نظرات کاربران درباره کتاب همه می میرند
۳٫۹
(۱۹۱)
ƒaɾʑaŋҽɧ
نویسنده داستان پادشاهی به نام "رایموندو فوسکا"را روایت میکند که پس از خوردن معجونی عمر جاودانه پیدا میکند.
کتاب دربردارنده زندگی و افکار او در قرنها و زمان های مختلف است.
ابتدای داستان کمی خسته کننده و کند پیش میرود. تمامش داستانهای مشابه است از جنگها و حوادثی که فوسکا بارها و بارها برای زنی به اسم "رژین " تعریف میکند. ولی در انتهای کتاب متوجه میشویم که این تکرارها لازم است تا نویسنده به هدف نهایی خود برسد.
*********
هدف درک این موضوع است که چگونه جاودانگی ابدی، از یک نعمت به نفرینی برای فوسکا تبدیل شد و چگونه گذشت سالها و قرن ها از او موجودی ساخت که از زندگی گریزان و به دنبال مرگ است.
**********
داستان تاثیر عمیقی در من داشت و باعث شد به این باور برسم که تنها مرگ به زندگی ارزش میدهد و همه کارها با پایانشان معنا میگیرند ....
majid001
نگاه قابل توجهی به مرگ داشتید و البته مرگ مرحله ای از تبدیل و یک راه طولانی و بیپایان است ، انسان برای رهایی از این تن که خسته میشود در این کالبد به دنبال آرامش و فهم بیشتر است و هرچه بیشتر غنی باشد از نظر درک و فهم، برایش بهتر و راحتتر سلسله مراتب را طی میکند و برای همین باید شور و شوق و اشتیاق را کسب کند و در واقع عطا کنند به او...
دوستدار کتاب
ممنون از توضیحات کامل
farshaD
احسنت به خلاصه مفید شما
مهدی ایمنی
من با این کتاب زندگی کردم.
واقعا جذاب بود برام.
فکر میکردم باید فیلم یا سریالی ازش ساخته باشن، اما چیزی پیدا نکردم.
بسیار بسیار کتاب ارزشمندی بود.
صرفا به چشم یک رمان بهش نگاه نکنید.
ترجمه بنظرم خیلی روان بود.
داستان پردازی هم حرف نداشت.
نویسنده قطعا انسان بسیار باسوادی بوده که تونسته جزئیات تاریخی مختلف از فرهنگهای مختلف رو اونطور جذاب در این رمان شرح بده.
توصیه میکنم حتما بخونید.
البته بنده نسخه چاپی کتاب رو مطالعه کردم.
قطعا نسخه الکترونیک هم جذابیت خودش رو داره.
ܦ߭ܝܝܝ݅ܝࡅߺ߳ܣ 🕊
من کتابو نخوندم ولی با توجه به توضیحات دوستان خیلی شبیه سریال کره ایی گوبلین هست، این کتاب✅
به شدت پیشنهادش میکنم، عالیه این سریال🇰🇷
farzane farshbaf
منم عاشقش بودم نسخه چاپی رو خوندم . و به معنای واقعی مزمزه اش کردم
ati_ramos
دقیقا وقتی میخوندم حس میکردم کاش ی فیلم از روی این کتاب میساختن
Amin D
سیمون دوبوار در قالب رمانی چهارصد صفحه ای، سواد و نبوغش را همزمان به رخ میکشد؛ سواد ادبی، تاریخی، فلسفی و روانشناختیاش را، که خواننده را با هیجان به دنبال خودش میکشد
لابلای کلمات، نبوغ دوبووار آنجا رخ مینماید که حرفهای خودش را و برداشتش از اگزیستانسیالیسم را به تدریج و هنرمندانه به خورد خواننده میدهد، تا جایی که در انتها لزومی ندارد فلسفه اش را توضیح بدهد یا برای تعریفش دنبال کلمات بگردد. از طرفی، همین بستر فلسفی بهترین جایگاه است برای پرداختن به زندگی، جاودانگی، عشق و روابط انسانی و تعاریفی که هرکدام در قالب فلسفه ای وجودشناسانه پیدا میکنند
