نظرات درباره کتاب زمستان ۶۲ و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب زمستان ۶۲

نظرات کاربران درباره کتاب زمستان ۶۲

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۹ رأی
۴٫۲
(۴۹)
دکتر
سلام کتابهای روانشاد اسماعیل فصیح چه در دوره خودش چه حالا بی نظیره من آن زمان که جوان بودم عاشق رمان وادبیات همیشه منتظرنشرکتابهای ایشون بودم پیشنهاد میکنم همه را بخونیدمخصوصا کتابی درباره حافظ دارند که عالیه میبرتت قرن ش ه فک کنم پناه برحافظ باشه عالیه
Mehrdad RMZ
بسیار نویسنده توانایی بود روحش شاد و یادش جاوید
mohammad khorramdel
من چند تا از کتابهاش رو منجمله ثریا در اغما رو همون ایام خوندم،عاشق قلم به شدت فصیح و روانش شدم،روانش شاد الحق که فصیح فصیح بود.
ثریا
بسیار عالی نوشته شده و داستان پردازی خیلی خوبی داره ولی به لحاظ موضوع خیلی غم انگیز هست. وقتی که داستان تموم شد، همه وجودم پر از سرما و ناراحتی بود.
کاربر ۸۷۱۰۴۸
کتاب های اقای فصیح تنها کتاباییه که تونویسندگان ایرانی میتونم تااخربخونم بدون اینکه ازچیزی بتونم ایرادبگیرم.
Arash Nik
نوستالژیه؟
مانا
از نظر اطلاعات دقیق آن روزگار خیلی خوبه. من قلم فصیح رو دوست دارم. روحشون شاد
منصوره طاهری
داستان جذاب و متن سلیس بود بااینکه من در جنوب نبودم ولی باوصف نویسنده ازمحیط خیلی به اون زمان آدمها وحتی شکل شهروساختمونها آشناشدم و وتوذهنم ساختم .درموردجنگ وایثار خیلی کتاب نوشته شده ولی اکثراکلیشه ای وشعاری ولی این داستان ازنوع غیرشعاری وقابل قبول بود وپایان فوق العاده وغافلگیر کننده بود
پرواز
کتاب روایتی تلخ و واقع گرایانه از جنگ و مردمی که در بطن جنگ بودن،کتاب جذاب وتلخه و بسیار خوشخوان و روانه
p.kh
چقدر این کتاب قشنگ وتاثیر گذار بود وچقدر قشنگ اون روزهای جنگ رو به تصویر کشیده بود ومن چقدر بااین کتاب گریه کردم فکر میکنم این کتاب باید حتما فیلم بشود
parisa_msi
طاقچه جان لطفا از ایگ نویسنده یه کتاب بی نهایت کن
Fatemeh
داستان بسیار عالی بود.توصیه میکنم حتما بخونیدش ما همه با پاکتهای مهر و موم شده ی تقدیر حرکت میکنیم و نمیدانیم چه باید بکنیم و چه بر سرمان می آید.
کاربر ۲۱۱۵۵۲۴S99VA2THVB16G
سلام. من کتاب دل کور ایشون رو خونده بودم و حالا این کتاب. بنظرم آقای فصیح روح بزرگی داشتند و دارند.و در پایان این دو کتاب در عین شعاری نبودن بطور غیرمستقیم خوبی را به. انسان القا و گوشزد میکنند. خوشا به سعادت ایشان و روحشون شاد ضمناً من با مطالعه بیوگرافی ایشون فکر میکنم شخصیت خودشون ترکیبی از جلال آریان و منصور فرجام در این کتاب باشه. حمد و اخلاص و صلواتی نثار روح بزرگ ایشان می کنم
حسین ایمانی
کتابی بسیار شیوا و عالی ، میخکوبتون میکنه پای کتاب ، عالی
AMIN
با سلام : داستان بسیار عالی و زیبا تصویر سازی شده ، و نویسنده ، جنگ رو با زاویه جدیدی ترسیم کرده ، برای من که اهل اهوازم تمام کلید واژه های داستان و اماکن قابل درکه و حضور خودم رو تو لحظه لحظات داستان حس میکنم ، پیشنهاد میکنم حتما مطالعه بشه با تشکر از طاقچه
