بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه علم | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فلسفه علم

بریده‌هایی از کتاب فلسفه علم

نویسنده:سمیر اکاشا
انتشارات:فرهنگ معاصر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۴۵ رأی
۴٫۴
(۴۵)
رئالیست‌ها می‌گویند اگر بخواهیم برهان ایجاب‌ناپذیری را همواره و بی‌استثنا به کار بندیم، ناچار به این نتیجه می‌رسیم که ما فقط در مورد چیزهایی که بالفعل مشاهده می‌کنیم می‌توانیم به شناخت برسیم. البته این نتیجه بسیار ناموجّه است و هیچ فیلسوف علمی نیست که آن را بپذیرد. زیرا گفته‌های دانشمندان عمدتاً مربوط به چیزهایی است که عملاً مشاهده نشده‌اند چیزهایی مثل عصر یخبندان، دایناسورها، رانش قاره‌ای و غیره. اگر کسی بگوید که شناخت چیزهای مشاهده‌نشده ناممکن است مثل این است که بگوید بخش عمده آنچه شناخت علمی قلمداد می‌کنیم در واقع اصلاً شناخت نیست. طبیعی است کسانی که قائل به واقع‌نمایی علم‌اند حاضر نیستند به چنین نتیجه‌ای تن بدهند. برعکس، آنها، خودِ این نتیجه را شاهدی می‌دانند بر بطلان برهان ایجاب‌ناپذیری.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در اینجا به نکته اصلی می‌رسیم. ضدرئالیست‌ها مدعی‌اند که بخش مشاهده‌ناپذیر واقعیت در محدوده شناخت علمی قرار نمی‌گیرد. پس آنها این را می‌پذیرند که می‌توان درباره واقعیت‌ها و رویدادهایی که مشاهده‌پذیر هستند اما عملاً مشاهده نمی‌شوند شناخت پیدا کرد. حال نکته این است که داده‌های ما درست همان‌طور که نظریات مربوط به واقعیت‌ها و رویدادهای مشاهدهناپذیر را ایجاب نمی‌کنند، نظریات مربوط به واقعیت‌ها و رویدادهای عملاً مشاهدهنشده را نیز ایجاب نمی‌کنند. برای مثال، فرض کنیم دانشمندی این فرضیه را مطرح می‌کند: در سال ۱۹۸۷ شهاب‌سنگی با کره ماه تصادم کرده است. او در تأیید فرضیه‌اش داده‌های مشاهده‌ای مختلفی را نیز ارائه می‌دهد. مثلاً یکی از داده‌ها این است که تصاویر ماهواره‌ای گودالی را در سطح ماه نشان می‌دهند که قبل از سال ۱۹۸۷ اثری از آن نبود. ولی موضوع این است که این داده را علی‌الاصول می‌توان با بسیاری فرضیه‌های دیگر نیز تبیین کرد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
، به نظر رئالیست‌ها، اگر این برهان را همواره و بی‌استثنا به کار بگیریم، آن‌گاه خواهیم دید که دیگر نه تنها نمی‌توان از شناخت واقعیت مشاهده‌ناپذیر دم زد بلکه بخش عمده جهان مشاهده‌پذیر نیز از دایره شناخت ما بیرون می‌ماند. برای این‌که بفهمیم چرا رئالیست‌ها چنین نظری دارند، باید به این نکته توجه کنیم که حتی بسیاری از چیزهای مشاهده‌پذیر نیز هرگز مورد مشاهده بالفعل قرار نمی‌گیرند. برای مثال، بخش اعظم موجودات زنده‌ای که ساکن کره زمین‌اند مسلماً مشاهده‌پذیرند، اما عملاً هرگز هیچ انسانی آنها را مشاهده نمی‌کند. یا مثلاً واقعه برخورد شهاب‌سنگی عظیم را با کره زمین در نظر بگیرید. تاکنون کسی شاهد عینی چنین رویدادی نبوده، حال آن‌که این رویداد مسلماً مشاهده‌پذیر است. اما اتفاقاً و برحسب تصادف تاکنون احدالناسی در زمان و مکان مناسب حضور نداشته است تا شاهد این رویداد باشد. فقط معدودی از امور مشاهده‌پذیر هستند که بالفعل نیز مشاهده می‌شوند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
ضدرئالیست‌ها معمولاً می‌پذیرند که مسئله ایجاب‌ناپذیری را در عمل می‌توان حل کرد، به این صورت که با پیش کشیدن ملاک‌هایی مثل سادگی می‌توان بین تبیین‌های رقیبی که مربوط به داده‌های مشاهده‌ای واحدند دست به گزینش زد. اما آنها نمی‌پذیرند که این قبیل ملاک‌ها دلیل قطعی صدق نظریات‌اند. کار کردن با نظریات ساده‌تر شاید کم‌دردسرتر باشد، اما احتمال صدق نظریات ساده‌تر واقعاً بیش از نظریات پیچیده نیست. بنابراین برهان ایجاب‌ناپذیری همچنان بر اعتبار خود باقی است: ما همواره می‌توانیم داده‌های خود را به گونه‌های مختلف تبیین کنیم و راهی هم برای شناسایی تبیین درست نداریم، بنابراین شناختِ واقعیتِ مشاهده‌ناپذیر ناممکن است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
این پاسخ به برهان ایجاب‌ناپذیری با این واقعیت تأیید می‌شود که در تاریخ علم به‌ندرت می‌توان برای ایجاب‌ناپذیری مصداق پیدا کرد. اگر، آن‌طور که ضدرئالیست‌ها قائلند، همواره بتوان مجموعه‌ای واحد از داده‌های مشاهده‌ای را به‌خوبی با انبوهی از نظریات متفاوت تبیین کرد، پس باید شاهد نزاع دائمی دانشمندان با یکدیگر باشیم. ولی ما می‌دانیم که چنین نزاعِ مدامی در کار نیست. در واقع بررسی مستندات تاریخی ما را به این نتیجه می‌رساند که وضعیت، درست خلاف آن تصوری است که از برهان ایجاب‌ناپذیری در ذهن حاصل می‌شود. دانشمندان معمولاً حتی برای پیدا کردن یک نظریه که با یافته‌هایشان کاملاً جور در بیاید دچار مشکل‌اند، چند نظریه که جای خود دارد. این نکات مؤید دیدگاه رئالیستی است که بر اساس آن ایجاب‌ناپذیری صرفاً دغدغه‌ای فیلسوفانه است و ربط چندانی با کار علمی واقعی ندارد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
به گفته رئالیست‌ها، از این مطلب نمی‌توان نتیجه گرفت که همه این تبیین‌های ممکن به یک اندازه توانایی دارند. صرفاً بر این اساس که داده‌های مشاهده‌ای خود را می‌توانیم با دو نظریه متفاوت توضیح بدهیم نباید نتیجه بگیریم که هیچ دلیلی نداریم یکی از آن دو را بر دیگری ترجیح دهیم. زیرا چه‌بسا که یکی از آنها، مثلاً، ساده‌تر از دیگری باشد، یا بتواند داده‌ها را به نحوی تبیین کند که شمّ ما آن را پذیرفتنی‌تر بیابد، یا شمار علت‌های ناپیدایی که جزء مفروضات آن است کمتر باشد، و به همین منوال. کافی است بپذیریم که برای انتخاب یک نظریه، گذشته از سازگاری آن نظریه با داده‌های مشاهده‌ای، معیارهای دیگری نیز وجود دارد. همین که این نکته را پذیرفتیم دیگر برای ما چیزی به نام مسئله ایجاب‌ناپذیری مطرح نخواهد بود. زیرا در این صورت تبیین‌های ممکنِ مربوط به داده‌های مشاهده‌ای همه ارزش یکسان نخواهند داشت.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
پیداست که برهان ایجاب‌ناپذیری مؤید دیدگاه ضدرئالیستی درباره علم است. زیرا اگر داده‌های مشاهده‌ای هرگز نتوانند نظریه‌ها را ایجاب کنند، پس دیگر هیچ دلیلی نداریم که نظریه‌ای را صادق بدانیم.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
ضد رئالیست‌ها سپس می‌گویند که هرچند نظریات دانشمندان مبتنی بر داده‌های مشاهده‌ای‌اند، اما این داده‌ها آن نظریات را ایجاب نمی‌کنند. معنای این سخن چیست؟ معنایش این است که اصولاً داده‌ها را می‌توان با بسیاری نظریات مختلف و ناسازگار با هم، تبیین کرد. در مورد نظریه جنبشی، ضدرئالیست‌ها خواهند گفت که یک راهِ تبیین داده‌های مشاهده‌ای این است که بگوییم گازها از شمار بسیار زیادی مولکول‌های متحرک تشکیل شده‌اند. اما آنها در عین حال تأکید می‌کنند که دادن تبیین‌های دیگر نیز ممکن است، تبیین‌هایی که با نظریه جنبشی سازگار نیستند. پس به عقیده ضد رئالیست‌ها نظریاتی که در آنها از امور مشاهده‌ناپذیر سخن گفته می‌شود با داده‌های مشاهده‌ای ایجاب نمی‌شوند، یعنی همواره نظریات رقیبی وجود دارند که در تبیین داده‌ها قدرت‌شان برابر است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اساس یکی از دلایلی که به سود ضدرئالیسم اقامه می‌شود رابطه بین داده‌های مشاهده‌ای دانشمندان و مدعاهای نظری آنهاست. ضدرئالیست‌ها تأکید می‌کنند آن داده‌های نهایی که نظریات علمی برای تبیین آنها عرضه می‌شوند همواره از سنخ امور مشاهده‌پذیرند. (بسیاری از رئالیست‌ها با این ادعا موافق‌اند.)
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
همچنان که در مورد مفهوم تاسی ملاحظه کردیم، در اینجا هم از این ابهام نباید نتیجه گرفت که تمایز مشاهده‌پذیر و مشاهده‌ناپذیر تمایزی غیرواقعی یا بی‌اهمیت است، چرا که برای هر دو مقوله مصادیقی هست. با این حساب، به نظر وان فراسن، ابهام لفظ «مشاهده‌پذیر» برای فرد ضدرئالیست مشکلی به وجود نمی‌آورد، بلکه صرفاً از این نکته آگاهش می‌کند که هنگام صورت‌بندی نظریه‌اش باید به حدی از دقت بسنده کند و از آن بیش‌تر نخواهد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
باس وان فراسِن، که از مهم‌ترین ضدرئالیست‌های معاصر است، می‌گوید که ادلّه مکسول صرفاً نشان می‌دهند که «مشاهده‌پذیر» مفهوم مبهمی است. مفهوم مبهم مفهومی است که برای آن نمونه‌های بینابینی هست، نمونه‌هایی که به روشنی معلوم نیست مصداق آن مفهوم هستند یا نه. برای مثال، «کله‌تاس» مفهوم مبهمی است. از آنجا که مو نداشتن امر ذومراتبی است، بسیاری اشخاص هستند که در موردشان به آسانی نمی‌توان گفت آیا تاس هستند یا نیستند، اما وان فراسن خاطرنشان می‌کند که مفاهیم مبهم بسیار سودمندند، زیرا از تمایزاتی واقعی در جهان خارج خبر می‌دهند. (در واقع بیشتر مفاهیم، دست‌کم به اعتباری مبهم‌اند.)
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در آثار و مکتوبات فلسفی معمولاً مثل اعلای موجودات مشاهده‌ناپذیر، الکترون است، حال آن‌که دانشمندان اغلب با آسودگی هرچه تمام‌تر، در مورد الکترون از تعبیر «مشاهده کردن» استفاده می‌کنند و می‌گویند: «مشاهده» الکترون‌ها به وسیله آشکارساز ذرات. البته از این طریق اثبات نمی‌شود که فیلسوفان برخطا هستند و الکترون نهایتاً مشاهده‌پذیر است، زیرا استفاده دانشمند از این تعبیر، به احتمال قوی، به «سبک بیان» او مربوط می‌شود. همچنان که وقتی دانشمند از «اثبات تجربیِ» نظریه‌ای سخن می‌گوید، بنابر آنچه در فصل دوم گفتیم، نباید سخن او را بدین معنی گرفت که واقعاً با آزمایش می‌توان صدق نظریات را اثبات کرد. با این حال، اگر آن‌طور که ضدرئالیست‌ها قائلند تمایز مشاهده‌پذیر و مشاهده‌ناپذیر واقعاً مصداق داشته باشد، در این صورت مایه تعجب است که چنین تمایز فلسفی مهمی، تا این درجه با سبک بیان دانشمندان فاصله دارد. ادله مکسول قوی‌اند، اما به هیچ وجه فیصله‌بخش نیستند
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اگر دیدن چیزی فقط به کمک ابزارهای ظریف علمی ممکن شود، در این صورت آیا باید آن چیز را مشاهده‌پذیر دانست یا مشاهده‌ناپذیر؟ ابزارها به چه اندازه باید ظریف و پیچیده باشند تا بگوییم عمل ما آشکار کردن است، نه مشاهده کردن؟ به نظر مکسول برای جواب دادن به این سؤالات هیچ راه اصولی وجود ندارد. بنابراین کوشش ضدرئالیست‌ها در راه طبقه‌بندی موجودات ذیل دو مقوله مشاهده‌پذیر و مشاهده‌ناپذیر، محکوم به شکست است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
گروور مکسول، فیلسوف امریکایی، در دفاع مشهور خود از رئالیسم علمی، مسئله زیر را در اوایل دهه شصت[ میلادی ]طرح کرد و پیشِ روی ضدرئالیست‌ها نهاد. این رشته وقایع را در نظر بگیرید: نگاه کردن به چیزی با چشم غیرمسلح، نگاه کردن به چیزی از پنجره، نگاه کردن به چیزی با عینک شماره بالا، نگاه کردن به چیزی با دوربین دوچشمی، نگاه کردن به چیزی با میکروسکوپ معمولی، نگاه کردن به چیزی با میکروسکوپ قوی، و همین‌طور. مکسول می‌گوید این وقایع، کنار یکدیگر پیوستار ملایمی را تشکیل می‌دهند. حال سؤال این است که چگونه می‌توان قضاوت کرد کدام قسمت این پیوستار مشاهده کردن است و کدام قسمت آن مشاهده کردن نیست؟ آیا زیست‌شناس با میکروسکوپ قوی خود موجودات بسیار ریز را مشاهده می‌کند یا، درست مانند فیزیک‌دان که وجود الکترون‌ها را در اتاقک ابر آشکار می‌کند، زیست‌شناس هم وجود موجودات بسیار ریز را صرفاً آشکار می‌کند؟
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
یکی از این مسائل، رابطه بین مشاهده کردن و آشکار کردن است. مسلماً چیزهایی مثل الکترون، در معنای متعارف کلمه، مشاهده‌پذیر نیستند، اما با استفاده از ابزارهایی به نام آشکارسازِ ذرات می‌توان وجودشان را آشکار کرد. ساده‌ترین آشکارساز ذرات اتاقک ابر است که عبارت است از محفظه بسته‌ای پر از هوا که با بخار آب اشباع شده است (شکل ۹). وقتی ذرات بارداری مثل الکترون از داخل این اتاقک عبور کنند پس از برخورد با اتمهای خنثای موجود در هوا آنها را به یون مبدل می‌کنند. بخار هوا در اطراف این یون‌ها متراکم و موجب تشکیل قطرات مایع می‌شود که این قطرات را می‌توان با چشم غیرمسلّح دید. ما می‌توانیم با نگاه کردن به خط سیر این قطراتِ مایع، سیر الکترون را داخل اتاقک ابر دنبال کنیم. بدین ترتیب آیا می‌توانیم بگوییم که الکترون نهایتاً مشاهده‌پذیر است؟ بیشتر فیلسوفان به این سؤال پاسخ منفی می‌دهند. می‌گویند اتاقک ابر به ما امکان می‌دهد که وجود الکترون‌ها را آشکار کنیم نه این‌که مستقیماً آنها را مشاهده کنیم.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
سازگاری درونی تفکر ضدرئالیسم بستگی تام دارد به وجود تمایزی آشکار میان امور مشاهده‌پذیر و امور مشاهده‌ناپذیر. به خاطر بیاوریم که ضدرئالیست‌ها در باب مدعیات علمی دو موضع اتخاذ می‌کنند و این موضع‌گیری دوگانه منوط به این است که مدعیات علمی ناظر به کدام بخش از واقعیت باشند: بخش مشاهده‌پذیر یا بخش مشاهده‌ناپذیر. به نظر آنان ما باید در مورد صدق و کذب مدعیاتِ ناظر به بخش مشاهده‌ناپذیر جهان موضع لاادریانه داشته باشیم ولی نباید این نوع موضع‌گیری را به مدعیاتی که ناظر به بخش مشاهده‌پذیر جهان‌اند تسرّی بدهیم. با این حساب، در اندیشه ضدرئالیسم پیشفرض این است که مدعیات علمی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته‌ای که درباره چیزها و فرایندهای مشاهده‌پذیر است، و دسته‌ای که چنین نیست. اگر معلوم شود که از این تقسیم‌بندی نمی‌توان دفاع محکمی کرد، در آن صورت ضدرئالیسم جداً به زحمت می‌افتد، و رئالیسم برنده می‌شود چون دلیلی علیه آن در دست نیست
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
هسته بحث بین رئالیسم و ضدرئالیسم تمایز بین امور مشاهده‌پذیر و امور مشاهده‌ناپذیر است. تا اینجا ما تمایز مذکور را مسلم گرفتیم و درباره آن مناقشه نکردیم: میز و صندلی مشاهده‌پذیر، ولی اتم و الکترون مشاهده‌ناپذیرند. اما واقعیت است که این تمایز از لحاظ فلسفی ایراد دارد. و اساساً یکی از ادله عمده به سود رئالیسم علمی این است که امکان ندارد بتوان به شکلی اصولی بین امور مشاهده‌پذیر و امور مشاهده‌ناپذیر تمایز گذاشت.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
برخی رئالیست‌ها معتقدند که توفیق تجربی فقط به معنای سازگاری داده‌های مشاهده‌ایِ به دست آمده با نظریه عرضه شده نیست بلکه به معنای قدرت پیش‌بینی رویدادها و پدیده‌های بدیع و کشف‌نشده نیز هست. بر اساس این معنا از توفیق تجربی، که معنای دقیق‌تری است، دیگر به آسانی نمی‌توان نظریاتی در تاریخ علم پیدا کرد که هم از لحاظ تجربی موفق بوده باشند و هم نهایتاً نادرست از آب درآمده باشند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
رئالیست‌ها با مختصر حک و اصلاحِ برهان مذکور، در مقام پاسخ گویی برآمده‌اند. آنها، بر اساس شکل اصلاح‌شده برهان، ادعا می‌کنند که از توفیق تجربی نظریه هرچند نمی‌توان به این نتیجه رسید که آن نظریه کاملاً درست است، اما می‌توان آن را تقریباً درست دانست. در مقایسه با ادعای پیشین، برای این ادعای رقیق، مثال نقیض کمتری در تاریخ علم هست. به علاوه، ادعای متواضعانه‌تری است، چون فرد رئالیست با تکیه بر آن می‌تواند بپذیرد که اگرچه ممکن است نظریات معاصر به صورت مفصّل و با تمام جزئیات صحیح نباشند، اما به نحو کلی و اجمالی صحیح‌اند
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
ضدرئالیست‌ها می‌گویند وقتی با دقت به تاریخ علم نظر می‌کنیم درمی‌یابیم که توفیق تجربی یک نظریه دلیل درستیِ آن نظریه نمی‌شود. با این حساب، در مورد نظریه اتمی، موضع معقولی که می‌توان اختیار کرد موضعی لاادریانه است یعنی باید قائل بود که نظریه مذکور شاید درست باشد، شاید هم درست نباشد. به نظر ضدرئالیست‌ها، ما از صدق و کذب نظریه اتمی بی‌خبریم. این پاسخ محکمی است به برهانِ «معجزه که نیست!»، اما فصل‌الخطاب نیست.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱

حجم

۸۶۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۸۶۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۵۰%
تومان