تنها نکته ای که برایم در خلال این سفر دراز و پرپیچ و خم باقی ماند، اتمام روایت در گذشته بود؛ آنجایی که انسانی جاودانه در زمان حال نمیتواند پاسخی درخور برای کنجکاوی بشر بیابد و محکوم است تا داستان را در دیروز خلاصه کند و رنج جاودانگی را برخود هموار. اما شاید دوبووار هم به خوبی میدانست که انسان فانی به همان چیزی نیاز دارد که فوسکا دغدغه اش را داشت و بیش از این نیازی به تفصیل نیست؛ یعنی انسانی که از بدو تولد مردن را آغاز میکند اما بین این دو چیزی وجود دارد بنام زندگی که با تحقق آرزوهایش در زمان حال باید سپری شود. و همین چکیده اگزیستانسیالیسم دوبوواری و سارتری است
آپدیت: یک نکته درباره ترجمه و نسخه الکترونیکی فراهم شده توسط طاقچه اضافه کنم. ترجمه با تمام روانی اش، در برخی بخشهای میانه کتاب، دارای جملات گنگی است که به جملات بعد و قبل از خود شباهتی ندارند و این ظن را ایجاد می کند که مترجم متوجه متن اصلی نشده و متاسفانه من هم نتوانستم متن اصلی را بیابم. به علاوه سانسور در بخشهای ابتدایی کتاب واضح است که ظاهرا در نسخه های قدیمی تر همین ترجمه وجود نداشته است. اما متنی که طاقچه فراهم کرده است، لذت مطالعه را کاهش می دهد چرا که صرفا متن را کپی کرده اند و به فواصل و اتمام بندها و همین طور اتمام روایت در درون یک بخش توجهی نداشته اند و با توجه به روش نگارش دووبوار، یعنی پرش زمانی داستان در طول یک بخش از آن بدون رفتن به بخش یا فصلی دیگر، برای خواننده گمراه کننده میشود و امیدوارم ناشران الکترونیک به تدریج متوجه بهبودهای لازم در نسخه های الکترونیک و تفاوتهایش با نسخه کاغذی بشوند
Mohammad
(۲-۳-[۳])
خیلی خوب بود، گرچه در بخش های میانی و پایانی، زیادی وارد مسایل جنگی میشه گاهی خسته کن به نظر میاد ولی کلیت داستان باعث میشه همچنان ادامه بدین؛ حال و هواش تا حدودی شبیه کتاب سینوهه ست، در کل تجربه ی خوبی بود، ارزش وقت گذاشتن رو داره
shima
قبل از خواندن این کتاب به مرگ جور دیگه ای فکر می کردم و زندگی رو با وجود مرگ پوچ و بی ارزش می دیدم اما وقتی داستان مردی رو خوندم که هرگز نمیمیره فهمیدم که زندگی بدون مرگ هم بی ارزشه و خسته کننده و تکراری .. هر چند همین الان هم خیلی از زندگی ها پوچ و بی ارزش و تکراری هستن اما امید دارن به مردن و تموم شدن .. و اما درباره کتاب ، حتما بخونیدش !
je suis jay
مرسی از نظر جالبتون ک باعث شد این کتاب رو بخونم🌹
FerFerism
فوسکایِ فناناپذیر خود را خدایی می پندارد که هرچند خالق جسم بشری نیست اما خود را خالق سرنوشت آنها میداند. خالقی که میخواهد مستبدانه حکمرانِ آرزوها و سرنوشت انسانها باشد و نظمی بی چون و چرا بر آنان نازل کند. اما انسان فناپذیر میخواهد خوب و بد، خودش سازنده یا نابودگر دنیایش باشد. چیزی که نامیرایی فوسکا مانع از درک آن میشد.
همچنین فوسکا با نفرین زندگیِ ابدی راوی تاریخ بشریست، چرخه تکراریِ بی پایانی از جنگها، کشتارها، استبدادها، فتوحات و پیروزی ها... و انسانهای میرایی که مدام سودای پیشرفت، تحول، آزادی و صلح دارند و تاریخی که محکوم به تکرار است.
فوسکا با جسمی ابدی زندگیای ابدی ندارد چون نامیرایی هیچ آسودگی ای برایش نیاورد خود را مردهای میدید در این دنیای فانی که دیگر هیچ چیز نه برایش معنایی دارد نه حسی در او برمیانگیزد. کسی که روزی آرزوی زندگیِ جاودانه را داشت حالا به کوتاهی زندگی و میرایی این بشر حسادت میکند
چون وقتی خطر از دست دادنها هست معنا و ارزشِ هر چیز خود را نشان میدهد مفهومی که نویسنده به خوبی آن را به تصویر کشیده، درک این موضوع که طمع داشتن جاودانگی و ابدیت جز تکراری کابوس وار و نفرینی ابدی نیست و در این کوتاهی زندگی و میرایی بشر است که آرزوها و خواسته ها شکل میگیرند و حتی اگر محال دست یافتنی به نظر میرسند و انسان مثل رودی جاریست و شوق و انگیزه زندگی در او به جوش و خروش در میآید و این مفهومی است که مرگ برای زندگی ایجاد میکند.
در آخر”روزی همه میمیرند اما پیش از مردن زندگی میکنند. “
فرهان
ممنون از توضیحاتتون
Mohammad Rasoulian
متاسفانه فواصل اصلا در نسخه الکترونیک رعایت نشده اند و این مطالعه را سخت میکند. گاهی وسط یک جمله است و علیرغم باقی بودن جا در صفحه، ادامه متن به صفحه بعد منتقل شده و گاهی به دلیل تغییر زمان، فضا یا داستان باید فاصله ای حداقل با چند ستاره یا انتقال ادامه به صفحه بعد وجود میداشت که نداشت.
من فقط نسخه الکترونیک را خوانده ام و نسخه چاپی را نخوانده ام. ولی خیلی بعید است نسخه چاپی هم چنین مشکلاتی داشته باشد و این موارد در آن رعایت نشده باشد. حال اینکه این نقص در نسخه الکترونیک از جانب ناشر است یا طاقچه را نمیدانم و بهتر است دوستان طاقچه یا نشر نو راهنمایی کنند در این زمینه.
در هر صورت امیدوارم این نقص در این کتاب رفع شود و در سایر کتابهای الکترونیک نشر نو و انتشارات دیگر وجود نداشته باشد.
Nilloo Co
دقیییییییقااااااااا. دقیقا.
نسیم رحیمی
کتاب خوبی بود.یه جاهایی ازش خسته شدم و نمی خواستم دیگه ادامه بدم اما ناراحتی و درد و غم فوسکا بهم اجازه نمی داد که کتاب رو رها کنم. واقعا خود من هم همیشه از اینکه روزی باید بمیرم و تمام چیزهایی که دوست دارم رو رها کنم ناراحت بودم ولی وقتی که این کتاب رو خوندم متوجه شدم اگر بخوام زنده بمونم و مرگ عزیزانم رو ببینم و مثل فوسکا در قرن و زمانه ای زندگی کنم که احساس می کنم بهش تعلق ندارم و جدا از دیگران هستم، همون ترجیح میدم که بمیرم. واقعا تا به حال به این موضوع فکر نکرده بودم که نامیرایی چقدر ملال آور می تونه باشه.
در مورد قلم نویسنده هم باید بگم که خیلی خوب بود و من خوشم اومد و دوست دارم کتاب های دیگه سیمون دوبووار رو بخونم.
اطلاعات تاریخی نویسنده هم خیلی عالی بود.این نکته رو هم بگم که در نسخه الکترونیک فاصله گذاری های متن به درستی رعایت نشده و باعث شده که کتاب گیج کننده باشه.لطفا رسیدگی کنید.
کاربر ۳۸۱۸۹۲۷
ممنونم از توضیحاتتون
Mahla V.KiyAN
.
.در جهانی که ادبیات برایم خلق کرده، رمانِ "همه میمیرند"، در جغرافیایی مطبوع و دست نیافتنی ریشه دوانده و لقب یکی از خاصترین و نابترین آثاری که افتخار آشنایی با آن را داشتهام، بهنام خود زده.
از آنجا که رابطه عاشقانه این دو اگزیستانسیالیستِ نامدار و معاصرِ فرانسوی، سیمون دوبووار و ژان پل سارتر، بهلحاظ روایتهایی که از سبک و فرمِ آوانگاردش بهجا مانده، همواره برایم جلب توجه میکرد و چند و چونِ آن عشقِ منحصر به فردی که قوام ارتباط این زوج شهیر و متفکر را تامین میکرده همواره در ذهنم محل پرسش باقی مانده بود.
باورها و عقایدی که در این کتاب به قلم دوبووار نشت کرده، برایم پاسخی شد که همچون نوری بر معمای ذهنم تابیدن گرفت. محبتی پاک و خالص، بدونِ خدشه و تهدیدِ بیرونی، تنها از چشمه نگرشی میجوشد که زندگی در "حال" را هدف گرفته و کاری به کارِ گذشته و آینده ندارد.
همه میمیرند، با چنان قصه هیجانانگیز و درگیر کنندهای جان گرفته و پیش میرود؛ که پس از پایان، حیات خواننده را به دو بخشِ قبل و بعد از خواندنش قسمت میکند.
قبل از این کتاب با ایده حیات جاودانهِ قهرمان داستان رو به رو نشده بودم و بکر بودن موضوع، مضاف بر قلمِ توانای دوبووار و دانش و تسلطش بر بهرهبرداری صحیح از تاریخ بود که حظ وافری از مطالعه کتاب نصیبم کرد.
داستانِ زندگی جاودانه فوسکا به حیاتِ ما انسان های فانی روح و جلا میدهد. کتاب را باید خواند و فهمید، مرگی که دیر یا زود فرا میرسد و این توالی ملال انگیزِ روزها و شبهای از پی هم را به پایان میرساند و انسان از حبسِ چرخه هولناکِ تکرار رها خواهد ساخت؛ تا چه حد دلگرم کننده و امیدبخش خواهد بود.
"همه میمیرند" را تنها برای لذت و خوراک داستانی مطلوب بهکسی توصیه نمیکنم؛ چون کتاب از ظرفیتی برخوردار است که برای بیمارانِ تهی از امید و انگیزه کافی برای ادامه مسیرِ تلخ و شیرین زندگی میتواند بهجای دارویی شفابخش تجویز شود.
کاربر ۳۸۱۸۹۲۷
آدم کیف میکنه از توضیحاتتون ممنونم
کاربر ۳۸۱۸۹۲۷
چه توضیح کامل
luneluna
چه ادبیات و نوشتار زیبایی، خیلی ممنون از توضیحاتتون
نفیس
کتاب راجب مردی هست که به انتخاب خودش معجونی خورده که باعث شده هیچ وقت نمیره و تمام داستان زندگی این مرد در دوره های مختلف تاریخی و تجربه های تکراری اون هست.
خیلی خیلی عالی بود ...نگاه به زندگی از پشت عینک کسی که هرگز نمیمیره خیلی متفاوت و جالب بود...
ترجمه و قلم نویسنده هم روان و گیرا بود.
👌👌👌
نفیس
فوق العاده بود. خیلی جذاب بود.واقعا دوستش داشتم
faty564
نسخه چاپی و خوندم،بهم چسبید.
kordelia
حتی با وجود سلامتی، جوانی و ثروت این دنیا فقط تا مدتی روح انسان رو ارضا میکنه و بعد به بیهودگی و بیمعنایی دچار میشه و شاید این خاصیت این دنیاست و یا ویژگی انسانی ما! و حال که روزهای زندگیمان اندک و حساب شده ست کاش قبل از مرگ زندگی کنیم و زندگی بیافرینیم...
🍃نــہـــالــــے🍃
تموم شد!😕
کتابی پر از حس غم و سردی!پر از بی تفاوتی!
با مرگه ک زندگی معنا داره...امید و ارزوها معنا پیدا میکنن....
داستان ی پادشاه به نام فوسکاس ک به جاودانگی رسیده...و از خاطراتش طی ۶۰۰ سال میگه! و از غمی ک داره.... در ارزوی جاودانگی بود از امید هایی ک اوایل داشت میگه.... و کم کم زندگی و فرایندش واسش تکراری میشه و جاودانگیش رو نفرین می دونه! و در ارزوی مردن......
یکم از نقصای کتاب بگم....
فواصل زمانی و مکانی مشخص نشده...
صفخات پیوسته س و بین بخش های داستان ک از نظر مکان و زمان فرق دارن فاصله ای نذاشتن! احتمالا ک مشکل نسخه الکتریکی کتاب باشه....ک درک و خوندن کتاب و مشکل میکنه!
پر از اسامیه ک یکم درک داستان رو مشکل میکنه....
متنی پر از توصیف و درکی سخت....
و فصول طولانی ...... و کسل کننده! یکنواخت.... داستان ی رویه ی یکنواحتیو طی میکنه...زندگی...جنگ..صلح...امید...و باز تکرار این اتفاق ها...... بعضی جاها گوینده مشخص نیس باید پیش بری تا پی ببری ....
نویسنده واقعا با اطلاعات و دانا بوده ک تونسته کلی حوادث تاریخی رو شرح بده.....
و داستان تاثیر گذاری خلق کنه .....داستانی ک زندکبی فانی و ی نعمت می دونه!
الان کامل حس میکنم ک جاودانی چقد می تونه کسل کننده باشه...مخصوصا ک خودت باشی و همیشه تنها.....
بت مرگه ک زندگی هدف دار میشه!😊
maryam
برخلاف نظرسایردوستان کتاب اصلا جذاب نبودبرای من،وشایددلیلش خوندن کتاب چگونه زمان رامتوقف کنیم،قبل ازاین کتاب بود که باهمین مفهوم ولی داستان ساده تروجذاب تری مفهوم راانتقال داده.درحین خوندن این کتاب انگارداریم یه کتاب تاریخی خیلی یکنواخت وکسل کننده ای رامطالعه میکنیم
bahar
این کتاب عالیه
آمن ^__^
سلام. در نسخه چاپی، جاهایی بین متن فواصل طولانی وجود داره که در نسخه طاقچه وجود نداره. به همین خاطر ، اوایل کتاب به قسمت هایی خیلی گنگ هست و باید چندبار بخونی که متوجه بشی الان قصه در کدوم فضاست و شخصیت ها چه کسانی هستند.
بنابراین اگر اوایل کتاب، دچار سردرگمی شدید بدونید که شما تنها نیستید. میتونید نسخه pdf رو از گوگل دانلود کنید. چند صفحه رو از روی اون بخونید تا متوجه ماجرا بشید و بعد تشریف بیارید اینجا. در مورد خود کتاب هم، نیمه اول، برای من به شدت سخت و سنگین گذشت ولی نیمه دوم جذاب و پرکشش بود. موضوع اصلی داستان رو هم خیلی دوست داشتم. اینکه زندگی فناناپذیر چه قدر تلخ و عجیب میتونه باشه، جالب بود.