Amin Rostami
زمستان ۱۴۰۲عه، زندگی دوباره نقاب از چهره برداشته و روی زمخت و کریه‌اش رو برام به تصویر گذاشته. برای فرار از برزخ زندگیم نگاهی به قفسه کتاب‌هام می‌اندازم، مدتیه که دست و دلم به سمت هیچ کتابی نمیره! چشمم میفته به زمستان ۶۲ که دو سه سالی هست یک گوشه‌ای انتظار می‌کشه، برش میدارم و از شر زندگی بهش پناه می‌برم... . برمی‌گردم به ۴۰ سال قبل، توی خاموشی قدم میذارم به خیابان‌های اهواز، دیگه خبری از درد توی سینه‌م نیست، کم‌کم با جلال و دکتر یارناصر آشنا میشم و از تیکه و کنایه‌هاشون به خنده میفتم. زیاد نمی‌گذره که منم شدم عضو ثابت شب‌نشینی‌های خانه‌ی دکتر. بخشی از خودم رو هربار در تکه‌ای از زندگی شخصیت‌ها پیدا می‌کنم و با خاطراتشون زندگی و با دردهاشون رنج می‌کشم. به خودم که می‌آیم میفهمم که ذهنم دست از نشخوار خاطرات و پرسیدن سوال‌های بی‌جواب برداشته! . متوجه میشوم که دشمن از چهل سال پیش تاکنون در پای منبرها؛ همواره «زبون و در حال مرگ» بوده و ج.ا در حال فرود آوردن آخرین ضربه! پای ایدئولوژی و حرکت جهادی و پیشرفت‌های سریع و انقلابی که به داستان باز میشه، زمان گذشته و حال مثل یک دایره بهم پیوند میخوره و گذر زمان رو درهم می‌شکنه... . -«در قدیم برای استخدام متخصص کامپیوتر از او آداب غسل جنابت نمی‌پرسیدند.» -«این یه جنبه‌ی غیرلازمه که خودشون هم بالاخره متوجه میشن.»! . «تنها به دلیل این که یک روسری یک کمی عقب رفت، یا یک برادر جقله گفت که روسری‌اش عقب رفته، نباید حق کار و حیات اجتماعی زن را از او گرفت.»! . آه میکشم، درد میکشم، به مراکز آموزش زبان‌ها و کامپیوترهایی فکر می‌کنم که قرار بود روزی جزو بهترین مراکز نه تنها در خاورمیانه بلکه در آسیا باشن! «اگر بتوانیم شعار ندهیم و با واقعیت‌گرایی کار کنیم، معجزه قرن را به وجود آورده‌ایم.» و دست آخر به فرجام منصور که میرسم؛ بغضم می‌ترکه و میزنم زیر گریه... . کتاب رو زمین می‌گذارم، تنها یک روز گذشته و من همچنان محکومم به زندگی. با این تفاوت که حالا اندکی دردم التیام یافته یا شاید در مقایسه با داغ دل چهل ساله‌ی مردم زمستان ۶۲ قابل تحمل‌تر به نظر می‌رسد!
کاربر 1306014
من دیشب تقریبا توی ۵ ساعت کتاب ر تمام کردم، ساعت ۴/۵ صبح بعد اتمام کتاب احساس خفگی میکردم، متن ساده و بسیار سلیس بود. پر از نکات ظریف که فرهنگ ان زمان مردم ایران ر بیان میکرد. چقدر از احترام نویسنده به زنان داخل کتاب لذت بردم. خیلی تاثیر عمیق غم انگیزی در من داشت.
Mary gholami
قشنگ بود
mh.mirvakili
افتضاح.بدترین کتابی که در عمرم خوندم.نویسنده هم یه آدم ضد دین و ضد انقلاب هست. واقعا متاسفم برای جمهوری اسلامی که یه همچین اراجیفی رو اجازه چاپ میده.
green smile
برادر چرا همه چیز رو به جمهوری اسلامی ربط میدی؟

حجم

۳۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

حجم

۳۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۲,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد