نظرات کاربران درباره کتاب فصل فیروزه

عجیبه که این کتاب فصل بندی نشده و داستان پیوسته نوشته شده.

سیندخت، دختر بهادر خان تاجر اهل یزد ، در سفر تجاری که با پدرش به حجاز داشتند گرفتار شبیخون راهزنان می شوند و فقط او نجات پیدا می کند و با کاروان شیعیان دوستدار امام رضا و حضرت معصومه راهی ایران می شوند، سیندخت عاشق پسر فیروزه تراشی به نام کیارش بوده است و قصد دارد با کاروان به مرو برود برای دیدن او. در خلال داستان سیندخت با شخصیت حضرت معصومه آشنا میشه و... کتاب خوبی بود ولی به نظرم باید حتما کتابی اختصاصی در مورد حضرت فاطمه معصومه نوشته شود.

خیلی وقت ها به این فکر کردم که عشق به امام رضا چطور در دل انسان ها رخ میدهد، همه عاشقش هستند، کار از دل هم گذشته ... ماجرای سیندخت هم همین عشق را توضیح میدهد.

عالی بود کتابش امیدوارم شما هم لذت ببرید 👌👌👌

داستان پر کشش و جذابی داشت. نظر کردن امام به دختر آتش پرست

به لحاظ شناخت و افزایش دانش چیز زیادی به خواننده اضافه نمیکنه ولی اون حس عمیق و آشنا رو به خانم معصومه بیدار میکنه ... قسمت هایی که روایی بود رو دوست داشتم

کتابی با تاروپودی تاریخی مذهبی اما مذهبی از جنس عشق باید بگم که این کتاب برای جوانایی که عشق رو جست و جو میکنند میتونه جوابگوی سوالاتشون باشه تمام مراحل عشق رو با زبانی نزدیک به حال خواننده نه شماتت نه بزرگ نمایی عشق گفته و در آخر به معنای واقعی عشق در زندگی انسان رسیده متن نویسنده کاملاملموس و روانه و هم حالات درونی شخصیت هاشو به تصویر کشیده هم حقیقت بیرونی رو در کل کتاب قویه:))))

داستان دختری زرتشتی که از عشقش دور افتاده و در راه رسیدن به او گرفتار عشق آسمانی میشود. کتاب در سطح نوجوانان نوشته شده و مطالب تاریخی زیادی ندارد. حُسن کتاب، کوتاه بودنش است چرا که اصلا کشش ندارد. در مورد حضرت معصومه سلام الله علیها کتاب «به سپیدی یک رویا» و در مورد امام رضا علیه السلام کتاب «اقیانوس مشرق» خیلی جذابتر هستند.

سپاس از نویسنده برای نگارش.من این کتاب رو برای سن نوجوان و دانش آموزان دبیرستان بیشتر مناسب دیدم.منابع و روایات پیرامون زندگی حضرت معصومه بسیار جالب نگارش شد ولی ای کاش در انتخاب واژه ها برای قرنها پیش دقت بیشتری میشد.

روان وخوشخوانه‌ دوسه ساعته خوانده میشه به نظرم مناسبه نوجوانان هست

جالب بود

کیارش و سیندخت دو دلداده ی زرتشتی در جستجوی عشقی عمیق تر ناگزیر از هم جدا میشوند اما در نهایت عشق ،خود را به صورتی دیگر به آنها مینمایاند . بهتر می‌دونم نظرم راجع به این کتاب رو تنها با جمله ی توصیه میکنم منتقل کنم و در آخر بریده ای از کتاب رو اینجا بنویسم :«مولا خلیل!عشق به چه کار آدم می آید اگر نهایتش ،روز حسابی است که در آن معشوق از انسان میگریزد و هیچ سودی به او نمی‌رساند ؟پوچ بودن دنیا و آنچه در آن است را قبول میکنم اما باید این را هم پذیرفت که حتی عشق هم پوچ است ؟پس من برای چه به سوی کیارش بشتابم؟»

سیر داستان از نظرم منطقی نبود... اما معنایی که پشت صحبتها و دیالوگ ها نشسته بود به دلم نشست برای همین به شما هم میگم گه بخونیدش:))))

کتاب خوب و جالبی بود قلم زیبا و همچنین روایت دلنشینی داشت

حرف خیلی خاصی برای گفتن نداشت. داستان پردازی و شخصیت پردازی هم به شدت جای کار داشت.

دختر زرتشتی پادشاه عجم، خیلی قشنگ از نفرت به عشق رسیده.... اینکه مولای ما هرگز میان دو نفر فاصله نمی اندازد

خیلی قشنگ بود و اشک رو روون کرد تونستم با داستان همراه بشم و بفهممش منتها گاهی بعضی گزاره ها نیاز به اصلاح داشت از لحاظ محتوا اما در کل خیلی خوب بود

خیلی زیبا بود جملات بسیار زیبا بود

این کتاب واقعا فوق العاده بود

خوب بود