نظرات کاربران درباره کتاب سرباز کوچک امام (ره)

🔴تو امرلی عراق بچه هاش خود جوش 🤔جنایت_آشکار کردند علیه کودکی خودشون تا مدتی که شهر در محاصره داعش هست فعلا بچگی نکنند و اسیر داعش نشوند ...... چون هدف بزرگی داشتند و می دانستند که اگر شهر دست داعش بیوفتد دیگر هیچ کودک شیعه ای در آن شهر بچگی نخواهد کرد .......پس...اسلحه دست گرفتن با داعش جنگیدند ....تا مادران و خواهرنشون مانند زنان ایزدی به قیمت هزار دلار توسط داعش به فروش نره.... و خودشون به جرم شیعه بودن سرشون بریده نشه و گوشتشان مانند کودکان ایزدی به مادرانشان خورانده نشود....که خدا رو شکر بعد دو ماه محاصره به لطف مدیریت حاج قاسم (فرشته ) شهر از محاصره داعش در اومد......نمی دونم یه عده چی فکر می کنند.دفاع از ناموس و وطن سن و سال نمی شناسه...اونم وقتی که خودت داوطلبانه(نه به اجبار)اسلحه دستت می گیری

سلبریتی واقعی یعنی این! قهرمان و سوپرهیرو یعنی این!

کتاب شیرینی بود...خواننده رو خسته نمیکنه با هیجان و ظرافت و احترام به خواننده نوشته شده . چه شیرینه کتاب قشنگی میخونی و چه تلخ خواندنش تمام میشود و باز جست و جو برای یافتن کتاب خوب در دنیای کتاب

( اگر احیانا قصد پاسخ دارید حوصله کنید و تا آخر بخونید بعد پاسخ بدهید ممنون) پنج ستاره میدم چون کتاب رو نخوندم و نمیخوام بی انصافی کرده باشم اما چیزی که میگم ربطی به محتوای کتاب یا شخصیت قهرمان کتاب نداره، به نظرم نباید با مقدس سازی یک پدیده زشت جهانی رو ماله کشی کنیم. در تمام دنیا سرباز کودک یک امر زشت و غیر انسانی هست اینکه بگید این جوانها باید نامه ولی می آوردن یا اصرار میکردند یا قاچاقی به خط مقدم میرفتند هیچ کدام قابل قبول نیست و به هر عنوان باید برگردانده میشدند به پشت جبهه. هر رژیمی هر حکومتی به دنبال تقدس سازی آرمان های خود است و طرفداران هر حکومتی هم حکومت محبوب خود رو استثنا میدونن و همه میدونیم بچه ها و نوجوان ها زود تحت تاثیر قرار میگیرند برای همین یک قانون عقلانی و انسانی هست که میگه تنها بعد از هجده سالگی که است که انسان میتونه مسئولیت انتخاب ها و مسئولیت زندگی خود رو به دست بگیره و هر انسان با وجدانی باید این رو بپذیره و بچه ها رو از جنگ دور کنه. خواهش میکنم به دفاع از ناموس و غیرت و اینها متوسل نشید چون همه میدونیم به اندازه کافی جوان و مرد بالغ بود که بجنگند و ما از نظر انسانی کسری نداشتیم و اونقدر نیرو بود که آقای محسن رضایی برای فریب دشمن چهار، پنج هزار جوان رو میفرستاد جلو گلوله دشمن و قربانی میکرد. حتی اگر کسی ادعا کنه از نظر انسانی در مضیقه بودیم باز هم این تقصیر اداره کنندگان جنگ مثل هاشمی و رضایی بود که وقتی صدام چند ماه بعد از جنگ پیشنهاد صلح داد و حتی کشورهای عربی حاضر به پرداخت غرامت شدند ایشان نپذیرفتند و اصرار به فتح بغداد داشتند و با این رویای باطل هزاران جوان رو به کشتن دادند و اگه کسی هم اعتراض کنه بهش انگ بی غیرتی و بی ناموسی و فریب خورده غرب بودن میزنن و همچنین به تمام اشتباهاتشون رنگ تقدس میزنن تا کسی جرات نقد و اعتراض نداشته باشه تا اگه کسی اعتراض کرد همین مردمی که قربانی سیاست اشتباه اینها بودند یقه منتقد را بگیرند و به جرم توهین به مقدسات خفه اش کنند. باز هم میگم فرستادن بچه سیزده ساله به جنگ عین جنابت جنگی محسوب میشود اون هم در شرایطی که کشور سقوط نکرده و مناطق امن هست و مردان و جوانان زیادی زنده هستند که بجنگند. اگه این وسط نوجوانی رفت و شجاعت به خرج داد یک آفرین به او بگید و هزار بار انتقاد کنید به کسانی که اجازه دادند همچین اتفاقی بیوفته، فقط با این روش میشه روی دولتمردان نظارت داشت تا در مواقع مشابه بدونن اعمالشون توسط مردم نقد میشه.

