نظرات کاربران درباره کتاب قلبی به این سپیدی

من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم،و اگر دروغ نگم کمی گول نوشته پشت کتاب رو خوردم چون-شاید بخاطر توضیح بد- فکر می کردم داستان ی چیز دیگه هست اما با داستان عجیب دیگه ای مواجه شدم:) بگذریم،داستان از هفته های اول ازدواج یک مترجم رده بالای بین المللی شروع میشه،اونجایی که برخورد ها و اتفاقاتی که براش رخ میده باعث تردید هایی درباره گذشته خودش،پدرش و همینطور روابط با همسرش میشه و همین روند تا انتهای داستان هم پیش می ره. داستان یک کاوش درونی در روح و روان شخصیت اصلی و تحلیل اون از دنیا و آدمهای اطرافش هست.به شدت به روابط خودش با اطرافیانش دامن میزنه و سعی در تحلیل روابطش با اونها داره.به شخصه از جهاتی با شخصیت اصلی همذات پنداری کردم. اما داستان ریتم کندی داره،و شما همیشه منتظر هستید که اتفاق غیر منتظره یا خفنی رخ بده. واقعا اینطور رمانها رو نمیشه با نظریه های پیشین رمان تحلیل کرد البته این رمان ساختارمند هست ولی فاصله زیادی با رمان های سنتی داره. *پینوشت:چندوقتیه که دارم بیشتر فکر میکنم این رمان یک شاهکار به تمام معناست حتما بخونید.

داستان قلبی به این سپیدی از یک صحنه ی خودکشی در سالها پیش اغاز شده و ادامه پیدا میکند تا برسد به پرده برداری از این راز...که چرا یک نوعروس در نهایت شادی،در حالیکه بتازگی از ماه عسل برگشته بایست خودکشی کند.... و این تعلیق ادامه پیدا میکند با این جمله: که اگر رازی داری هرگز آن را به او نگو.... حرفهایی که اگر زده نمیشدند، شاید سرنوشت خیلی از کرکترهای داستان فرق میکرد...اهمیت زبان و چیزی که خابیر ماریاس بیش از بیش به آن پردخته و در قالبها و زمان ها و شخصیت های مختلفی روشن میشود. خابیر ماریاس استاد کشاندن خواننده تا انتهاست. داستانش را پر از شخصیهای ملموس میکند، جزییاتی به شخصیتشان می افزاید که در ظاهر بی اهمیت اما در واقع بسیار لازم است.رمانی زیبا که مدرن است و قطعیت دارد اما در دل خودش لایه هایی از پست مدرنیست هم بچشم میخورد. شاید راکد بودن داستان و طولانی بودنش چندان خوشایند نباشد و برای خیلی از دوستان خسته کننده بنظر برسد، اما در انتها میفهمید اثری را خواندید که شما را همراه خودش کرد....و نه تنها که شما را شگفت زده کرد...که چطور در نهایت ارامش و طمأنینه یک داستان جذاب را به پایان رساندید... و اما تفسیر من از داستان.... قیاسی بغایت متناقص...... کتابی که میشد گفت حیات بخشِ ویرانگر بود. در نهایت، کتاب اون چیزیه که خیلیا ازش لذت میبرند مثل من....و خیلیا هم از کنارش رد میشن و فقط میخوننش... شاید برای گروه اول جذاب، و برای گروه دوم هدر رفتن وقت بحساب بیاد... پس اگر سلیقه ی من رو‌دارید، در خوندنش تردید نکنید....

وقتی شروع به خواندنش میکنید ، متوجه خاص بودن اثر میشوید . این رمان تمام و کمال به روابط دو نفر از جمله در ازدواج یا دوستی و آشنایی میپردازه و البته این بدین معنا نیست که خواندنش برای مجرد ها سودی نخواهد داشت . هیجان رمان هم در حد قابل قبولی قرار داره اما اونقدر جنبه ی روانشناسی و شخصیت پردازی در این اثر غنی کار شده که با گذشت زمان اهمیت هیجان و سرنوشت داستان کم و کم تر میشه .

نویسنده یک اتفاقی را که در گذشته رخ داده به مرور برای مخاطب بازگویی میکند انسجام داستان چنگی به دل نمیزد ، و هیجانی در کار نیست . درباره هر شخصیت و هر تجربه بیش از حوصله ی مخاطب توضیح داده شده است ، گاهی حس میکنی که نویسنده فقط داشته صفحه پر میکرده ! مثلا این که بسیار درباره ی یکی از نقاشی های موزه توضیح میدهد یا درباره ی مزایا و معایب مترجم بودن ، یا درباره ی دلال هنری بودن ‌‌... کلا اتفاقات زیادی نمیافتد و یک سری دانسته ها و تجربیات خوان(گوینده داستان) بیان میشود.

بعد از مدتها رمانی به این قشنگی خواندم رمانی نیمه فلسفی نیمه روانشناختی کمی شبیه به فیلمهای اینگمار برگمان 👌👌

ممکنه بعد از خوندن بخش دوم داستان از ادامه دادن منصرف بشید ولی داستان جذابیه و ارزش خوندن داره 👍🏻

داستان درابتدابسیارپرکشش و جذاب است بطوریکه خواننده تصورخودازداستان رامانند رمان های معمول میداندکه یک موضوع رادنبال میکندامادرمیانه داستان متوجه ژانرروان شناسی و برسی ابعادمختلف زندگی میشویم ک اگر بادقت و ملاحظه ی کافی خوانده شود خالی از لطف نیست.برای کسانی ک عمیق فکرمیکنندتوصیه میکنم.

کتاب قلبی به ابن سپیدی بسیار توصیفی است با جملات بلند، که با کاما، از هم جدا شده اند. نویسنده یگسلک جدیدی از ادبیات را در نوشته هایش به جا گذاشته است. خواندنی است و اثر گذار

داستان کتاب با ازدواج یک زوج اسپانیایی و سفرشون به کوبا شروع میشه و خواننده رو با جریان ذهن شخصیت اصلی همراه و با تفسیرش از رویدادهای اطراف به سمت گذشته‌ی خانوادگیش هدایت می‌کنه و ما رو قدم به قدم با رازهای این خانواده آشنا می‌کنه. نوشتار این داستان به شکلی هست که ما رو در ذهن شخصیت اصلی قرار می‌ده و ما علاوه بر خط اصلی داستان، با جریان تفکرات این شخص، احساساتش نسبت به اتفاقات و آدمای اطرافش، برداشتش از هر رویداد و ارتباطش با گذشته و در کل کنکاش‌های ذهنی اون همراه و دایم بین زمانهای مختلف جابجا میشیم. این کنکاش‌ها و وسواس‌های ذهنی و گیر افتادن و گم شدن در هزارتوی افکار رو در نوشتار خاص این کتاب به طور کامل می‌شه حس کرد و فکر می‌کنم مترجم هم در انتقال این حس کارشو خیلی خوب انجام داده. به طور کلی این کتاب تجربه زیبا و متفاوتی رو در اختیار خواننده میگذاره. امیدوارم بخونید و لذت ببرید.

اصلا کشش نداشت نتونستم تموم کنم و خیلی توضیحاتش زیاد بود در حدی که موضوع اصلی گم میشه دوسش نداشتم

کسل کننده و کشدار

ای وای چقدر این رمان قشنگ بود و چقدر تعلیق زیادی داشت. تقریبا دلیل اصلی مرگ یک خانم رو بعد از برگشتنش از ماه اصل رو آخر رمان توضیح میده، آدم رو خون به جگر میکنه تا بهت بگه چرا ترزا ( خاله راوی) خودش رو کشته و این خودکشی در ارتباط هست با ماجرای مهم دیگه ای. بنظرم اگه خوب فکر کنیم بین اون ماجراهایی که راوی تعریف کرد مثلا ماجرای برتا و ... ارتباط زیادی با اصل داستان وجود داره.

واقعا ۵ ستاره برای این کتاب کمه.....

یک کتاب بسیار جذاب، این کتاب رو خانوم هدیه بازوند بازیگر بسیار خوش اخلاق سینمای ایران در داخل استوری پیج اینستاگرامشون معرفی کردن و علاقه مند شدم با تعریفی که کردن مطالعه کنم.... ، جالب و پر از ایجاد اشتیاق برای خواندن مطالب کتاب.، انگار دوست نداری زمین بگذارید.... به شدت پیشنهاد میشه... من هم فایل صوتی رو دانلود کردم و خریدم و هم فایل متنی که گوینده حرف بزنه و من همراه گوینده خط به خط ببینم...... بسیار از مجموعه خوب طاقچه سپاسگزارم.....

اول کتاب ممکنه منصرف بشید اما ادامه بدید وقتی کتاب را میبندید و تمام میشود خوشحال هستید که این رمان را خوانده اید

حتما بخونید بنظرمن اولش جذاب شروع میشه وسطاش کشدار وخسته کننده میشه از اونجا بتونین بگذرین جذاب میشه دوباره در مورد تاثیر حرف ها و راز تو زندگی خیلی جالب بود برای من

یه جایی در اواسط کتاب نمیدونم چه کلمه‌ای رو پیردختر ترجمه کردن، اما هر چه که منظور نویسنده بوده، قطعا معادل بهتری تو زبان فارسی داشته!

عالی بود. حیلی خاص، خیلی عمیق، واقعا دوسش داشتم. مدت ها بود یه کتاب رو انقدر دوس نداشتم.شاید اواسطش یکم به نظر خسته کننده باشه اما پایانش رو هم دوس داشتم. خیلی جالب بود.