نظرات درباره کتاب لافکادیو و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
۴٫۳
(۴۰۶)
مـَه‌سـا
"لافکادیو" شیری است که در جنگل زندگی میکند و به تدریج مهارتِ تیراندازی را یاد می‌گیرد و هرگاه تیر هایش تمام می‌شد یک شکار چی دیگر را می‌خورد و تیر هایش را بر می‌داشت تا آنجایی که دیگر هیچ شکارچی جرعتِ آمدن به جنگل را پیدا نکرد. بعد از مدتی سیرک داری وارد جنگل می‌شود و به لافکادیو وعده شهرت میدهد و او را به شهر میبرد لافکادیو به آرایشگاه میرفت...لباس های انسان ها را می‌پوشید و مانند آن ها راه میرفت...ماشین گران قیمت سوار میشد و کم کم به شهرتی دست پیدا کرد که دیگر همه او را می‌شناختند. او به زندگی دست پیدا کرد که هرکسی آرزویش را داشت اما چندی بعد لافکادیو از این وضع خسته شد دلش سرگرمی جدیدی میخواست اما همه چیز را تجربه کرده بود او تصمیم می‌گیرد به شکار برود اما.... . . شل سیلور استاین کتاب های زیادی در بابِ کودک و نوجوان نوشته که اشتراک همه آن ها در گیرا بودن و روان بودن داستان هاست و هر کدام از این کتاب ها پیام های آموزنده ای را در بردارد. "لافکادیو؛شیری که جوابِ گلوله را با گلوله داد" داستان یا رمانی است از همین نویسنده که دارایِ ۱۰۸ صفحه است و قصد دارد به شما نکاتی را بیاموزد این رمان از زبان خود شل سیلور است که بسیار صمیمانه آن را برای شما نقل می‌کند.
nana
ممنونم هنوز نخوندم ولی منظور رو تقریبا متوجه شدم
امینی.
ببینین خوبه ولی پیچیدگی و هیجان نداره خوب بود ولی
💜𝔹𝔸ℍ𝔸ℝ 💜ARMI💜
ممنون عزیزم ک راهنمایی دادی میخوان بخرم 😘میسی 😽💘
فاطمه
شیری که دوست دارد تجربه هایی فراتر از شیر بودن را تجربه کند. مشابه آدمهایی که کوچ می‌کنند، هویت جدید می‌پذیرند و به کل اصلشان را فراموش می‌کنند. آیا این خوب است یا بد؟ شیر باید وحشی و بی تمدن می‌ماند؟ شیر باید انسان میشد؟ پایان باز به ما این امکان را می‌دهد که برداشت‌هایی متفاوت داشته باشیم. برخی از آن نتیجه گیری می‌کنند شیر به پوچی رسیده، برخی دیگر هم میتوانند لافکادیو را جایی پیدا کنند و ببینند در حال تهیه مستندی درباره شیرها و احساساتشان نسبت به شکارچی هاست. یا شاید راهنمای گردشگری انسانها به دنیای شیرها و برعکس است. من فکر می‌کنم لافکادیو بعد از اینکه خوب با خودش فکرهایش را کرد، نه از هویتش فرار می‌کند، نه سعی دارد دمش را بالا بگیرد و روی دو پا راه برود. به شیر بودش می‌بالد و از دریچه ی درخشانی که خودش _با کنجکاوی هایش_ به روی خودش باز کرده نهایت لذت و استفاده را می‌برد و می‌بیند انسانها محدود به کارهایی من جمله خوردن و شکار نیستند... شاید شیر بودن هم فراتر از فرار یا چرت های نیمروزی و شکار باشد. چه میدانم؟ او باید به ما بگوید :) یا اینکه.. خودمان برویم و این موضوع را کشف کنیم :))
nana
شیر توی دو راهی قرار گرفته ولی کنجکاوی رو دوست داره با اینکه خیلی دلهره داره
کاربر ۱۴۱۱۱۱۶
خیلی زیبا بود واقعا
کاربر ۴۰۸۸۳۷۴
بسیار نگاه تازه و ارائه زیبایی بود ، سپاسگزار 🌻🙏🌻
saba
یکی از بهترین کتاب هایی که من خواندم لافکادیو بود خیلی جذاب بود ،طنز بود و داستان زندگی پرماجرای یک شیری بود. من نوشته های نویسنده این کتاب یعنی شل سیلور استاین بسیار دوست دارم و به شما هم توصیه میکنم بخوانید.
saba
کاربر سینا خیلی واضح بود صحبت تون!!!😑😂 متوجه نشدم😅😅
Sina Landing
به چه بزرگ سالین شما خجالتمون نده سید
سارا
بله، موافقم.🌹 نوشته های شل سیلور استاین بسیار شیرین و صمیمانه است.
MMB
این کتاب با وجود ظاهرش که کودکانه به نظر میاد کاملا مناسب افراد بزرگسال است حتما بخونیدش
ali kalate
اره درسته ،فقط ظاهر کتاب کودکانه است
احسان
این کتاب رو مانند کتاب شازده کوچولو جزو کتابهایی می‌دونم که برای خردسالان نوشته شده ولی معنای اون رو بزرگسالان بهتر درک میکنند. این قصه کوتاه معنی از خودبیگانگی و دور شدن از اصل رو به صورت جالبی نشون میده‌. کل کتاب نهایتا بیست دقیقه وقت میگیره و توصیه میشه‌ .
Ali Rezaei
گاهی احساس می‌کنم مثه لافکادیو باید همه‌چیز رو بذارم کنار و خودم رو گم‌وگور کنم.
Ali Mosavi
خیلی عالی و محشر بود.قصه‌ی خیلی از ما ها توی عصر مدرن.
AmirReza
وقتی ابزارها مارا ابزار خودشان میکنند خیلی جذابه و دوست داشتنی
ریحون بنفش
لافکادیوی دوست داشتنیِ زندگی! مثل همه ی ما. برای رسیدن به چیزی که نیستیم میجنگیم, در آرزوی چیزی که به نظر شیرینه! و درنهایت نه خودمون باقی میمونیم نه لذتِ نامتناهیِ نشان شده!
ساجده 😅💞
من عاشق این کتابم 😍 بسیار این کتاب را خوانده ام و پیشنهاد میکنم که از دست ندهید خاطره ها دارم با این کتاب
ملیکا
عالی بود 😍😍😍😍😍
سقف پاره کن!
مگه شل‌سیلوراستاین کتاب بدی هم داره؟
سوفیا
لافکادیو داستانی کودکانه به نظر میاد اما مثل دا‌ستانهای دیگه سیلور استاین پر از نمادهای زیباست. داستان یک شیر بامزه که کنجکاو بود و از شکارچی ها خوشش میومد. شیری که خیلی سعی کرد شبیه آدما باشه و... این داستان به ساده ترین شکل ممکن سردرگمی هویت رو به تصویر کشیده، وقتی سعی میکنی خودت رو شبیه گروهی کنی که در واقع بهشون متعلق نیستی، چه اتفاقی میفته؟ بعدش چه انتخاب هایی داری؟ لافکادیو چه انتخابی کرد؟ میشد انتخاب های بهتر از لافکادیو هم انجام داد؟ و باز هم یکی از بزرگترین چالش های انسانی: من کیستم؟ من متعلق به چه گروهی هستم؟
aylin
فکر میکنم خنده دار ترین و جذاب ترین اثر این نویسنده همین کتاب باشه
Sina Iravanian
قصه‌ی زیبای لافکادیو من را یاد سرگذشت بِنِلانگ انداخت: آرتور فیلیپ، اولین فرماندار نیوساوت‌ولز استرالیا، از جانب جرج سوم، پادشاه انگلستان، دستور می‌گیرد تا با بومیان استرالیا ارتباط برقرار کند. برای این منظور لازم بود تا فیلیپ از میان بومیان کسانی را انتخاب کند و به آن‌ها فرهنگ و زبان انگلیسی را بیاموزد. از آن‌جا که بومیان خود برای این کار داوطلب نمی‌شدند، فیلیپ تصمیم به آدم‌ربایی گرفت. از بخت بد اولین بومی‌ای که ربوده شد از بیماری آبله مرد؛ بیماری‌ای که انگلیسی‌هایی که خود از آن مصون بودند با خود به استرالیا آورده بودند و در نتیجه‌ی آن درصد بالایی از بومیان جان خود را از دست دادند. فیلیپ به ناچار دونفر دیگر را می‌رباید که یکی از آن‌ها جوان ۲۵ ساله‌ایست به نام «بِنِلانگ». بنلانگ یک جنگجو بود اما با این حال موفق به فرار نمی‌شود و می‌ماند و به مرور فرهنگ و زبان انگلیسی را یاد می‌گیرد. روابط بنلانگ و انگلیسی‌ها فراز و نشیب‌های زیادی داشت تا جایی که یک‌بار خودِ فیلیپ بدست بنلانگ با نیزه زخمی می‌شود. با این وجود با گذشت زمان بنلانگ بیشتر و بیشتر به انگلیسی‌ها نزدیک می‌شود تا جایی که مدتی به لندن سفر می‌کند و لباس غربی می‌پوشد و به تئاتر می‌رود و در شهری مدرن قدم می‌زند. فرهنگ انگلیسی به مذاق بنلانگ خوش می‌آید. وقتی به سیدنی برمی‌گردد تلاش می‌کند این فرهنگ را بین هم‌قبیله‌ای‌هایش ترویج دهد. ولی هم‌قبیله‌ای‌های بنلانگ دیگر او را از خود نمی‌دیدند و برخی او را به جادوگری متهم می‌کنند. از طرفی انگلیسی‌ها هم او را از خود نمی‌دانستند. درست است که او لباس انگلیسی می‌پوشید و چای می‌نوشید و نان می‌خورد ولی از دید انگلیسی‌ها این مرد تیره‌پوست زیرِ کت و شلوار و پاپیونش یک بومیِ وحشی مانند دیگر هم‌قبیله‌ای‌هایش بود. جایی بنلانگ در منازعه‌ای یک سرباز انگلیسی را با نیزه زخمی می‌کند و این موجب تیره شدن روابطش با انگلیسی‌ها می‌شود. او به مرور به سنت‌های قبیله‌ای‌اش نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و از انگلیسی‌ها دورتر و دورتر تا جایی که در سال‌های پایانی عمرش دیگر سفیر میان بومیان و انگلیسی‌ها نبود. او سال‌های زیادی از عمر خود را جایی میان این دو فرهنگ شناور بود.
H.A
خلاغه اومد راه رفتن گنجشکو یاد بگیره راه رفتن خودشم یادش رفت...
H.A
خیلی ممنون واقعا داستان تاثیر گزاریه
shahin
یکی از بهترین کتاب هایی که از شل سیلور استاین خوندم ، این کتاب با بقیه کتاب هاش فرق داشت کتاب های دیگه ای که خودنم چندین داستان کوتاه بود اما این کتاب کلش یک داستان ، یک داستان بانمک و خیلی قشنگ و جذاب ، من خیلی لذت بردم واقعا
YASNA
خیلی خوب بود
Lily
آثار شل سیلور استاین را خیلی دوست دارم!
نون صات
بسمه من سبک ایشون رو برای انتقال مفاهیم بسیار دوست دارم. در نهایت سادگی مفاهیم ثقیلیو انتقال میدن.
Elham jannesari
ذهن خلاق سیلور استاین همیشه منو سورپرایز میکنه. در داستان هاش و به خصوص در همین کتاب توسط شخصیت های اصلی که معمولا هم موجودات عجیب غریبی هستن، به انسان ها یادآوری میکنه که چه چیزاهای ساده ای رو از یاد بردن. چیز هایی که همه ی ما باهاش به دنیا میایم اما به تدریج و به علت سرگرم شدن و رقابت در دنیای ادم بزرگ ها فراموششون میکنیم.

حجم

۹٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۹٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۰صفحه بعد