نظرات کاربران درباره کتاب ظلمت در نیمروز
۴٫۴
(۳۱)
A L I
شاهکار، شاهکار، شاهکار!
چطور میشه اینقدر پرمغز، خواندنی و استادانه، یک رمان سیاسی نوشت بدون اینکه خواننده از ادامه دادنش دلسرد بشه؟
چطور میشه از یک سلول زندان، چند شخصیت و چند فلاش بک شاهکار ساخت؟
آیا میشه به کوستلر لقب پیامبر رو داد؟ پیامبری که پاک نبود، افسانه نبود، آدمیزاد خاکی بود، گناهکار بود و وسیله اش برای روشنگری علیه استالین، کتابش شد.
آیا نوشتن مرور کتابی که اینچنین تحت تاثیر قرار میده، بلافاصله بعد از تمام کردن، بخاطر اثر واضح احساسات بر متن، کار درستیه؟ یا به دور از منطق هست؟
آیدا
لطفا به بی نهایت اضافه کنین، ممنونم
Emad
وقتی حرف از رمانِ سیاسی به میان می آید ناخودآگاه ذهنیت همگی به سمت اوروِل کشیده می شود، حال می توان نام آرتور کوستلر را هم در کنار او به یاد آورد.
هدف وسیله را توجیه می کند، این جمله به کرات در جای جای کتاب تکرار شده، یعنی رسیدن به مقصود به هر قیمتی، ارجحیت داشتن صلاح جمع بر فرد، بی ارزش بودن فردیت در هر منصبی به جز شماره ی یک، شماره یکی که حتی نامی از او برده نمی شود ولی همه می دانیم که او کیست، استالین.
احتمالا با دوران تصفیه و پاکسازی استالین آشنایی دارید، برههای که نظر هر شخصی درون حکومت یا خارج از حکومت با هر نظر و عقیده ای از شماره یک در تناقض بود، آن فرد محکوم به حذف بود، حذف به چه شکل؟ اعدام.
روباشوف را شاید بتوان شماره دو نامید یعنی بعد از استالین، او در تمامی عکسهای قاب شده ی روی دیوار در کنار استالین قرار دارد، اوست که اجرا کننده فرامین و سیاست های شماره ی یک است. از یک جایی به بعد ترس از بزرگی روباشوف بر تن شماره یک می افتد، او را خطری جدی برای خود می داند و حال اوست که باید حذف شود.
کتاب سه روایت دارد، یکی بازجویی های در زندان، یکی خاطرات گذشته ای که بر وجدان روباشوف سنگینی می کند و دیگری نوشته های روزانه ی او در زندان.
بازپرس کسی است از مکتب استالین، از زیر دستانِ همین روباشوف. و باز نویسنده ای با یک شوک نشان می دهد امنیتی برای هیچ کس وجود ندارد، چه شماره دو، چه بازپرس، چه مهندس کشاورزی یا چه طراح زیر دریایی و چه حزب توده. عقیده قالب این است که تداوم و ثبات حزب بر هر چیزی اولاست، به همین دلیل او در برابر توطئه ها ایستادگی نمی کند و همه آن ها را می پذیرد حتی اعمالی را هم که انجام نداده گردن می گیرد تا شک و شبهه ای در دل دیگر اعضای حزب به وجود نیاید که در نتیجه باعث ضعف و گسستگی در حزب و افراد شود.
شاید نهایتا برای حُسن ختام این جمله از کتاب بیانگر کلیتی باشد از آنچه در کتاب رخ می دهد:
"همه چیز را با این اصل که باید سنگر حفظ شود توجیه می کرد. اما درون این سنگر چه شکلی داشت؟ بهشت را ننی توان با بتن ساخت. سنگر می بایستی حفظ می شد اما دیگر نه پیامی برای دنیا داشت و نه الگویی برای جهان به حساب می آمد."
نظر جالبی بود که آرش در گودریدز نوشته. اینجا به اشتراک گذاشتم.
اینستا @arash.book
علی دائمی
* ارجحیت داشتن
* تصفیه
mojtaba
عالی... عالی... عالی...
هیچ ایرادی به این کتاب نمیتونم بگیرم، جدا از جنبه سیاسی بی نظیر کتاب، از دیدگاه فلسفی هم این کتاب فوق العاده هست.
ای کاش همه این کتاب رو بخونن...
کاربر ۷۰۵۲۳۲
به نظر من دوتا کتاب خوندنش برای همه لازم و اجباریه که یکیش همینه وقتی سطحسواد جامعه ای از لحاظ سیاسی و سیاست گذاری بالاتر بره مطمئنا اجازه نخواهند داد بهشون ظلم بشه و علاوه بر اون حرفهای هرکسی رو باور نخواهند کرد .کتاب در مورد سیاستمداریه که عمری برای پیروزی حزب و انقلاب جنگیده و حالا که برای اونا حکم یک مهره ی سوخته رو پیدا کرده لازمه به هر نحوی از سر راه برداشته شه . کتاب فوق العاده ای بود.
کاربر 7328471
اونیکی چیه؟
امیرحسین ابراهیمی
یکی از زیباترین رمان های ضدکمونیستی است که خوانده ام. رمان عمیق، پرمغز و تکان دهنده ای است. نویسنده خود کمونیستی دواتشه بوده و بعد دادگاه های نمایشی استالین به ایدئولوژی سابقش پشت کرده و متاثر از تجربیات شخصی اش در زندان ژنرال فرانکو و سرنوشت ادم هایی چون بوخارین و کامنف و زیمنف و... شخصیت اصلی قصه را خلق کرده. رمان شورشی است تمام عیار علیه ایدئولوژی کمونیسم و تمامی ایدئولوژی های بشری مطلق، جزم گرا، اتوپیایی ای که مدعای ساختن بهشت روی زمین داشتند و بدترین دوزخ ها را خلق کردند. من با ترجمه مرحوم ریاضی خوانده ام که ترجمه متوسطی به شمار می آمد و از ترجمه خانم دقیقی تعریف ها شنیده ام. حتما خواندنش را خصوصا در این ایام از دست ندهید
این کتابو در بینهایت قرار بدین
خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم. مخصوصا به افراد علاقهمند به سیاست. ترجمهی بسیارخوب خانم دقیقی لذتی دوچندان به کتاب بخشیده.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ظلمت در نیمروز داستان بیشمار افرادیست که در متنِ انقلاب اکتبر حضور داشتهاند، برای شکل گیری و قدرت یافتن کمونیسم از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند و در نهایت به بیرحمانهترین شکل حذف و به تاریخ پیوستهاند.ظلمت در نیمروز داستان روباشف، کهنه بلشویکی است که در متن انقلاب روسیه حضور داشته و از سران حزب کمونیسم در تشکیل اتحاد جماهیر شوروی بوده است. او که زمانی در هستهٔ قدرت حضور داشته حالا به زندان افتاده و به پیشگاه قاضی میرود تا در همان سیستمی که خود ساخته به گناههای ناکردهٔ خود در خیانت به خلق، شوروی و شخص استالین اعتراف کند. آنچه ظلمت در نیمروز را از دیگر آثار ادبیات سیاسی قرن بیستم متمایز میکند آن است که در این کتاب نه به روسیه و نه به اتحاد جماهیر شوروی، اشاره مستقیمی نمیشودظلمت در نیمروز در واقع نقدی جانانه است بر نظریهٔ مارکسیستیِ جبر تاریخی. کوستلر در گفتگو با دوست نزدیک خود مانس اشپرنر همواره این سوال را مطرح میکرد که چطور ممکن است بلشویکهای بزرگی مانند بوخارین در دادگاه به گناهی