این کتاب فوق العاده است. خاطرات بزرگ مرد کوچکی که به تنهایی صدای یک ملت را به گوش جهانیان رساند. این کتاب را خواندم. در گوشه گوشه کتاب تلخی ها و شیرینی ها، شادی ها و غم ها، بدی ها و خوبی ها، زشتی ها و زیبایی ها به تصویر کشیده شده، در دل تاریکی ها کور سوی نور و در دل ناامیدی ها امید را می شود در این کتاب دید. به مهدی طحانیان عزیز درود می فرستم، او در سنینی که افراد هم سن او عمدتا بطالت و سرگرمی های بی فایده را برای خود انتخاب می کنند راهی را انتخاب کرد که برایش بسیار زحمت کشید شکنجه ها دید که طاقت آن را مردان جنگی نداشتند اما برای رسیدن به هدفش ذره‌ای پا پس نکشید و بعد از آن از آن سرمایه عظیمی که به دست آورد به خوبی مراقبت کرد در حالی که تعدادی از کسانی که ظاهراً مسیری مشابه او را پیموده بودند بعدها خود اصلی شان را نشان دادند و بهره ها بردند... آفرین بر تو سرباز امام! به نظرم اوج داستان رویارویی مهدی عزیز با محمودی بود. آن جا حس می کنی تمام زیبایی ها در مقابل تمام زشتی ها صف آرایی می کند. محمودی ساواکی خادم صدام و کار بلد و همه فن حریف، حریف نوجوان دلداده به امامش نمی شود و... از طاقچه عزیز بابت آوردن این کتاب متشکرم

تا حالا کتاب به این زیبایی نخونده بودم خیلی از خودم خجالت کشیدم خیلی هم سن من بوده آنقدر شجاع و فهمیده و قوی بوده در برابر عراقی های هرکول ووووووی

سلام و صلوات بر تمام شهدای جنگ نابرابر این کتاب بهترین کتابی بود که روایت خیلی جالب داشت جوری که تو بعضی از صفحهات واقعا تصور میکردم خودم هم میان آزادگانم.شادی روح تمام رزمندگانی که الان پیش ما نیستن صلوات بفرستیم.یاعلی مدد

خیلی کتاب خوبیه بخوانیم تا بدانیم با چه زحمتی انقلاب به ما رسیده، باشد که بیشتر قدردانَش باشیم.

به نظر بنده کتاب سرباز کوچک امام از کتاب های جذاب دفاع مقدس محسوب می شود زیرا در آن با ظرافت هر چه تمام به جزئیات شرایط رزمندگان در جنگ تحمیلی و لحظات جنگ و جبهه و اسارت پرداخته شده است. کتابی که در آن سختی ها و مشقت های اسارت ملموس است. با خواندن چنین کتاب هایی باز هم بیشتر و بیشتر بر این جمله یقین پیدا می کنم (مرگ بر جنگ)....

فوق العاده ست این کتاب

صد حیف که در عرصه های جهانی عدالت وجود نداره و دو صد حیف که بیرون از مرز ها چیزی از دفاع مقدس اونطوری که ما درک میکنیم درک نمیکنن وگرنه به طور حتم این کتاب به عنوان کتاب سال جهان انتخاب میشد. صحنه های این کتاب مو به تن آدم سیخ میکنه. خیلی جاها اشک ریختم،خیلی جاها خندیدم و خیلی جاها به اوج هیجان رسیدم. تا حالا انقدر جنگ رو از نزدیک لمس نکرده بودم و واقعیت های جنگ و خط مقدم رو به این خوبی اصلا تصور نکرده بودم. آدم باورش نمیشه همه این اتفاقات برای یه بچه ساده و شیطون سیزده ساله افتاده باشه. واقعا به جز واقعه‌ی کربلا، جریان دفاع مقدس با هیچ پدیده بشری دیگه ای در طول تاریخ قابل مقایسه نیست. همه اندیشه ها و علوم دربرابر همچین عشق سرشار و بی حدی کم میارن.

