نظرات درباره کتاب نگهبان و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب نگهبان اثر پیمان اسماعیلی

نظرات کاربران درباره کتاب نگهبان

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۸ رأی
۳٫۵
(۸)
Omid r kh
. می‌گویند زن در رمانِ نگهبانِ پیمان اسماعیلی کم‌رنگ است. اما به نظرم اهمیت زنانگیِ خاصِ مد نظرِ نویسنده را نادیده می‌گیرند، یا این‌که قضاوت‌شان از رویِ حجم است، یا این‌که همه‌جانبه نگاه نمی‌کنند و در نتیجه فقط اسطوره‌های دیگری را می‌بینند، سیامک را متنِ ماجرا می‌پندارند و رازان (هوشنگ) را، و دیوها یا ادریس را. در آخرین خط کتاب آمده: کیومرث بود. این‌جا داستان تازه شروع شده است. برگردیم یک خط بالاتر: برف بود. غبار بود. قندیل آغازِ دنیاست. اما پس اگر آدم هست، حوا کجاست؟ فکر می‌کنم، یا بهتر است بگویم، حس می‌کنم، اسماعیلی می‌خواسته به مکر و خودخواهیِ زنانه‌ای اشاره کند که منجر به امکانِ چنین فضایی (برف بود. غبار بود) شده. زن در این رمان عجوزه است. اگر ندا یا روشنک نبودند، اگر زنِ شکیب نبود، کار سیامک به این‌جا نمی‌کشید، اگر زنِ صارم نبود کار به این‌جا نمی‌کشید. و اگر ادریس خوابِ زن نمی‌دید، و فرزندش را نمی‌خواست... سراسر رمان زن عجوزه‌ است، خودخواه است و در صدد است مرد را گول بزند، مکار است و دربند کننده. زن حتی به خاطرِ مادر بودن‌اش هم تقدس پیدا نمی‌کند، و حتی دشمنِ فرزندش است، آن را آواره می‌کند، یا آتش می‌زند. و این بیشتر پدرها هستند که پدری می‌کنند و مادری حتی، احساس تعلقِ مرد به فرزند، آن‌قدر شدید است که آن را مجبور به از خودگذشتگی کند حتی: پسرها همیشه از پدرها طلب‌کارند. همیشه همین‌جوری است حتی اگر هیچ حرفی هم نزنند. با همین می‌شود از زنده بودن پسرت مطمئن باشی. این‌که چیزی می‌خواهد. از تو می‌خواهد. اما زن انگار که فرزند را فقط باری بر دوش می‌بیند که چون به مردش احساس تعلق دارد، آن را هم تحمل می‌کند، و اگر مرد را از دست بدهد عاصی می‌شود و همه‌چیز را نابود می‌کند: تو با این رفیق مرده‌ات چه‌کار کردی؟ ها؟ تو هم کردی مثلاً؟ چه‌کارش کرده بودی که زنش عکس‌تان را گذاشته بود کف دست این‌ها؟ تا پیدات کنند؟ عاقبتت خراب است، خراب. و البته کیومرث که بود، پدر اول و نگهبان جهان. با این‌که راوی چسبیده به ذهن سیامک و ما دیگر تکلیفِ صلاح را با ندا نمی‌فهمیم و نمی‌فهمیم که زنده است یا نه، اما آن‌قدر دلیل داریم که بگوییم این نداست که بعد از مرگ صلاح جری‌تر شده، بی‌پناه‌تر، درمانده‌تر و فقط خواسته کفرش را با لو دادنِ جای سیامک به جنوبی‌ها سر او خالی کند، ندایی که خودش باعث می‌شود صلاح نتواند سیامک را بفرستد آن‌ور مرز و رفاقت را در حقش تمام کند. اما باز این همه عجوزگی برایش بس نبوده، بیشتر، بیشتر، بیشتر... حوا حریص است در اغوا کردن آدم. که نگهبان من باش، که نگهبان نباش.
banoo
یکی از کتابای خوبی بود که خوندم . داستان پردازی خیلی خوبی داشت و خواننده رو درگیر میکرد...
12345
روایت پر محتوایی است.

حجم

۱۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۱۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد