نظرات کاربران درباره کتاب چراغ سبزها

همیشه وقتی یه بازیگر یا خواننده داستان زندگیش و مینویسه،یه گاردی نسبت بهش هست و مخاطبین بدون خوندن کتاب سریع نظرهای بدی نسبت بهش میدن.من خودمم تحت تاثیر این تفکر قرار گرفته بودم و دوری میکردم ازین جنس کتاب ها.اما متیو مک‌کانهی بازیگر فیلم موردعلاقه‌ام بود و بدون توجه به نظرات گفتم کتابو میخونم؛و خیلی لذت بردم! واقعا حرفهاش برام جالب بود و به فکر فرو برد منو.توی سه روز تمومش کردم اینقدر که دوسش داشتم^^

بارها توی کتابفروشی از کنارش گذشتم اما توجهی بهش نداشتم. تا با معرفی یکی از دوستان ترغیب به خوندنش شدم. the soul object is the pursuit of the singular finish with only the arrival in sight. this is what brings us to gether. هدفِ روح ، یافتنِ یگانه نقطه پایان است. یافتنِ نقطه پایان در حالی که تنها نقطه ورود دیده میشود. این همان چیزی است ‌که ما را کنار هم نگه میدارد.

یک کتاب بسیار خوش ‌خوان، جذاب و در عین حال با گفتار ساده آنقدر این کتاب کشش داره که طی یکی دو روز تمومش میکنید مطالعه اش از دست ندین فوق العاده الهام بخش هست

بدون فوت وقت بخونیدش.... عالیه

زندگینامه، چقدر این کتاب خووووووب بود.

کتاب خوبی بود ولی به نظر من خیلی تاثیر گذار نبود ولی خواندنش ضرری ندارد

این کتاب چیزی خیلی بیشتر از زندگی نامه یک بازیگر هالیوودی هست. صداقت و شجاعت نویسنده در بازگویی خاطرات و تجربیاتش و در کمتر بیوگرافی میشه دید. آدمی که در جستجوی حکمت زندگی هست و زندگی رو واقعا زندگی کرده.

من همیشه از افرادی که تخیلاتشان در نوشتن یک کتاب به کارشان می آید بسیار خوشم می آید ولی چراغ سبز ها کتابی تجربه گرا بود . بر پایه تجربه نه تخیل . آنقدر افراد در دنیای نویسندگان دنبال نویسنده خیال پرداز بودند که یادشان رفت افرادی که در طول سفر زندگی شان تجاربی کسب کردند ، چقدر می‌توانند کمک کند . بله این کتاب ارزشمند است . این کتاب حاوی ۵۰ سال تجربه های یک بازیگر هالیوودی با چاشنیه صداقت . از خواندنش دریغ نکنید.

شاید با خواندن این کتاب حس کنید یکبار زندگیِ دیگری را زیسته اید! این کتاب خلاصه‌ای تاثیرگذار از زندگی یک بازیگر جهانگرد است که شاید چون شاهد فیلم ها و بازی‌هایش بودید بیش از پیش با آن ارتباط بگیرید...از مهم ترین قسمت های این کتاب می‌توان به توصیف قوی و نگاه آزادانه‌ی نویسنده و تاکید آن بر صدای روح به عنوان سکان‌دار کشتی زندگی و آرامش و طغیان حاصل از مرور خاطرات اشاره کرد. مثل اکثر کتابها می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد و خواندنش خالی از لطف نیست.

چیزی که از کتاب فهمیدم قرار نیست مثل بقیه رفتار کنیم که موفق باشیم برای موفق شدن باید جسارت تغییر داشته باشی ..به نظرم برای این تغییر باید باهوش باشی متیو مک کانهی یه مرد باهوشه که به غریزه اش باور داره و خودش رو قربانی نمیدونه ... کتاب رو دوست داشتم ولی اونجور که باید روم تاثیر نذاشت احساسم میگفت یه چیزی رو جا انداخت یه چیز مهم رو..اشتباه یا غیر اشتباه این تاثیری بود که من از کتاب گرفتم کامل نبود .

یکی از بهترین کتاباییه‌ که تا الان خوندم!

درواقع کتاب داستان زندگی مک کانهی هست و دارای حکمت ها و اندرزها فراز و نشیب هایش و نحوه برخوردش با آنهاست.. برایم جذاب نبود چون بسیار از این دست کتاب ها خوانده ام و تمام جهان بینی اش قابل پیش بینیست..

با سلام و احترام .تصور اینکه بازیگر خوبی بتواند نویسنده ی خوبی هم باشد سخت است .این تصور را نویسنده به خوبی به حقیقت رسانده است .

کتاب خوبی هستش مخصوصا اینکه نویسندش متیو مکانهی محبوب هستش فقط مشکلم ترجمه هستش اخه چه مشکلی داره وقتی طرف میگه beer.ترجمه میکنید نوشیدنی خب بنویسید ابجو جایی از کتاب هم قصه ی برنده شدن یک موتور هوندا توسط برادر متیو (پت) هستش که سانسور شده در ترجمه با اینکه مشکل خاصی نداشته

کتاب جذاب ، شیرین و دلپذیر بود. تا قبل شروع این کتاب خیلی وقت بود دنبال کتابی متفاوت میگشتم تا بتونه احساس خوبی رو منتقل که نتیجش هم شد چراغ سبزها . به اولین نکته ای که میتونم بهش اشاره کنم این بود که خیلی از افرادی که این کتاب رو خوندن گفتن که داستانی نداره و کتاب خوبی نیست ولی خب همونطور که از عنوان هم پیداست (( چراغ سبزها )) یعنی توقف گاهایی از زندگی نویسنده که کارهای مهمی از زندگیش رو انجام داده یا به موضوع مهمی پی برده یا یک تجربه قابل اهمیت در زندگی داشته و اومده که اونها رو تحلیل کنه بگه که چه چیزی از اونها یاد گرفته و با ما به اشتراک بزاره پ، از اولین چراغ سبز ها و زرد ها و قرمز های زندگیش شروع میکنه و ایستگاه به ایستگاه پیش میره پس نمیشه گفت که بخاطر نداشتن داستان این کتاب خوب نیست چون برای خوندن اینطور کتاب ها نباید دنبال داستان باشید چون هدف کتاب داستان نیست و روی تجربه های فردی نویسنده تمرکز داره ( لطفا کتاب رو با هدف درست بخونید !). دومین نکته این بود که واقعا چه کتاب پرملاتی بود پر از جمله های خوب اموزنده که بنظرم اگه فقط چند تا از اونها رو به خاطر بسپاریم خیلی می‌توانند به ما کمک کنند . متیو مک کانهی به خوبی تونسته که احساس خودش رو به خوبی انتقال بده و صد البته این به خاطر ترجمه بسیار خوبه خانم سمانه پرهیزکاری هم هست . مهمترین چیزی که کتاب به خواننده ی خودش می آموزه مفهوم چراغ سبز هاست که برا من خود این کتاب به یکی از چراغ سبز های زندگی من شد . به معنای واقعی کلمه اگه زمانی به دنبال یه کتاب حال خوب کن میگشتید حتما به سراغ این کتاب بیاید . این کتاب رو بخونید و به دنبال داستان نباشید بلکه از اون یاد بگیرید و به خاطرات مک کانهی سفر کنید . از خانم سمانه پرهیزکاری و نشر خوب میلکان بسیار سپاسگزارم.

متئو مک کانهی بازیگر آمریکایی مطرح چنددهه اخیر در این کتاب به صورتی لخت و عریان و فارغ از نشان‌دادن تصویری ایدەآل از خویش زندگی‌اش را در قالب کتابی خودمانی درآورده و از زوایای پنهان زندگی و باورو تفکراتش برای مخاطبش شرح داده و نوشته است. لحن کتاب به نحوی است که دائم انگار متئو در واگویەای درونی دارد کار و فعالیتش هایش را از دیدە نظر می‌گذراند و به آن ها نمره قبولی (چراغ سبز) می‌دهد و قضاوتشان می‌کند و از این‌که این اثر مثبت برای خود و دیگران بر جای گذاشته به خویش می‌بالد. او در بیان بی‌شمار همخوابگی و شرابخواری و حتی مصرف و آن‌هارا را صرف تجارب و خوش‌گذرانی‌هایی می‌نگرد که باید تجربه می‌شد ؛ هرچند در دوران‌های مختلف حیاتش و بە صورت متناوب به خلوت‌گزینی روی می‌آورد و همین کتاب نیز زاییدەی عزلت خودخواستە‌اش است. در میانەهای کتاب مرگ پدرش روی می‌دهد و نویسندە آن را بەعنوان نقطەی عطفی در زندگی‌اش دانسته و از آن‌جا رویەی‌اش را تغییر داده و بیشتر به خودش تکیه میکند و سعی می‌کند بیشتر روی پای خویش بایستد ؛ در پایان کتاب عکسی از فهرستی دە‌تایی از اهدافی وجود دارد که درست ١٤روز پس از مرگ پدر آن را نوشته و از جملەی آن‌ها دریافت جایزەی اسکار و پدرشدن و ادامەی راه پدری است ؛حالا که به آن می‌نگرد به همەی آن‌ها رسیده و چراغ سبزهایش را تکمیل نموده و البته که خود تکمیل همەی موارد چراغ سبز دیگری است. در عین حال که گویا فردی بی‌قید می‌نمایُد در جای جای کتاب از اعتقاد و باورش به خداوند و لزوم ارتباط با او و ترسیم چارچوب و ارزش ویژەی خودش حرف می‌زند و همین آدمِ به ظاهر بی‌قید حداقل‌هایی دارد که هرگز از آن تخطی نمی‌کند ، البته در کتاب دومین نقطەی عطف زندگیش را آن‌جایی می‌داند که در رابطەش با خدا بیشتر به خودش تکیه کند و این متئو باشد که نقش برجستەتری ایفا می‌کند.

چیزی که منو جذب این کتاب کرد واقعی بودنش بود ، بیشتر زندگی نامه بود و شاید چند جملش به درد زندگی شخصی خودمون میخورد ترجمش خوب بود اما فکر کنم این کتاب رو با زبان اصلی بخونین بیشتر ازش لذت ببرین

کتاب گیرا و جذابی بود. من معمولا نمی تونم روزی نیم ساعت بیشتر کتاب بخونم ولی این کتاب یهو منو دو ساعت میخ کوب کرد. شاید چون من سینما دوستم این کتاب برام جذاب بود ولیکتاب خوبی بود. راستی دم طاقچهگرم که کتاب به این جدیدی روتو بی نهایت گذاشت

از خواندنش مطمعن نبودم اما جاذبه ای مرا یک روزه با پایان این کتاب رساند

کتاب شروع خیلی جذابی داره. ولی رفته رفته پراکنده گویی و خاطرات نچندان جالب بدردنخور بیشتر میشه. از حوصله من که خارج بود.