کتاب 1984
لطفا کتاب جنس دوم از همین نویسنده رو هم بیارید
گلیزه
دارم سطر به سطر لذت می برم از خوندنش
من عاشق سورئالم
magi
"و اگر مرگ نبود دست ما پی چیزی می گشت "
این شعر سهراب سپهری قرابت عجیبی با روایت فوسکا مردی کە بە نفرین ابدی جاودانە بودن مبتلا گشتە دارد داستانی فوق العادە پر کشش با موضوعات (عشق،فلسفه مرگ ،تاریخ،جاودانگی) که بدون تعلیق تا آخر خواننده رو در پای کتاب نگه میداره
کتاب مکاشفەایە در مورد اثر پذیری مرگ بر زندگی و همچنین زندگی بر مرگ ، که ضمن تمجید از ارزش های زندگی ،وجود و پذیرش مرگ را راهی برای داشتن امید بیشتر برای زندگی بهتر نه حقیر و بیهوده تعبیر و تفسیر می کند
شروع طوفانی کتاب با این جملە است
"همە می میرند اما قبل از مرگ زندگی می کنند" کتاب در نفی جاودانه زیستن و تفسیری است بر سیر تطور اندیشەهای دوبوار (اگزیستانسیالیست) کە آدمی فنا پذیر است و زندگی جاودانه وجود ندارد و آنچه مهم است اصالت وجود است کتاب بسیار خوب و چالش برانگیزی بود حتما پیشنهاد می کنم و در نهایت همە ما با کوچک بودنمون بخش غیر قابل تکرار از چیز بی نهایت بزرگی بە نام زندگی هستیم ،زندگی را دریابیم
یککتابخور
این کتاب با وجود اینکه از مرگ میگه،اما تورو عاشق زندگیمیکنه..با خودت میکشونه به اعماق تاریخ،عاشق میشی،میجنگی،صبح میکنی،درمونده میشی و امیدوار میشی،من هنوز با فوسکا سفر میکنم...حتما باید خوندش..
Melik Sanat
این کتاب جهان بینی من رو گسترش داد .
ارغنون ساز فلک
تا به حال به این فکر کردین که جاودانگی چه رنج بزرگیه؟
به طور خلاصه، این کتاب در ستایش مرگه.
حقیقتاً یه جاهایی نفسم بند میاومد
و وقتی خودمو جای فوسکا میذاشتم پنیک میکردم!
اثر تاملبرانگیزی بود که موقع خوندنش نیاز داشتم چند روزی فاصله بگیرم تا صفحاتی که خوندم رو هضم کنم و درباره چیزی که خوندم فکر کنم.
به عنوان اولین تجربهم از خوندن آثار سیمون دوبوار فوقالعاده بود.
و این کتابیه که دلم میخواد بارها و بارها بخونمش.
کتابخوان ساده
این کتابیه ک همه اهل کتاب باید بخونن اونقدر این کتاب قابل تامل که باید فهمیدش و به دیگران فهموند مفاهیمی تو این کتاب امده. واقعا درجه یکه این کتاب
هاله شاهانیان
حقیقتش صد صفحه شو خوندم خوشم نیومد
اولش حتی زن و مرد رو هم نمیتونستم تشخیص بدم.گنگ بود برام.یجورایی لابلای کلی اسامی سخت گم شدم.بعدش بدون وسواس جلو رفتم لازم نبود اسامی تو ذهنم بمونه.هدف نویسنده هم دور باطل زندگی بوده.دقیقا حس فوسکا رو داشتم
همزمان باهاش از زندگی خسته شدم.انگار خودم دارم هی زندگی میکنم و تموم نمیشه.الان واقعا دیگه زندگی طولانی یا عمر جاویدان رو دوست ندارم و فکر میکنم چه خوبه که مرگ وجود داره. یجورایی انگار انرژیم تحلیل میره انگار خودم تو اون جنگها حضور داشتم،انگار خودم اینقدر تنها شدم.تو دور باطل افتادم.الان فهمیدم هیچ جهانی قابل تغییر نیست هیچوقت نه در گذشته نه حال و نه در آینده چیزی به نام آرامش محض، عدالت و ...در این جهان وجود نخواهد داشت.
