نظرات درباره کتاب گروه پزشکی ۶۳ و نقد و بررسی خوانندگان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب گروه پزشکی ۶۳ اثر یاسمن رحمانی

نظرات کاربران درباره کتاب گروه پزشکی ۶۳

۳٫۱
(۲۲۳)
فرحناز
حقیقتا به خاطره نزدیک تر بود . مجال ظهور به شخصیت مادر نداده بود.
سعید
امان از دست این فوتبالیست ها!! دل خانم دکتر رو هم بردن. یه کم باورپذیریش کمه .
mergan
به نظرم هنوز راه زیادی دارد تا تبدیل به داستان بشه.به گفته خانم خوشدل زبان زنانه دارداما ویژگی خاصی به حساب نمیاد
soroosh
معمولی
rayka
شاید اگر مادر شغلی غیر از این داشت، بهتر می شد پذیرفت
yekta
مثل داستان های توی مجله ها بود
کاربر 70291
بسیار لذت بردم.پخته و پر معنا. جذاب و عمیق.
yas
آفت شبکه های اجتماعی در جامعه حتی تحصیلکرده ها رو خوب نشون داده ولی برای پدر و مادرهای میانسال مثل اکثر جوانها حق زندگی و شاد بودن قایل نیست و براشون دل میسوزونه خوشم نیومد
m
سلام . سپاس از نویسنده . نکته : نظرات " ناما " را در خصوص داستانها خواندم . و تعجب کردم از عدم شناخت ایشان از داستان و مفهوم آن . به داستانهای خوب نمره پایین دادند و نا داستانها یا داستانهای متوسط نمره عالی گرفتن . این جور قضاوت کردن نشان از رفیق بازی و همشهری و ... دارد که البته جای گله گذاری نیست ولی می طلبید که انصاف گاهی وقتها اگر رعایت شود چه نتیجه خوبی عاید نویسنده و خواننده می شود ... به هرحال آنچه که از خوانش این داستان به دست می آید عدم تحقق " داستان " به مفهوم هنری آن است. داستان در حد و اندازه نقال باقی مانده و هنوز تا داستان شدن راه زیادی دارد . این همه مقدمه برای ور.ود به داستان بوده که با وجود تمام شدن داستان ولی هنوز خواننده وارد داستان نشده است. مثل این است که کسی خاطره تعریف کند و مجال بروز به شخصیت داستانها ندهد . دیالوگ ها خام و غیرهنری و رفتار پزشک – مادر نیز باور پذیری داستانی نداشت . بیشتر شبیه دفترچه خاطرات دختر 18 ساله بود تا داستان. این انتقاد باعث نمی شود که از نویسنده محترم تشکر نکنم. شخصیت ایشان بسیار محترم است اما بحث بنده صرفا درباره داستان است .
عابر پیاده
داستان جالبی نداشت
یکی مثل همه
خاطره بود بیشتر
Noushy
داستان "گروه پزشکی ٦٣" اشاره به تابوهای فرهنگی - اجتماعی دارد که آگاهانه با قلم نویسنده در تیررس دید خواننده قرار می گیرد، از جمله اشاره به شبکه های مجازی و تاثیر آنها حتی بر عشق بین آدم ها. این داستان یک تک گویی بلند است از زبان راوی با مخاطبی که فقط به روایت گوش می کند تا وقتی که موعد تعیین شده فرا برسد یا نرسد.
ناما
نمره: ۱۶ داستان قابل قبول و صحیحی بود. همه چیز هم به نسبت سر جاش بود. به جز لحن بیش از حد خاطره گونه. اما چیزی که اذیت می‌کرد این بود که داستان تقلیدی محض از داستان‌های "آیین نوروزی" بود. که البته او هم داستان‌هایی دارد که بعضی ‌ها می‌پسندند و بعضی‌ها اصلا نه. و کلا کمی داستان‌هایش بیش از حد یخ است. به این داستان نمره‌ی ۱۶ از بیست می‌دهم.
aria
مشکلش این بود که موضوع داستان بهش تاریخ مصرف داده بود... این اتفاق رو الان شاید خیلی از ماها خوب درک کنیم اما به مرور زمان اهمیتش رو از دست می ده
بچه ی خوب
بیشتر اوایل داستان شده بود تعریف خاطره ...به نظرم خاطره تعریف کردن با داستان روایت کردن خیلی فرق داره ...خوشم نیومد
Erfan. T
خیلی حرفی برای گفتن نداشت. روایت یک موضوع خیلی عادی که قوه تفکر کسی رو تحریک نمی کنه.
reza.yazdani
یکی از بهترین داستانها بود تا اینجای کار
parisa_hashemy
از نظر این که بچه ها نمی توانند تغیر والدین خود را ببینند و به شدت با در رابطه شدن والدین تنهای خود وسواس نشان می دهند, جالب بود.
اميرسام
قلم خوبی بود نگارش خوب موضوع خوب توضیحات کافی و نه اضافه در کل خوب بود، ولی فقط «خوب».
مهدی.ا
نه. اصلا.

حجم

۰

حجم

۰