اعتراف کنند که هرگز مرتکب نشدهاند؛ او در ادامه پاسخ میدهد که این فلسفه سیاسی کمونیسم است که آنها را از بیان حقیقت بازمیدارد، به واقع آنها با دروغ در پیشگاه دادگاه و شهادت بر آنچه انجام ندادهاند آخرین خدمت خود را به انقلاب و خلق میکنندظلمت در نیمروز از جمله کتابهای مهمی است که در کنار رمان ۱۹۸۴ از آن یاد میکنندآرتور کوستلر در رمان ظلمت در نیمروز نه تنها میخواست خشونت و جنایات رژیم استالین را نشان دهد، بلکه میخواست اساس ایدئولوژی آن را هم نفی کند. به این منظور چند عبارت از تفکرات و تئوریهای سیاسی را مطرح میکند که در آن روباشوف سعی دارد با استفاده از دیالکتیکش وضعیت و موقعیتش را به تصویر بکشد و نیاز درونیاش به استدلال را نشان میدهداگر خواننده اطلاعاتی پایهای از تئوری مارکسیسم، تاریخ انقلاب روسیه، ترور شخصیتهای حزبی و دادگاههای مسکو داشته باشد، این آگاهیها در خواندن رمان مفید واقع میشود. ظلمت در نیمروز به وضوح مشخص است که تاثیرگذاری زیادی روی آثاری همچون ۱۹۸۴ و گورخانهای برای بوریس داویدویچ داشته است. آثاری که آنها هم به مساله تمامیتخواهی اشاره دارند و نشان میدهند که انقلاب چگونه «خودش را میخورد»در نهایت پیشنهاد من این است قبل از مطالعه رمان ظلمت در نیمروز حتما کتاب جنایت و مکافات اثر داستایفسکی را مطالعه کنید. در قسمتهای مختلف رمان آرتور کوستلر به جنایت و مکافات و فلسفه پشت آن اشاره میشود و خواننده اگر این رمان را نخوانده باشد از درک عمیق کتاب ظلمت در نیمروز باز میماند✨
Mo0onet
محشر است .
pantea
بهترین کتاب سیاسی که تا به حال خوندم
دختر بارون
"تا کی باید گامهای آزادی بر سنگ گورها فرود آید؟
استبداد نقاب از چهره برداشته، با سر برافراشته بر اجساد ما گامهای بلند برمیدارد."
ظلمت در نیمروز، تجسم این جمله معروفه که:
انقلاب فرزندان خود را میبلعد!
کوستلر به زیبایی، کشمکش بین منطق و احساسات ناشی از عذابوجدانِ روباشوف، کمیسر عالی خلق و از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی رو نشون میده...
به نظر من، شاهکار بود و با ظرافت هر چه تمامتر، وقایع کنار هم چیده شدهبود.
سروش
این کتاب را به کلیه دوستان توصیه می کنم. بشدت بینش افزا و روشنگر است
Mobina Kamali
این کتاب یکی از برجسته ترین آثار ادبی در مورد حکومت دیکتاتوری توتالیتره، به خصوص دوره استالینیسم در اتحاد جماهر شوروی. داستان نیکلای روباشوف، یکی از اعضای برجسته حزب کمونیست که به خیانت متهم شده و توسط همون رژیمی که براش جنگیده دستگیر میشه.
کاربر ۴۱۰۵۵۶۳
بی نظیر و تاثیر گذار بین کتاب های سیاسی هم رده و حتی بسیار معروف و محبوب مثل آثار اورول درخشانه و به شخصه ارتباط بیشتری باهاش برقرار کردم .
قسمت های بسیار زیادی ازش هست که بار ها و بارها میشه خوند و یاد گرفت .
ترجمه هم روان و عالی بود
Somayeh Saeidi
کتاب خیلی خوبی بود چه ترجمه ی عالی و روانی داشت و خواندنش حتما توصیه می شود
حجم
۲۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان