نظرات کاربران درباره کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» برام شبیه یه پناهگاه امن شده. همون‌قدر که دلم نمی‌خواد آبنبات ژاپنی‌هام تموم بشه؛ دلم نمی‌خواد که این کتاب هم تموم بشه. هر سری فقط سی چهل صفحه ازش می‌خونم. اگه تموم بشه مرداب رو از دست می‌دم. اگه تموم بشه دیگه هیچ‌وقت مه وقتی قایق‌سواری می‌کنم دورم رو نمی‌گیره. اینکه چقدر قسمت رمنس داستان قشنگه حتی از رمنسی که قصر آبی داشت بیشتر دوستش داشتم. طرد شدگی کیا رو اوئینز بهتر از این نمی‌تونست به تصویر بکشه.

من ورژن کاغذی این کتابو خوندم ، از حس نابی که در مورد طبیعت داشت خوشم اومد من این کتابو دوس داشتم و توصیه میکنم حتی برای یک بار بخونید.

من این کتاب رو چندوقت پیش خوندم و بنظرم اگر دوست دارین یه کتاب بخونین که تمرکز اصلیش روی بخش هیجانی یا جنایی باشه نمیتونه پیشنهاد خوبی براتون باشه ولی اگر دوست دارین کتابی که می‌خونین بهتون آرامش بده بنظرم کتاب خوبیه:) داستانش داخل طبیعت اتفاق میفته و من این رو خیلی دوست داشتم

از زبان یک دوست‌دار طبیعت «دیلیا اوئینز» نویسنده و جانورشناس آمریکایی است که سال 1949 در ایالت جورجیا متولد شده است. او پیش از آن‌که به داستان‌نویسی روی آورد، همراه با همسر سابقش «مارک اوئینز»، سه کتاب به نام‌های «فریاد کالاهاری»، «چشم فیل» و «اسرار علفزارهای گرمسیری» نوشت که ثمره‌ی مطالعات این زوج روی حیوانات در آفریقا است و جایزه‌ی «جان باروز» را برای نوشتن در مورد طبیعت برایشان به ارمغان آورد. «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» اولین و تاکنون تنها رمان دیلیا اوئینز است که موفقیت چشم‌گیری را هم به دست آورده است. این کتاب، رکورددار رتبه‌ی نخست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز را طی هفتاد هفته حفظ کرد؛ رتبه‌ی اول رده‌بندی سلانه‌ی آمازون در بخش داستانی و غیرداستانی را کسب کرد و از کاربران گودریدز نیز بازخوردها و امتیازات بسیار خوبی گرفته است. روایتی از یک قتل بامداد سی اکتبر 1969، جسد چیس اندروز در باتلاق افتاد. در شرایط عادی، باتلاق آن را در سکوت، جذب و برای همیشه پنهان می‌کرد. یک باتلاق همه‌چیز را درباره‌ی مرگ می‌‌داند و آن را لزوماً حادثه‌ای غم‌بار و قطعاً یک گناه به شمار نمی‌آورد. اما امروز صبح، دو پسر بچه با دوچرخه‌هایشان از روستا به سمت برج آتش‌بانی قدیمی آمدند و از سومین پیچ پله‌های برج، کاپشن جین او را تشخیص دادند. دختر مرداب سال‌ها است که در شهری ساکت و و آرام، زمزمه‌هایی درباره‌ی فردی به نام «دختر مرداب» به گوش می‌رسد. سرانجام در سال 1969، وقتی جسد چیس اندروزِ محبوب در باتلاق پیدا می‌شود، انگشت اتهام همه به سمت «کیا کلارک» یا همان دختر مرداب نشانه می‌رود. اما کیا آن‌کس که مردم محلی می‌پندارند، نیست. او دختری است باهوش و بااحساس که پس از تحمل دشواری‌های بسیار، سال‌ها در طبیعت و با عناصر آن زندگی کرده، زنده مانده و از طبیعت درس گرفته است. «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند»، داستان زندگی کیا و پست و بلندی‌های بسیار زندگی اوست.

بهترین رمانی که خوندم و تا مدت ها در ذهنم باقی موند عالیه توصیه میکنم بخونید و لذت ببرید

من این کتاب رو سال کنکورم خوندم، دو ماه مونده بود به کنکور رفتم سراغش.. و از بس جذاب بود نتونستم کنار بزارم و شبانه روز مطالعه میکردم.. بنظرم کتاب خیلی جذابیه،.. داستان، داستانِ تنهاییِ یه دختره.. با کللی اتفاق های غیر منتظره.. این کتاب پر از احساس ِ..... احساس ترس، رنج، تنهایی، فقر، اما در آخر احساسی سرشار از امید... کتابیه که نمیشه فراموشش کرد.... حتی اگر سالها قبل خوانده باشیم بازهم تو ذهنمون میمونه... من این کتاب رو دوبار خوندم... و برای بار دوم بیشتر پی بردم که تنهایی، هرچند دردناک اما باعث پیشرفت خودت میشه. حتما بخوانید این کتاب رو، پشیمون نمیشید.. البته که خودم نسخه چاپی ش رو خوندم اما خب الکترونیکی ش هم جذابیت های خودشو داره دیگه..

کتاب مورد علاقه من.

من فیلمش رو دیدم، بسیار جذاب و دیدنی بود. طوری که دوست داری یکبار دیگه ببینی و اینبار دقیق تر به دیالوگ ها دقت کنی.

این کتاب خیلی خوب نوشته شده ..خیلی دقیق به همه چی پرداخته دوستش داشتم ترجمه هم خوب بود.. یکی از دلایلی که دوستش داشتم این بود من رو دنبال خودش میکشوند حوصله ام سر نمی رفت و به جورایی قاطی داستان شدم و تموم هم که شد تا چند وقت درگیر شخصیت های داستان بودم

دختر مرداب؛ این داستان شاید برای خیلیا کسل کننده به نظر برسه ولی فقط کافیه تا آخرش صبر کنید و میبینید که پشت پرده شخصیت کیا چه چیز هایی نهفته است

عالی بود لذت بردم فقط چرا مترجم همه دیالوگ ها رو به زبان بچه گانه(لهجه مخصوص معتادها در فیلم های ایرانی) ترجمه کرده؟ مثلا به دیوار میگه: دیفال اصلا از اینکار خوشم نیومد احساس میکردم یه معتاد داره حرف میزنه خودشم فقط برای شخص خاصی نه بلکه برای همه اشخاص

کتاب دارای مفهوم و کشش هستش،ولی معمایی نیست.می تونیدخیلی ازجمله هاش رودرک کنید. کتاب شماروبه جاهای دورمی برهجایی که خرچنگ هااوازمی خونن ودرکل فضای خاص خودشوداره(مداب،مرغای دریایی،ماهیگیری،کلبه ،جنگل وطعم تنهایی). ودراخرداستان سرتون ازهیجان سوت نمی کشه.

داستان زندگی دختری به اسم کیاست که تنها تو ی مرداب زندگی میکنه و با زندگیش و پیشامد های گاه و بیگاهش،دست و پنجه نرم میکنه=) داستان بنظر طولانی میاد ولی وقتی شروع کردم انگار داشتم فیلم میدیدم. ناظر لحظه لحظه زندگی کیا بودم=)) واقعا ارزش خوندن داره..

من چون محیط زیست خوندم از دیدن همچین کتابی که اینقدر اسم پرنده ها دقیق آورده شده بود لذت بردم و از اینکه یه رمان برمبنای ویژه ترین اکوسیستم روی زمین یعنی مرداب نوشته شده کیف کردم ولی محتوای خاصی نداشت که بشه پیشنهادش داد، یه رمان بود که واسه عشق های زمان نوجوانی هست و در کل تهش میگی خب که چی... اگر فاز غم داشته باشی خوندنش لذت بخشه ولی چیز درخوری نبود به نظرم.

به نظرم اواسط کتاب، جذاب ترین بخشش بود و هر چی به آخرش نزدیک شد خسته کننده شد احتمالا به این دلیل که خیلی زیاد به جزئیات پرداخته شده ! ولی در کل از خوندنش پشیمون نیستم و دوستش داشتم👌

⚔𝔊💮 دخترِ دریـــــــــــــــا... .. لطفا این کتاب در بی نهایت قرار بدید. زیبا و بی نهایت پرکشش و تعریفش بسیار زیاد شنیدم... ژانر جنایی، عاشقانه:)) من واقعا تصمیم جدی گرفتم که کوچ کنم به فیدیبو...البته الانم اکثر کتاب هام رو اونجا می خونم و اینجا فقط برای بی نهایت و بریده ها موندم. (و مثل اینکه قسمت کتابگردی هم داره نابود میشه، باعث تاسفه...) طاقچه لطفا عُرضه این یکی رو داشته باش:) .. اگر لایق داشتن کتابخوان ها نیستی... لزومی به داشتنت نداریم:)))

این کتاب درباره ی دختری به اسم کیاست که در دهه ۱۹۴۰ تو آمریکا زندگی می‌کنه و همه اونو به اسم دختر مرداب میشناسن. وقتی۴ سالش بوده تمامی افراد خانواده اش به خاطر فقر و مشکلات میزارن میرن و خودش با کمک خودش به دور از اجتماع بزرگ میشه و رشد پیدا می‌کنه ..... نکتات مثبت کتاب یکی شخصیت پردازی جذابشه، نوع نگارش و موضوعشه که تقریبا هر سبکی رو شامل( اجتماعی ، عاشقانه ، جنایی، طبیعت پسند، روانشناسی و...) و در آخر واقعا از خوندن کتابش لذت بردم 👍

دلنشین بود و جذاب، به نظرم خوندن این کتاب و همراه شدن با دختر داستان میتونه برای هرکسی لذت بخش باشه

از این ترجمه و انتشارات نخوندم ولی رمانش خیلی خیلی قشنگ بود کیف کردم اصلا محشر بود حتما توصیه میکنم بخونیدش. البته من چاپی خوندم ولی خودمونیم لذت کتاب چاپی خوندن ، اونم این رمان و اینکه دستتو میکشی رو کلمات و از عمق روح و روانت تک تک کلمات داستان رو حس میکنی ؛ این خیلی حس قشنگیه ‌

من داستان را دوست داشتم.و برای اولین بار بود که به مرداب بعنوان رابط بین خشکی و آب متوجه شدم.به نظرم کتاب طوری است که افراد یا خیلی باهاش ارتباط میگیرند یا اصلا براشون جذابیت نداره.من جزو گروه اول بودم و کتاب برایم بسیار جذاب بود.