نظرات کاربران درباره کتاب گچ پژ
۳٫۹
(۳۷۱)
dsadeghinia
ضمن عرض سلام خدمت مستطاب حاج محسن و همساده عزیزتان رامبد خندان الملوک، معروض میدارم کاش مقدمه مأخره ای مرقوم میداشتید تا ما هم با چند و چوند داستان آشنا میشدیم. فوتوهای کتاب را هم که نگو هر کدام به قاعده معمایی لاینحل ذهن را گاو گیجه میکرد، علی یا ایها الطلاب ناشی علیکم بالمتون لا بالحواشی
کاربر 6031690
همه فهمیدن شما رشته ادبیات رفتی
جالب گفتی احسنا
.
نه؟
f Sadat
الا یا ایها الطلای ناشی
koľwane
کتاب قشنگی بود، خوشایندهایش برای من:
- ریخت و قیافه مثل شعر است شازده.
- دلخوش به آموزشگاه و کالج نباش. به هرکی هرچی داده اند از توی گهواره داده اند.
-ملحفه شل با آهار سفت نمی شود.
-بایگان باش نه رایگان.
- زیاده، باعث زحمتی.
- دعا فراموشش نشود کفایتمان است.
- زیاده، جسارت است.
- دین و دنیایش شده ته تغاری آمیزفلاح. زلفش را بلند کرده هیچ، مسجد هم نمی آید. روی گاری هم داده خطاطی کرده اند: "فلاح خیر حافظ و هو ارحم الراحمین".
- تنبانش را پهن کرده روی دیوار یکی از خودش خسیس تر.
- اگر نقل غیرت و حلال و حرامی نبود، خودت را می نشاندم وسط کوچه، با آن حسن بی مثالت محله را تزئین کنی.
- یک چیز را می دانستی؟ اگر تکرار چیز بدی بود، الرحمن هیچوقت عروس کتاب خدا نمی شد. تو تکراری ترین قیافه ای که من کل یوم بیشتر عاشقش می شوم.
- زیر دیگ آتش است، زیر آدمیزاد حرف.
- یا حسابی بشورمان؛ یا یخمالمان کن و چشم بسته سر بکش.
نقل کمبود امکانات نیست کریم آقا، بحث گُمبود امکانات است.
قلب هم که می دانی؛ سبزه عید نیست که سیزدهم بگذاری روی کاپوت اتول، بزنی به جاده. درِ مسجد است. نه کندنی؛ نه سوزاندنی.
- زندگی بدون عشق، امکانپذیر هست لکن دلپذیر نیست.
ـ قبول! اسم خوب گذاشتن سنت است. اما اگر بنا بود به اسم و فامیل، اطوار و آتیەی کسی تغییر کند، روزگار مسعود سعد سلمان به آن فلاکت نمیافتاد.
- شراکت ما، شراکت دست راست و چپ بود. پلو خوردن را دست راست به عهده داشت، طهارت گرفتنها را دست چپ.
- آمین گوی بلند لال نمیرد انشاءالله.
- بُرش کم محلی تیزتر از شمشیر انتقام است.
- بار پروردگارا! قیافه ما اوراق است. بهاداراش کن، مشارکت هم خوب است.
- خدایا! خودمان که شیرسوز و لاغر مانده شدیم. مرحمتی کن آرزوهایمان شیرسوز نشود.
- زیاده، تصدیع است.
سیّد جواد
کتاب را بخاطر مسابقه خواندم، شاید اگر بهانه ی مسابقه نبود اصلا سراغ نمونه هم نمی رفتم
می شد عکسها را حذف کرد و قیمت کتاب را هم کمتر کرد
نویسنده هم می توانست با صرف زمان بیشتری ، کتاب پخته تری آماده کند
ولی کلا بعد از خواندن کتاب، هر وقت از خانه بیرون می روم و در خیابان قدم می زنم ، این جمله از کتاب در ذهنم مجسم می شود: " آقا جمشید عوض تولید دختر ، سیرک راه انداخته است . "
اِیْ اِچْ|
پیشنوشت: این کتاب میره در زمره کتابهایی که رو میز و دم دسته🙂
تقریبا شیفته این سبک نگارشم و تا حالا هیچ کتابی نخونده بودم که قشنگ حق مطلب و ادا کنه در کهننویسی ضمن طنزنویسی... (ضمن عاشقانهنویسی :') ) جیگر آدم حال میاد اصلا🤠
فارغ از نگارش و اینا هم، مفاهیم چه خوب بودن... داغون شدیم آقو🚶♂️
پیشنهاد به:
خیلی به سبک کهن علاقهمندها؛ و الباقی،،، :-/
پینوشت: فکر کنم فقط منم که سال 96 موقع مسابقه خندوانه این کتابه رو نخوندم:)
M.S.P
من شعر خواندن رو محدود به یک نفر نمیکنم، مثلا این شعر از حسین منزوی خیلی زیباست:
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود/
که ماه را زبلندایش به روی خاک کشیدن بود/
پلنگ من،دل مغرورم،پرید و پنجه به خالی زد/
که عشق،ماه بلند من،ورای دست رسیدن بود/
گل شکفته خداحافظ،اگرچه لحظه ی دیدارت/
شروع وسوسه ای در من,به نام دیدن و چیدن بود/
من و تو آن دو خطیم،موازیان به ناچاری/
که هر دو باورمان زآغاز،به یکدیگر نرسیدن بود/
شراب خواستم و عمرم،شرنگ ریخت به کام من/
فریبکار دغل پیشه،بهانه اش نشنیدن بود/
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم/
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود/
.....این شعر خیلی زیباست و با معنی است در تایید حرف شما که نباید شعر خواندن رو محدود به یک شاعر کنیم ...اشعار فاضل نظری خیلی ساده و دلنشینن ولی شاعران دیگری هم هستن که شعرهای عرفانی و عاشقانه زیبایی دارن....سعی کنید از هر شاعری شعر بخونید
moez
سلام
داشتم نظرات شما ای اچ رو در مورده کتابا مبخوندم، چقدر کتاب خوندید .... ماشالله😍
با آرزوی سلامتی و شادی براتون🌹
🌵🍁cactus
بگشای لب، ای اچ جان!
قند فراوانم آرزوست...
mehrnaz
چرا چیزی اعلام نمیکنن؟!
mina abc
خداکنه هی تمدید نشه...یکبار که طبیعیه،ولی بیشتر نشه
Mehdi10
خیلی جالب بود و پر از نکته های شیرین و دلچسب ، ولی دوستان درست میگن ، یک مقدمه ی خوب اول کتاب ، می تونست مثل نخ تسبیح دونه دونه داستان ها رو کنار هم جمع کنه و خواننده کتاب متوجه جریان کلی کتاب بشه ...
البته شروع کتاب خوب بود و پایانش بسیار عالی . اتفاقا الان هم که تو ایام فاطمیه هستیم و تازه تمومش کردم خیلی خیلی چسبید . ممنون از نویسنده و ممنون از طاقچه و خندوانه ... 👏👏👏
ツAlirezaツ
کتاب خوبی بود هر کی برنده شد مبارکش باشه❤️
mehdi zekavati
ب پنج تومن نمی ارزید
zahra
با دنده سنگین اخر تمومش کردم...
خیلی جاها ادم نمیفهمه اصلا چی ب چیه
802
مسخره اشو در آوردن.
اول ک یک کتاب لودگی رو به مردم قالب میکنن.
بعد هم سوالات مزخرف تر از کتاب بدون زمان.
بعد هم تمدید...
مسابقه خرسواری هم قوانین بهتری داره تا مسابقه بخون و ببر...
کلا معلومه ک هدفشون فقط فروش بیشتر این کتاب لودگیه
نه ترویج کتابخونی.
Ab Cd
مدتها قبل از مسابقه خوندمش
کتاب جالبی بود.
مهلا
الهم صلی علی محمد وال محمد(ص) برای برنده شدن من دعا کنید...
مهدی فیروزان
خیلی خوب هستش اول اینکه ادبیاتش یکم فرق داره آدم مغزش وقت خوندن درگیر میشه دوم اینکه به خاظر همین ادبیات آدم کلا میخنده موقع خوندن
و اینکه در عین اینکه طنز هستش محتوا هم داره ولی کلا از عکسا هیچی نفهمیدم .
دهقان_خلافکار
کتاب جالبیه، ولی خیلی کلمات قلمبهسلمبه داشت باید چند بار بخونی تا متوجه بشی
آلوین (هاجیك) ツ
مطلقا نِظِرما میذارم چون کتابو خِریدم و میخوام بگم که ینی چیچی؟
چندی کلمهی قلمبه سلمبه داشت! انصافا انقدر نیمیفهمیدم چیچی میگف که کلا گفتم ولش کو :/
L YAS
کتاب بدی نبود و لحظات خوبی برام ایجاد کرد اما نقد من مربوط به مسابقه اس.
اولا این نهایت بی انصافیه ک سوال ها برای هرکس فرق میکنه. مگر کسی میتونی ادعا کنه ک دو سوال متفاوت به یک اندازه مکل یا ساده هستند.
دوما نوع سوال ها مفهومی اند و ممکن مفهومی ک بنده درک کرده ام با طراح فرق داشته باشه
در مسابقه انصاف به درستی رعایت نشده
ارغوان
خیلی لذت بردم از خواندنش. حتما خود کتاب را برای داشتن در کتابخونه ام تهیه می کنم به کهنسالان فامیل هم هدیه اش می دم... یاد کودکی هام افتادم. بسیاری از ترکیبات و کلماتش را بارها از مادربزرگ و عمه هایم در صحبت های یومیه شان! شنیده بودم و الان خوشحال شدم که رسم الخط درستش هم یاد گرفتم! چون شنیداری بودن بعضی هاش را اشتباه یاد گرفه بودم... به آقای رضوانی تبریک می گم خلاقیت و هوشمندی زیادی در نوشته ها و کتابشان بود.. و نقطه اوج این خلاقیت : نام کتاب و تناقض آشکارش با محتوا... 👌👌
خالد
خوبه. تیکه های طنز جالبی داره. زبان قدیمیش رو هم دوست دارم:
به گزارش ایسنا در جلسه نقد کتاب «گچ پژ» که عصر سهشنبه (۱۲ بهمنماه) در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد، علیاکبر قاضیزاده استاد ارتباطات و روزنامهنگار درباره سبک نظیرهنویسی که در این کتاب استفاده شده است، گفت: تاریخچه نظیرهنویسی طولانی است. بسیاری از نویسندگان و شاعران ما سعی کردند از متون گذشتگان نظیره بسازند. شاید معروفترین آنها نوشته عبید زاکانی است که براساس شاهنامه نوشته است. این اثر هم تلاش کرد نظیرهای از متون دوران قاجار باشد. اما نظیره فقط تکرار واژههای یک دوره در دوران دیگر نیست. بلکه نویسنده باید بین کلمات گذشته با ادبیات امروز وفق بدهد.
او با بیان اینکه «من پیش از این جلسه نمیدانستم این نوشتهها به مجله سهنقطه و وبلاگ شخصی نویسنده مربوط است»، متذکر شد: تکلیف وبلاگ و شبکههای اجتماعی مشخص است و با فضای عمومی کتاب فرق دارد. اگر رضوانی از من مشورت میخواست قطعا میگفتم یک آب این اثر را بشوید. من عقیده دارم که کاش رضوانی به نظیرهنویسی اصرار نمیکرد و نوشتهها را با زبان شبکههای اجتماعی مینوشت زیرا مطالب بسیار خواندنی در این کتاب وجود دارد.
قاضیزاده در ادامه گفت: کتاب، کتاب خوبی است اما هیچ جا درباره نام کتاب توضیحی داده نشده است و مقدمه هم ندارد. فکر میکنم اگر مقدمهای داشت که توضیح میداد کتاب چه میخواهد انجام دهد خوب میشد. همچنین مرحوم عبادی نوازنده سهتار از پدرش نقل میکرد که همیشه به یکی از شاگردانش اشکال میگرفت. از او درباره علت این اشکال گرفتنها میپرسند، میگوید نوع نواختنش گنجشکی است و مدام شاخه به شاخه میشود.
او همچنین درباره تجربه خودش بیان کرد: دوره قاجار دورهای است که مردم طعم تجدد را چشیدهاند اما متجد نیستند. از دیگر سو نویسندگان و ادیبان هنوز حضور داشتند. به همین سبب ادبیات دوره قاجار بخصوص بعد از ناصرالدین شاه فاخر است. اما زمانی که من نظیرهنویسی را آغاز کردم کتاب سبکشناسی بهار و متون فاخر آن دوره همچون نثر محمد حسن خان اعتماد را خواندم. سعی کردم متوجه شوم آن دوران چه دلمشغولیهایی داشتند و آن را با استفاده از شخصیتها و اتفاقات روز بازسازی کنم.
این روزنامهنگار و طنزنویس کتاب «گچ پژ» را خواندنی توصیف کرد و گفت: گرافیک کتاب خوب است و انتخاب کاغذ خطدار اندیشه خوبی بود. از طرفی کتاب کنایههای زیبایی دارد و بسیار ظریف به مسائل نگاه کرده است. مثلا استفاده از عباراتی با پسوند شویی، مثل دستشویی، زناشویی، فنگشویی و ... جمع این اضداد حواس جمع میخواهد. خاطرم هست اولین جایی که کار میکردم سعی داشتم با استفاده از کلمات سنگین و خاص نشان بدهم من هم کار بلدم. دبیرم گفت هیچوقت با خواننده کشتی نگیر چون اولین بازنده تو هستی. با مخاطب راه بیا تا با تو همراه شود.
در ادامه، محسن رضوانی نویسنده کتاب درباره اثر خود اظهار کرد: این کتاب حاصل یادداشتهای پراکنده من در وبلاگم بین سالهای ۸۹ تا ۹۲ است. نوشتههایم را جمع کردم و قسمت اعظم کتاب از همان نوشتههاست. پنج حکایت پایانی کتاب را نیز در دوران همکاریام با نشریه سهنقطه کار کردم. تغییر لحن این پنج نوشته به علت این است که آنها برای مجله با فضا و مخاطب متفاوت نوشته شده است. او درباره لحن قاجاری نیز متذکر شد: من با ارفاق با این عنوان کنار آمدم. هیچ وقت قصد نوشتن با ادبیات قجری را نداشتم. سبک نوشتاریام را هم از خانواده و نزدیکانم گرفتم. همیشه خانوادهام با استفاده از کلمات، فعل و عباراتی حرف میزدند که در سطح جامعه نمیشنیدم و متوجه شدم مردم اینها را نشنیدهاند.
این طنزنویس همچنین افزود: تصمیم گرفتم آنچه را در ذهن دارم با این سبک بنویسم. ممکن است من را به سبک خاصی مربوط کنند اما من دنبال چنین چیزی نبودم. البته نمیتوان گفت نوشته من به لهجه تهرانی است زیرا من شکستهگویی نکردم. تنها خواستم برخی تعابیر و اسمها را در این اثر بگنجانم.
او با بیان اینکه «بارها دوستان به من منبع معرفی کردند» اظهار کرد: دوستانم میخواستند بتوانم به سبک دوران قاجار بنویسم، زیرا دوست نداشتم پیرو باشم. الان ادعای پیشرو بودن ندارم. من تنها از یکسری عبارت و کلمه که از مردم کوچه و بازار و پایین شهر یاد گرفتم و ریشهشناسی تعابیر عامه مسائل روز را نوشتم و با مخاطبانم به اشتراک گذاشتم و گاه به مدرنیته تاختم.
نویسنده کتاب «گچ پژ» در پایان تصریح کرد: بخش ظاهری کار دست من نبود. من مایل بودم واژهنامه و مقدمه به کتاب اضافه کنم. درباره گرافیک هم اگر من قرار بود اعمال نظر کنم کار چیز دیگری از آب درمیآمد. البته من از کار راضی هستم.
حسامالدین مقامیکیا، روزنامهنگار و طنزنویس از دیگر سخنرانان این نشست درباره زبان کتاب گفت: من وقتی کتاب را میخواندم به انتخاب زبان آن فکر کردم. معمولا نویسندگان به دو علت از این زبان استفاده میکنند؛ یا معرف کاراکتر است یا معرف زمان داستان. اما در این کتاب زبان معرف زمان رویداد نیست. در این کتاب زبان به طنز بودن نوشتهها کمک میکند. درواقع نویسنده به نوعی از ظرفیت این زبان استفاده کرده است.
او ادامه داد: به نوعی نویسنده در این کتاب مسائل روزمره و سادهای را با زبان جدی دولتی آن زمان توضیح میدهد. این نیز نکتهای است که بسیاری از طنزپردازان از آن غافل شدهاند. یکی از علتهایی که سریالهای طنز روی کاغذ خندهدارتر از ساختههایشان هستند هم این است که بازیگران سعی دارند شوخی بازی کنند. اگر آنها اتفاقات را جدی مانند زندگی روزمره بازی کنند بسیار خندهدارتر خواهد بود.
مقامیکیا درباره اقتصاد کلمات در این اثر شرح داد: یکی از ابعادی که محسن رضوانی در این کتاب به خوبی در نظر گرفته و برخی از طنزنویسان به آن توجه ندارند اقتصاد کلمات است. بسیاری در نظر نمیگیرند که داستان طنز هرچه طولانیتر شود مزهاش از بین میرود. او با این زبان اقتصاد کلمات را رعایت کرده است. همچنین این زبان کنایی است و کنایه در طنز به کلام نویسنده شیرینی و نمک میدهد.
Farzad Samie
اگر علاقه به نثر متکلف و غامض دارید (شبیه نثر قجری) این کتاب را هم دوست خواهید داشت.
متن های جالب و جذاب که البته سیر داستانی مشخص ندارند چون در اصل متن های وبلاگ نویسنده بوده اند.
خواندیم و لذت بردیم.
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان