نظرات درباره کتاب وی و نقد و بررسی خوانندگان | صفحه ۲ | طاقچه
۳٫۱
(۳۴۴)
کاربر 34145
عالی و مثال زدنی
m
سلام وسپاس داستان شروع خوبی نداشت اما در ادامه گیرا شد. شخصیت پردازی تا حدودی قابل قبول بود اما پرداخت درونیات راوی و ارتباط با " v" کاش پخته تر می شد. بخصوص معانی و تاویل هایی که می شد از رابطه " او " و راوی و غاری که داشت کشف می شد . شک و تردید باید پرداخت قوی تری می شد. من منتظر بودم راوی که آخرین نفر از گروه بوده بعد از پایان کاووش در لحظه آخر طنابها را قطع کند و تصمیم بگیرد که در غار بماند . و یا حداقل " v" کارکرد بهتری در داستان داشته باشد . به لحاظ ساختاری فقط اندکی در فضا سازی ضعیف بود و ما نمی توانستیم مراحل مختلف غار را ببینیم . به نظر تم کار قوی بود و نویسنده دو امر را به موازات می خواست که به پیش ببرد : یکی درونیات مشوش راوی که خیلی مجال بروز و ظهور نداشت و دیگری درونیات زمین – به عنوان منبع خلقت بشر – که باز هم هرکسیخبر از اسرار آن ندارد. و پیوند درون انسان و طبیعت اتفاق خوبی در داستان بود . به هر لحاظ داستانی فلسفی و گیرایی بود که مطمئن هستم در بازنویسی های مکرر , داستانی استخوان دار و کشش درا خواهد شد.
Saghe
ایراد تکنیکی نمی تونم به داستان بگیرم بلکه خیلی هم خوب روایت رو جلو برده بود اما ایرادش برای من این بود که حرف جذاب یا مضمون ویژه ای نداشت. شرح احوال شاعرانه و فراق یک روز یک دانشجوی زمین شناسی بود.
gholi
بد. در حد افتضاح. این شد داستان؟
ائلگار
تلفیقی از شرح حال و سفرنامه بسیار مختصر و کوتاهی بود و طبیعتا در اینگونه آثار نباید دنبال هدف داستان و نتیجه گیری و پایان ساماندهی شده باشیم. شاید تنها چیزی که میشود استنباط کرد طرح جمله ی :(فاصله تجربه ای بیهوده است. کوه ها در فاصله سردند. ) است که شاید بیانگر تاسف نویسنده در ابراز نکردن عشق خود است. درست است که استفاده مکرر از اصطلاحات زمین شناسی برای خوانندگانی که با آن آشنایی ندارند چندان مساعد نیست ولی بیانگر صداقت بی دریغ و تلاش زائد الوصف نویسنده برای به تصویر کشیدن صحنه هایی است که یا خود شاهد عینی آن بوده و یا در ذهن او جولان میدادند. به نظر بنده هنرمندانه ترین بخش استفاده از تضمین های متعدد از شاعری بزرگ مثل شاملو بود که بطور ناگهانی ذهن خواننده را از دنیای زمین شناسی خارج میکرد و وارد دنیایی غریب مینمود. استفاده از صورت اصیل واژه های ترکی مثل ساوالان (به جای صورت تحریف شده ی فارسی آن🔙 سبلان ) به ساختار واژگانی آن ارزش ثبات و بهای بیشتری میدهد. با تشکر از نویسنده ی عزیز
انصار رضايي
خوب بود، مخصوصا این جمله اش: انگار مغناطیس آدم ها وقتی که کمند کاربرد بیشتری دارد...
saeedeh
از نظر تصویر بهتر از همه "وی" بود. از نظر زبان: زورآباد از نظر پلات: نسخه پیچ از نظر روایت: بازخوانی وحشت انگیز... از نظر
mnejad.hamed
عالی بود
نسترن دل
اصلا جذابیت لازم برای خوندن رو نداشت، همون دوصفحه اول دلم رو زد
Djavad Hosseini
داستان نه موضوع داشت و نه هدفی همه ماجراها هم نیمه کاره تموم شد هیچ گیرایی نداشت و جمله بندیها هم افتضاح واژه های بیگانه هم زیاد بکار برده و هیچ کدام رو هم معنایش را نگفته
شادی
دوستان بقیه ی داستانهای دوره ی دوم کجان ؟ مثل "عصر یک چهارشنبه ی بارانی " یا "مسعود بی برگ "... من پارسال دریافت کردم الان تو کتابخونم هست ولی تو طاقچه نیست دیگه
df
متوسط
Nakhoonte
فکر میکنم نویسنده این داستان زیادی درگیر مطالعه داستانهای روانشناسانه و اینها بوده که اینقدر گنگی رو وارد داستان کرده و فکر میکنم خودشم از این گنگی بی بهره نبوده در بسیاری از نقاط داستان بی میلی و رها کردن مطالب و عدم توصیف مناسب اونها و گنگی در روایت داستان بنظرم ضعیف بود و باید خیلی بیشتر از اینها کار کنه از عناصر خوبی استفاده کرده مثل تخته سنگ وی شکل و فرود و صعود در غار و اینها ولی گنگی داستان ضرر زده به مفهوم در حالیکه در پایان هم هیچ اتفاق خاصی نمیفته که من انتظارشو داشتم بیفته
vahdat
عالیه
mangeshewمانگه شه و
یه جور خیلی بدی از روایت بود نه داستان
askaridehno
خوب بود
nima
فقط چال و اترک...
behzad
ققنوس
آهنگر چیره
روان بود. جمله های بعضا قشنگی داشت. ولی آخرش خوب که چی؟
ارمیا
خوب بود اما اصطلاحات تخصصیش واقعن خسته کننده بود..یک مقدار فضاسازیش خوب نبود..

حجم

۰

حجم

۰