کتاب خانه ای آنسوی اقیانوس
معرفی کتاب خانه ای آنسوی اقیانوس
کتاب خانه ای آنسوی اقیانوس مجموعه داستانی نوشتهٔ سعید نفری است و نشر داستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب خانه ای آنسوی اقیانوس
این کتاب اولین مجموعه داستان نویسندهٔ جوان سعید نفری است و شامل ۱۳ داستان کوتاه میشود که بیشتر در آنها به مضمون مهاجرت پرداخته شده است. عناوین داستانها عبارتاند از:
پرواز
بازگشت
چای روسی
خوابهای روشن
شعرهای رها
در سفید
رنگین کمان
فقط یک کلمه
پارک قیطریه
نستوه
خانه
دشت بیتفنگ
خانهای آنسوی اقیانوس
خواندن کتاب خانه ای آنسوی اقیانوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خانه ای آنسوی اقیانوس
«مسعود چند تا خواهر برادرید؟»
«چیه کاپیتان، میخوای سرم رو گرم کنی که مأمورها برسن و اوضاع رو بررسی کنن و دستور بدن یه جنگنده بیاد بالا من رو بنشونه؟»
«نه مسعود. برای یه هواپیمای تکموتورهی دو نفره که جنگنده بلند نمیکنن پسر خوب. نهایتش تو میتونی یه خونه رو خراب کنی باهاش. تازه اگه کسی خونه باشه و کشته بشه یا نشه. ارزش خبری چندانی هم نداری. مگه یادت نیست چند سال پیش یه تکموتوره فرود اضطراری کرد وسط اتوبان کبک سیتی به مونترال، یا یکی سقوط کرد. کسی متوجه شد؟»
«کاپیتان داری تلویحاً حرفهای من رو تأیید میکنی. حواست هست؟»
«مسعود، ما چهار تا خواهر و سه تا برادر بودیم تو یه روستای دور افتاده تو امیدیهی خوزستان. پدرم کاسب بود. مغازه داشت. انقلاب که شد، همهچیز تغییر کرد. من دانشجوی سال آخر خلبانی بودم و به دانشگاه کلی بدهکار. پدرم همراه برادر بزرگهم به ناچار شروع کرد از مرز عراق سوخت قاچاق کردن، که بتونه خرجمون رو دربیاره و شهریهی دانشگاه رو بده. یه شب رفت و دیگه برنگشت. مادرم افسرده شد. جنگ که شروع شد، وارد دورهی پرواز با جنگنده شدم. خلبان کم داشتن. رفتم جبهه. تا اینکه اسیر شدم. از اسارت که اومدم شرایط غیرقابل تحمل شده بود و مجبور شدم همهچیز رو بذارم و برم.»
«متأسفم کاپیتان. چقدر جالب که تو تمام این سختیهایی که بهت گذشته نقش اینها رو ندیده گرفتی.»
«حالا منم برم هواپیما بلند کنم در برم؟ من که مسافربری بهم میدن، بگم چون روزگار با من بد تا کرده هواپیما رو از مونترال بلند کنم ببرم وسط آتلانتیک بندازمش با سیصد تا مسافر؟ مقصر دونستن آدمها و کشورها و ایدئولوژیها سادهترین کار دنیاست. انتقام گرفتن از دنیا، از آدما، از خودمون، راه به جایی نمیبره.»
«اتفاقاً یهسری آدمها و گلوبالیستها هم همین رو میگن. میگن انتقام نگیریم، مهربون و نرم و نازک بشینیم سر جامون و توسری بخوریم و حقمون رو بخورن تا به ثروت افسانهای برسن و عمر ما تو بدهکاری و فقر تموم بشه. همون گلوبالیستها همهچیز رو به هم ریختن.»
«من نه گلوبالیستم نه هرکسی که ساخته و پرداختهی ذهن توئه. من خودم زخمخوردهم.»
«تازه زخمخوردهای، این مدلی ازشون دفاع میکنی کاپیتان! اگه زخم نمیخوردی که براشون جنگم میکردی همینجا.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه