نظرات کاربران درباره کتاب از ترس تنهایی

به نظر می رسد که پیام کتاب غلبه بر ترسها و تردیدهای عاشقانه است و تشویق به جسارت در انتخاب یک عشق! و یا نترسیدن از پشت کردن به تعهدها و قول و قرارها! اما در پس این هدف، اهداف دیگری ترویج می شود همچون بی بند و باری در رابطه! پشت پا زدن به هر آنچه بین دو نفر در یک رابطه شکل گرفته است و به راحتی خیانت در رابطه را تبلیغ می نماید. این رمان با اصول اخلاقی و نهادینه شده در فرهنگ ما نسبت به یک رابطه عشقی و درست نمی خواند و هماهنگ نیست! ارتباط همزمان با چند نفر در فرهنگ غربی نیز زننده است و مورد انتقاد، اما این رمان به صورت زیرپوستی در حال ترویج و صحه گذاشتن بر این نوع روابط است!

برای پر کردن وقت خوب بود.

به درد خوندن نمیخورد😑

۱۰۰ صفحه ی اول رو خوندم و بعدش رفتم سراغ چند فصل اخر هیچ بخشی از داستان رو از دست ندادم با حرف ها و حدیث نفس های بی مورد کتابو خیلی طولانی کرده . شاید حس خوبی که بعد پایان های خوب همراهه کتاب جزو‌ محبوب ها شده در کشور خود نویسنده و نه داستان جالب

داستان قشنگی است ولی ویژگی خاصی ندارد.

کتاب خوبیه از اون داستان ها ای هست که با خوندنش به وضوح میتونیم برخی از احوالاتی که شاید در زندگی واقعی تجربه نکنیم رو در دنیای تخیل ذهنی خودمون تجربه کنیم

30% تخفیف دارم هرکی‌خواست استفاده کنه ☺️ SMBEA8TG6MQPEA

نمیدونم شاید ایراد از منه . خطر اسپویل داره من اون قسمت که میخواست دست از مثبت بودن و منفعل بودن ش برداره رو دوست داشتم.کار دکس هم عاقلانه بود در آخر ولی خیانت؟؟؟؟ به نظرم اصلا منطقی نیست! من واقعا این کتاب رو نمیفهمم و بدم اومده ..شاید اگه دوس میگفت دوست دارم ولی اول باید خودمو بشناسم فاصله میگرفت اول با نامزدش بهم‌میزد و بعد با راسل بود برام منطقی و بهتر بود ولی الان نه!پر از نفرتم!

یکی از جذابترین داستان های عاشقانه بود که خوندم. از روی اسمش اصلا فکر نمی کردم اینقدر جذاب باشه هر کتابی خوندم معمولا فراز و فرود داشته اما این کتاب از اول تا اخرش جذاب بود اونقدر از خوندنش لذت می بردم که منی که همیشه وسوسه می شم وسط و اخر داستان رو نگاه کنم اصلا دلم نمی خواست اخرشو ببینم. خوندنش فوق العاده لذت بخش بود.

کمی سطحی بود اما حس و حالشو دوست داشتم گاهی خودمو جای راشل گذاشتم و سعی کردم قضاوت نه درکش کنم.

در کل محتوای کتاب فقط۱۰درصد نکته ی مثبت وجود داره و به کار میاد،۹۰درصد بقیه فقط خیانت،دوس پسر بازی خوشگذرونی

ممنون از کاربران محترم ! وقتی دیدم همگی نظرشون منفیه دانلودش نکردم!☺

۴۴_از همون اول حدس میزدم قراره اینجوری تموم بشه اما من اگه جای نویسنده بودم یجور دیگه تمومش میکردم،ایده ی کتاب جالب بود، قلم نویسنده خوب بود، جملات و دیالوگ های تا حدودی قصار و تامل برانگیز داشت و کلا نویسنده از پس فضای داستان و شخصیت سازی به خوبی بر اومده بود اما خوب من داستانش رو تحسین نمیکنم پایانش با اینکه یکم خوشحال کننده است حس بدی بهم میده چون واقعا یه کار غیر اخلاقی بود و هر چقدرم دارسی بد و منفور باشه نمیتونیم منکر این بشیم که در حقش نامردی شد...

کتاب موضوع خیلی خاصی نداره ولی شخصیت پردازی و نگارش نویسندش خوبه به من حس خوبی نداد ولی تقریبا دوسش داشتم

کتاب جالبی بود اما خب هیچ چیزی خیانت رو توجیه نمیکنه ممکنه اسپویل بشه پس اگه نخوندید ادامه ندید نظر منو . . . ببینید دارسی تو این کتاب یه خیانتکار شد در حالی که خود راشل هم با کسی که نامزد بوده خیانت کرده! اسم هرچیزی رو عشق نذاریم بله اگه دکس اول جدا میشد از دارسی بعد میومد با راشل فرق داشت اما اینکه تو رابطه رسمی مثل نامزدی باشی و با یکی دیگه هم باشی اسمش عشق نیست و خب راشل سعی بر این داشت بگه دارسی بده آره اصلا دارسی بد عالمه تو چرا بدی خودتو توجیه میکنی؟اونم به اسم عشق! خلاصه آدمای به ظاهر دوست به هم خیانت کردن روشم اسم عشق گذاشتن و خواستن این عشق رو که از روابط دیگه ریشه کرده مقدس جلوه بدن

یکی از ویژگی های اسلام که دور از نگاه مذهبی با نگاه واقع بینانه و انسانیت محور هستش همین رعایت حریم با نامحرمه گیریم دارسی عاشق دکستر بود اونوقت چی تکلیف رابطه چی می شد جز اینه که خیانت می کردن هردوشون به دارسی مگه نه اینکه بعد از رابطه دکس و دارسی دکس کم کم و در اثر ارتباط به طرف نقش اصلی و مقصر داستان کشیده شد همیشه همینطوره خیانت تو یه بستر خوشگل و کاملا رمانتیک شکل میگیره و دو طرف هیچ تلاشی برای پایان دادن یه رابطه اشتباه نمیکنن ضعف نفس و نگاه حق به جانب آدمهای گناهکار توی فیلم و سریال و رمان های الان که متاسفانه این باورو تو ذهن جوونا به وجود آورده که با هر علاقه ای آزادن هر کاری ولو غلط انجام بدن و اسم این احساسات نشات گرفته از غریزه رو هم میذارن عشق که اگه نگاه جنسیت زده رو ازش حذف کنی هیچ چیزی ازش نمی مونه متاثر از زمانه یا نگاه آدما عوض شده هر چقدر میره جلو مفهوم عشق پوچتر و هوس آلوده تر میشه و این واقعا نا امید کنندست که آدما هیچ تلاشی برای انسانیت نکنن

تجربه جالبی بود. هرچند که ضعف های زیادی داشت مثلا خیلی شخصیت دارسی الکی بزرگ شده بود یا بیش از حد افکارراشل رو وصف میکرد و در اوایل کتاب راشل از سی سالگی یه غول ساخت. اما چیزی که داستان رو جذابش کرد این بود که همیشه سعی شد تو کتابا و فیلما از زاویه دید کسی که بهش خیانت میشه به قضیه نگاه کنیم اما تو این کتاب تونستیم دفاعیات شخص سوم رو هم بشنویم. و در ضمن همه چیز خیلی غیر منتظره بود نمیشد از قبل چیزی حدس زد.

کتاب کتاب خوبیه. روایت داستانی هست که در تمام جوامع بشری همچین اتفاقاتی رو شاهدیم. فقط اگه خواننده با خوندن این کتاب انگیزه پیدا کنه برا انجام همچین اشتباهاتی خوب نیست! به نظرم تک تک شخصیتهای داستان گناهکار بودن! به طور مثال شخصیت اصلی داستان اگر برای خیانتش به دوستش شخصیت بدش و رفتارهای آزار دهنده اش رو بهانه میکرد خب چرا تو تمام این سالها به دوستیش پایان نداد؟مگه کسی چاقو گذاشته بود زیر گلوش. توجیه گناه بدتر از گناهه‌. در نهایت آرزو و دعا میکنم هیچ کس از سر تنهایی به خفت نیوفته و وارد هرنوع رابطه ی پیچیده ای نشه.

سطحی و عامه پسند. فکر میکنم اکثر ما دخترها یه دوست مثل دارسی داشتیم...

ملال اور