کلمه ای بهتر از فوق العاده پیدا نمی کنم عالی بود.مخصوصا وقتی از اهواز به مادرشون زنگ می زنند و لحظه کم همو می بینند که چقدر بچه شون بزرگ شده.از بس شرایط اسارت سخت بود گفتم اگه اسیر شدم دست کدوم کشور بی افتم هیچ کشوری بهتر از ایران پیدا نکردم.الان خیلی دوست دارم شرایط اسرا عراقی رو هم بدونم در این مدت ما ایرانی ها باهاشون چه کردیم و چه رفتاری باهاشون داشتیم.و به نظرم اگه کتاب به صورت سوال و جواب بود و نویسنده همزمان حالات اقا مهدی رو هم می گفتن خیلی بهتر بود

با خوندن این کتاب، فصل جدیدی در زندگی من شروع شد. با این کتاب هم خندیدم و هم اشک ریختم. دم نویسنده کتاب گرررررم. قلم روان و خوش‌خوانی داره. این کتاب رو باید زندگی کرد. خواندن سرگذشت انسان‌های باشرافت و آزاده‌ای مثل آقای طحانیان چقدر موثر و شیرینه.

با سلام در ابتدا باید درود بفرستم به همه ی کسانی که برای این آب و خاک زحمت کشیده اند و میکشند. درود میفرستم به روح همه شهدا درود بر همه رزمندگان و جانبازان عزیز و سرفراز من به شخصه موندم که در توصیف احساساتم چه چیزی بیام بکنم. من نمیدونم درمورد آزادگان عزیز چه بگویم. من هرطور که فکر میکنم می بینم، دِ ینی که به گردن من و امثال من هست، تا آخر عمر طوق گردنمون خواهد بود. من هنگام خوندن این کتاب خیلی از خودم خجالت میکشیدم. به دو دلیل گریه میکردم. یک به خاطر آنچه به این عزیزان گذشته و دو به دلیل اینکه خودم رو در برابر این عزیزان، شرمنده میدیدم. خداوند ان شاءالله همه کسانی روکه برای نظام و انقلاب و اسلام زحمت میکشند، حفظ کنه. یاعلی

نسخه چاپی رو خوندم.فوق العاده بود.بهترین قسمت های کتاب میشه به وقت هایی که برای مصاحبه با اسرا می آمدند (مخصوصا خبر نگار هندی) و شب عاشورای سال اول اسارت و لحظه های ناب دعا و مناجات هاشون و..اشاره کرد.برخی بریده هایی که کاربران محترم از این کتاب گذاشتند به نظرم میتونست از جاهای خیلی بهتری باشه.مثل بقیه کتاب ها واقعا "گزیده"از کتاب ارائه نشده. متن تقریظ مقام معظم رهبری برای این کتاب: سرگذشت این نوجوان شجاع و باهوش و صبور در اردوگاه‌های اسارت، یکی از شگفتی‌های دفاع مقدّس است؛ ماجراهای پسربچّه‌ی سیزده چهارده ساله‌ای که نخست میدان جنگ و سپس میدان مقاومت در برابر مأموران درنده‌خوی بعثی را با رفتار و روحیه‌ای اعجاب‌‌‌انگیز، آزموده و از هر دو سربلند بیرون آمده است. دلْ بر مظلومیّت او میسوزد ولی از قدرت و تحمّل و صبر او پرمیکشد؛ این نیز بخشی از معجزه‌ی بزرگ انقلاب اسلامی است. در این کتاب، نشانه‌های خباثت و لئامتِ مأموران بعثی آشکارتر از کتابهای مشابهی است که خوانده‌ام. به‌هرحال این یک سند باارزش از دفاع مقدّس و انقلاب است؛ باید قدر دانسته شود.خوب است سست‌پیمان‌های مغلوب‌دنیاشده، نگاهی به امثال این نوشته‌ی صادقانه و معصومانه بیندازند، شاید رحمت خدا شامل آنان شود.

یک واقعیت غیر قابل انکار این یعنی هدف عشق پختگی و در نهایت ایمان در کودکی چیزی که خیلیا چون نمیبینن انکار میکنن

وای.عالی بود.تخفیفم داره.بخونین.خیلی باارزشه

سلام من برای بار دوم دارم این کتاب رو میخونم. عالیه

یه مدتی نبودم,دست مریزاد طاقچه! عجب کتابهای خوبی آوردی!👌

اونجایی که یه زاغه بزرگ مهمات متعلق به عراقی ها ،در دل دشت توسط ایشون کشف میشه خیلی برام جالب بود. این کتاب رو از دست ندین.