کتاب نفس‌کشی در هوای پس

«نفس‌کشی در هوای پس» نام داستانی با درون‌مایه‌ای فراواقع‌گرایانه و فانتزی از محمد امینی است. شروع داستان با خوابی است که قهرمان آن می‌بیند. او در خواب می‌بیند که سیلویا پلات، نویسنده انگلیسی در حال خودکشی است و باید برای نجاتش برود و در ادامه هم رویاپردازی‌ها و مونولوگ هایی که قهرمان داستان درباره خود و محیط پیرامونش دارد از ویژگی‌های برجسته این رمان است که خواننده را ناخوداگاه مجذوب دنبال کردنش می‌کند : «از میان دودی که فوت کرده بودم رو به روم، صورتش را دیدم. همان‌طور رنگ‌پریده و همان‌طور غمگین. خودش بود. خود خودش. چه‌طور توانسته بود از این‌جا سر در بیاورد؟ مگر زبان ما را می‌فهمید؟ چهره‌اش نمی‌گذاشت صدای شعر خواندن دیگران را بشنوم. معلوم بود حالش خوش نیست. انگار ۵ دقیقه مانده بود شیر گاز را باز کند. انگار؟ حالا دیگر کم‌تر از ۵ دقیقه مانده بود. حتی صدای توی سرش را شنیدم: "که چی آخه؟" دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. فکر می‌کردم باز کردن شیر گاز هم مثل شلیک یک گلوله است. یک لحظه، تق، خلاص. شاید هم واقعا فرقی نداشت. دقیقا نمی‌دانستم چه باید بگویم، اما بلند شدم و فریاد زدم: "سیلویا! سیلویا! من این‌جام!" بعد هم فریاد دیگری مثل یک قالب بزرگ یخ از دهانم بیرون افتاد: "حالا دیگه تو تنها نیستی."»