نظرات کاربران درباره کتاب جنگجوی عشق

ممکنه این کتاب سلیقه ی همه نباشه ولی برای من خیلی از قسمتاش پر از درس بود.کتاب سنگینی بود از لحاظ محتوا و حرف برای گفتن ولی کتاب انقد قشنگ پیش میره که انگار تو داستان حل میشم و حس میکنم منم با گلنن همزاد پنداری میکنم

من زیاد از این کتاب خوشم نیومد ، نمی دونم ایراد از ترجمه بود یا چیز دیگه اما متن اصلا روون نبود، و واقعا خسته می کرد ادم رو ، من حین خوندن کتاب همش می خواستم زودتر کتاب تموم شه، چون روون نبودن متن خیلی رو مخم بود، از نظر جذابیت هم واسم جذابیتی نداشت و داستان پر کششی نبود که بخوای با هیجان خوندنتو ادامه بدی، فقط تنها نکته مثبت این کتاب جسارت نویسنده در بازگو کردن زندگیشه، با این همه تعریف و تمجید از این کتاب نه به نظر من کتاب خوبی نبود

چقد این کتاب به درد کسایی میخوره ک مدام دم از آزادی غرب میزنن و میگن اگه ازادی باشه همه چی عادی میشه ..گلنن نمونه کامل یه ادم آزاد و بی قیده.پس چرا هیچی براش عادی نبوده و اینهمه خودشو ب فساد سپرده ؟!!! برای حفظ زندگیش جنگیده این جنگیدن برای بودن خوبه .بخونید اما با تفکر وتامل زیاد .

نویسنده مدام با خودش درگیره و حتی بعد از اینکه ادعا میکنه خودش رو پیدا کرده و بالاخره با شخصیت واقعی ش کنار اومده ، باز هم متوجه می شیم که اینطور نیست . الان کاملا زندگی متفاوتی داره . از همسرش جدا شده و با یک خانم ازدواج کرده . به نظرم زندگی ش یک کلاف سردرگم بود که سردرگم هم باقی موند .

این نویسنده روحشو ب متن کشیده که تو باتمام وجودت حسش میکنی خوشحالم که تجربه خوندشو داشتم

کتاب راجب زندگی و تجربه های شخصی زنی به اسم گلنن هست، تنها نقطه مثبت کتاب ترجمه بسیار عالیش بود وگرنه خود شخصیت کتاب و دیدش به زندگی خیلی شعاری و کسالت آور بود، از اون دست آدم هایی که بیشتر بلدن خوب حرف بزنن تا خوب زندگی کنن کلا این کتاب تو سلیقه من نبود و از نیمه های کتاب که با همسرش دچار مشکل شد خیلی ریتمش کند و کسالت بار شد

فوق العاده س! ابتدای داستان چنان مخاطب رو جذب میکنه که به سختی میشه کتاب رو رها کرد . توصیف احساسات، تعبیر های بینظیر، ماجرای اندوه بار یک زن، همه و همه حس همدلی و همراهی رو به مخاطب میده. از میانه های داستان توصیف حالات و احساسات کمی طولانی و خسته کننده میشه اما پایان داستان دوباره به همون روند جذاب قبلی برمی گرده. لذت بردم!

با وجود تعریف های زیادی که درباره کتاب شنیده بودم، این کتاب رو دوست نداشتم، به نظرم فضای تاریک داستان خیلی زیاد بود مدام منتظر رسیدن اون نور امید تو داستان بودم، شاید انتهای داستان اون نور و جنگجو بودن به چشم اومد اما به نظرم شخصیت داستان پر از تضاد و ابهام بود گاهی حس میکردم خود فرد هم نمیدونه چی از زندگیش میخواد حتی وقتایی که فکر میکرد فهمیده! اما اعتراف میکنم این همه بی پرده بیان کردن درون خود شجاعت زیادی میخواد، و خیلی خوب و روشن احساساتش رو توصیف کرده بود...

فوق العاده بود

مسلم آنست که همه خوانندگان صاحب نظر هستند و همچنین هر کس می تواند از منظر خود به نقد و بررسی کتاب بپردازد چون دریچه نگاه هر خواننده ای متفاوت از دیگریست و زیبایی دنیای کتاب به همینش است . راستش را بخواهید فکر میکنم آنچه مترجم در ابتدای کتاب عنوان داشته بهترین تعریف از این کتاب است . این کتاب بیشتر روایت یک زندگیست که آمیخته ای از تجربیات و خاطرات نویسنده و مجادله درونی اش را بازگو میکند . نمی توانم بگویم به همه پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانند چون یک جاهایی واقعا از حوصله خارج میشود و یک جاهایی بیش از اندازه اغراق گونه می گردد . شاید تمام کتاب را بتوانم به دو بخش تقسیم کنم بخش اول زندگی گلنن که گم شده بود و بخش دوم زندگی گلنن که جستجو برای پیدا کردن خودش بود . اما بقیه اش توضیحات کسل کننده ای بود که گهگداری زیبا می شد . با مفهوم جنگجوی عشق در کتاب های دیگری هم آشنا شده بودیم که این کتاب هم شعاعی از همان نگاه بود . در کل از نظر من ارزش دوباره خواندن را ندارد .

کتاب خیلی تلخه، زیاد از حد توضیح داده و مخاطب و خسته می کنه، درسته پایانش با تلخی تموم نمیشه ولی به نظر من لازم نیست آدم آنقدر سیاه زندگی کنه که در نهایت به سفیدی برسه کلا از خوندنش غمگین میشدم بیشتر تا لذت ببرم

کتاب خوبی بود . حتما بخونیدش

زیاد جالب نبود برعکس اسم کتاب

قشنگ بود،دوست داشتم

کتاب داستان زندگی خانم گلنن در مجموع خوب بود هر چند بعضی جاهاش کسل کننده می شد جملات قشنگی توی کتابه.

همه‌ی بلاگرا و وبلاگ نویسا نویسنده شدن. :)))

یک بیوگرافی معمولی بود. حس کردم چقدر وقتم تلف شد با خوندنش. عمق و مغز نداشت.

این کتاب درباره یک دختر، زن و بعد مادره و مشکلات زنانگی و مادرانگی را به ما نشون میده و خود بودن را به ما یاد میده.... این کتاب را به همه دختران و مادران پیشنهاد میکنم

خانم گلنن ملتن سال ۲۰۱۷ با ابی وامباک ازدواج میکنه و همجنسگرا هستن حس میکنم ایشون تموم مسیرو اشتباه رفتن ایشون هنوز هم عشق واقعی رو پیدا نکردن وقتی موضوع همجنسگرا بودن ایشون رو فهمیدم نظرم به کلی در مورد کتاب تغییر کرد

داستان کلیشه‌ای و پیش پاافتاده‌ای داره، خوشم نیومد. کتاب حرف جدیدی برای گفتن نداشت