نظرات کاربران درباره کتاب شنل پاره

. ♦️داستان کوتاه این کتاب از زبان ساشا دختر خانواده روایت میشود که شامل دو بخش کودکی او که در روسیه است و جوانی او که در پاریس است ... 💥داستان تلخ و غمناک از نسلی که سالهای انقلاب روسیه و جنگ تبعیدهای خودخواسته و مهاجرت را تجربه می کنند ... تلخی کتاب و اندوه ساشا تا آخر داستان ادامه دارد.. 💫 دوست داشتم پایان دیگری داشت اما در جایی که فقر حاکم است ظاهرا پایان نیز تلخ و غمناک است . 🦋نویسنده روس نینا بربروا بعضی از واقعیت های نوشته شده در کتاب را در زندگی لمس کرده، زندگی کرده و بعد در این کتاب بیان کرده...

در حد یک کتاب کوتاه یک ساعته شرح زندگی دشوار مهاجران روس فرانسه است. فضایی که به دلیل آن ناچار به مهاجرت شدند و فضایی که بعد از مهاجرت‌ در آن گرفتار شدند.

به زودی سی ساله میشدم و با وجود این حس می کردم همچنان همان آدم هستم،هیچ چیز نیاموخته ام،هیچ چیز کشف نکرده ام،هیچ چیز به دست نیاورده ام... این داستان کوتاه نشون میده که شرایط اطراف و زندگی تحمیلی چطور میتونه یه فرد سرزنده رو کم کم تموم کنه ولی خب احساس ناامیدی زیادی توش بود و دیدگاهش منفی مطلق بود دختر داستان بعد از رفتن به پاریس میتونست تلاش بیشتری برای شادتر شدن زندگیش بکنه

داستان اصلا سر و ته و محتوا خاصی نداشت...

بسیار جذاب و غمگین و عالی امیدهای یک نسل مصیبت زده که هرجا زاده شده باشه اسیر جبرجغرافیایی و مرگ عشق و نابودی تدریجی قهرمانهای فرضی شده رو میشه با این رمان عمیقا لمس کرد حتما پیشنهاد میکنم بهتون، فکرتون رو روزها درگیر خودش میکنه

عالی ممنون و از نویسندش تشکر میکنم

خیلی عالی بود😻

فضای داستان، سرد، غمگین و ناراحت کننده بود.البته با توجه به موضوع داستان، نویسنده خیلی عالی از عهده کار براومده بود. فقط من ترجیح میدم کتابی بخونم که به زندگی امیدوار بشم. بخاطر همین مورد پسندم نبود. بعضی از افراد هم بودن که با وجود تمام سختی ها و مشکلات، تونستن موفق بشن. بهتر بود قهرمان داستان، بیشتر تلاش میکرد

برام جذابیتی نداشت داستان دو تا بچه است و اسم داستانو از اول داستان که بچها از صندوقچه لباس قدیمی پیدا میکردن امتحانش میکردن ژست میگرفتن برداشتن تا جایی که میدونم دو تا دختر بچه لهستانی با پدرشون تو فقر گیر کرده بودند حق برگشت به کشورشون نداشتن تا اینکه خواهر بزرگتر با یکی اشنا میشه جفت بچها باهم میرن فرانسه ممکنه چون سریع خوندم اشتباه فهمیده باشم ولی در کل همین بود و جزئیات نداشت

با نخوندنش چیزی از دست نمیدید.

تا اومدیم بفهمیم چه خبره تموم شد.

حس غم عجیبی داشت کتاب. دوسش داشتم💖

برای من جذاب نبود. پر از توصیف‌های زیاد و خسته‌کننده‌.

سرد و پر از حس غم و بی روحی! جذابیتی برای من نداشت... نمی دونم اما حس کردم یه جورایی تو مایه های اثار صادق هدایت بود پر از افسردگی.... چون از متن ترجمه ترجمه شده به نظرم یکم گنگ بود بعضی قسمت ها و پراکنده

از خوندش لذت نبردم ولی کلیت داستان کوتاهیش و تصویرسازیشو دوست داشتم .

داستان دریچه ای است به سرگشتگی آدم های ابتدای قرن بیستم روسیه و مهاجرین روسی در فرانسه ، آدم های در حال گذار از سنت و در ابتدای راه مدرنیزم، تا حدی دارای لطافت شاعرانه است ولی شباهت زیادی به آثار نویسندگان نه چندان بزرگ روسی مثل الکساندر سرافیموویچ در همان دوره ادبیات روسیه دارد

روان و جذاب اما ساده

خیلی مسخره

واقعا کتابیه که داستانش ادم رو مسخ میکنه

ضایع قروقاطی