داستان از سال ۱۹۴۴ شروع می‌‌شود. سال‌های پایان جنگ جهانی دوم در شهر سن‌مالوی فرانسه. این شهر در اشغال آلمانی‌هاست و نیروی متفقین کاغذهایی را در سطح شهر پخش می‌کنند که به آن‌ها می‌گویند به حومهٔ شهر بروند زیرا هواپیماها امشب شهر را بمباران می‌کنند. آن شب دختر نابینایی شانزده ساله‌ای که در خانهٔ عمویش زندگی می‌کند آنهاست و تعجب می‌‌کند از اینکه چرا عمویش نیامده و شهر اینقدر ساکت است. در همان زمان پسر زالِ هجده ساله‌ای در زیرزمین سنی از هتل‌های همان شهر پناه گرفته و همرزم‌های آلمانی‌اش در طبقه چهارم هتل مشغول تمیز کردن توپ‌های ضدهوایی هستند. داستان روایت زندگی این دو نوجوان را به شکل غیرخطی روایت می‌کند. به نظرم داستان شروع خیلی جذابی دارد. توصیف‌های قوی و گاهی شاعرانه‌ای دارد که باعث جذابیت بیشتر و تصویری شدن داستان می‌شود. ویراستاری یا نمونه‌‌خوانی می‌توانست دقیق‌تر باشد و چندجایی غلط املایی داشت. به نظرم کمی طولانی بود و توصیف‌ها گاهی زیاد می‌شد و ریتم را کند می‌کرد به خصوص از میانهٔ داستان به بعد.

نوری که نمی بینیم روایتی از زندگی های عجین شده با جنگ، خشونت و آوارگی حاصل از اون، حرص و طمع، رویاهای کشته شده، نژاد پرستی، قصه های پر غصه... باید جنگ رو از دریچه نگاه بی فروغ دخترکی بی پناه و پسری که برای تحقق آرزوهاش سر از جایی در می‌آره که ناچار به ادامه دادن مسیرش می‌شه، .... و دیگرانی ببینیم که به هم ربط دارن اما خودشون نمی‌دونند. ما حواس‌مون نیست اما یک جایی یک زمانی با هم برخورد می‌کنیم و ساده از کنار هم عبور می‌کنیم (شاید هم ساده نباشه) اما خب زندگیه دیگه کاریش نمیشه کرد. ⬅️جنگ سرشار از بدی ها بود، هست و خواهد بود.➡️ دارم به جنگ و نتایج متفاوت اون برای افراد فکر می کنم، راه دوری نمی رم به سرگذشت اشخاص بازمانده‌ی اهل همین حوالی فکر می‌کنم... اما خب فقط فکر می‌کنم... بازگو کردنش فایده‌ای نداره. از لحاظ پیشنهاد کتاب: خواستید بخونید، نخواستید هم نخونید.

برای کسانی که به تاریخ جنگ جهانی علاقه مند هستن، بی نظیره.... اصلا قابل پیش بینی نبود

لطفا این کتاب رو به طاقچه بی نهایت اضافه کنید. ممنونم.

بر اساس چند صفحه از متن اصلی، به نظرم ترجمه خوبیه. خود داستان رو هنوز نخوندم برا همین ستاره هام الکیه.

قبلا خوندم. کتاب بدی نبود! ولی کمی کسل کننده بود

من در مجموع دوست داشتم. هم داستان عاشقانه داشت، هم به حوادث جنگ جهانی دوم و حکمرانی هیلتر اشاره داشت، هم در توصیف وضعیت و شرایط یک دختر نابینا موفق بود، هم وضعیت مردم عادی در زمان جنگ و مقاومت جاری در جامعه تحت اشغال آلمان نازی را در خلال داستان توضیح داده بود. گرچه همه اینها میتوانست عمیق تر، ریشه ای تر و تاثیرگذارتر باشد. به عبارت دیگر، از نظر من با یک ″شاهکار″ مواجه نیستیم. اما با کتابی خوب، با چند خط داستانی و نسبتا جذاب مواجهیم.

رمانی تاثیرگذار و شگفت آور

خوب بود. ولی زیاد طولانی کرد متنو. حوصله آدم سر میرفت. داستانش عالی بود. در هر حال ممنون از طاقچه 🌷🌷🌷❤

یک کتاب خوب با محوریت جنگ جهانی دوم؛ شیوه روایتگری داستان از نقاط مثبت هست، در چند بخش زمانی و چندین زیربخش کوتاه. شخصیت پردازی ماری لائور خیلی دقیق و از نظر من بدون نقص است. ماجرای دریای شعله ها که میتونه نماد عشق باشه ، برام لذت بخش بود . همچنین توصیفات جنگ و درد ها و فقدان هایی که به دنبال خودش داره ، چهره ی زشت آن را به خوبی برای خواننده، ترسیم میکند. نقطه ضعف داستان از نظر من بیش از حد تخیلی بودن آن بود که در قسمت هایی باعث سطحی شدن داستان میشد. در زمان جنگ جهانی دوم آلمان ها از تکنولوژی های پیشرفته تری به نسبت متفقین برخوردار بودند مثلا در حوزه الکترونیک از ضبط صوت استفاده میکردند که در داستان هیچ اشاره ای نشده با اینکه مرتبط هست. اون وقت یک تکنولوژی نوین رو وارد داستان میکنه به صورت خیلی سطحی. مشخصه که نویسنده نباید به موضوعی ورود کنه وقتی سررشته ای ازش نداره! ترجمه خیلی خوب بود.