Aida jbz
اولا با تشکر از طاقچه بابت بی نهایت کردن این شاهکار، دوما داستان عالی، پر از جملات فلسفی و بشدت گیرا؛ رمانی که آدمو هم به فکر وادار میکنه و هم دید آدم رو به زندگی و مرگ عمیق تر میکنه
Armita
کتاب محتوایی به شدت اگزیستانسیال دارد و سائق مرگ را بررسی میکند. همه ی ما از مرگ میترسیم اما شاید نمردن هم همینقدر ترسناک باشد...
asmooni
دیدم از کتاب با تعریفایی که شده بود به یک صورت دیگه بود ولی متاسفانه کتابش برای من زیاد جالب نبود و احساس می کنم اگر نویسنده بیشتر به مبحث نامیرا بودن فوسکا در قالبی غیر از قالب جنگ می پرداخت کتاب ملموس تر بود.
zahra sadat
این حسی که همه ی آدم های بعضا آزار دهنده یا ظالمی که دور و اطرافم وجود دارند یک روز وجود نخواهند داشت و از دنیا رفتن حس خوبی بود باعث شد راحت تر با آزار و اذیت اونا کنار بیام چون پیش خودم گفتم اشکال نداره پنجاه شصت سال دیگه هیچ کدوم تو این دنیا نیستیم پس بی خیال ...🙂
❤ محمد حسین ❤
نویسنده کتاب سیمون دوبوار یکی از فعالان جنبش آزادی زنان و جنبش ضد جنگ و دوست و همکار ژان پل سارتر بوده. با اینکه در قسمت نظرات، بعضی از دوستان، کلِ داستان رو با جزییات گفتن، من اینکار رو نمیکنم چون ممکنه اونایی که این کتاب رو نخوندن، با خوندن نظرات، جذابیت کتاب براشون کم بشه یا از بین بره. پس فقط راجع به نتیجه گیری شخصی خودم از خوندن داستان میگم. در طول تاریخ خیلی از انسانها این آرزو رو داشتن که عمر ابدی و جاوید داشته باشن و همیشه دنبال کشف این راز بودن و هستن تا بتونن اکسبر جوانی رو پیدا کنن و عمر جاویدان نصیب خودشون کنن.
با خوندن این کتاب متوجه این موضوع میشیم که همیشه زنده بودن و نمردن، نه تنها مزیت و برتری نیست، بلکه یه نفرین بزرگ هست که خدا رو شکر نصیبمون نشده. حالا شاید فکر کنید این نظرِ کسی باشه که زندگی معمولی داشته یا از طبقه مرفهی نیست و بخاطر همین همچین دیدگاهی داره (خودم رو میگم) برعکسِ من که خواننده کتاب بودم، قهرمانِِ داستان، بزرگ زاده ای بوده که از نظر قدرت و ثروت و مقام هیچی کم نداشته و همیشه از هر نظر در اوج بوده. آخر کتاب متوجه میشید که حتی اگر بهترین امکانات در اختیارتون باشه و عمر جاوید هم داشته باشید، زندگی یه چرخه تکراری هست که حتی تحت اون شرایطم شما رو خسته و دلزده میکنه و روزی میرسه که آرزوی مرگ کنید. این کتاب رو فقط به دید یک داستان بهش نگاه نکنید، بلکه درس زندگی هست و میشه گفت فلسفه زندگی و مرگ رو خیلی قشنگ شرح و توضیح داده، و در اخر کار خدا رو شکر میکنم که مرگ قسمتی جدا نشدنی و حتمی از زندگی من هست و روزی تمام میشه.
الهامم
کامل نتونستم بخونمش برام یکم خسته کننده بوود
ساکورا
کتابیه که خیلی آدمو به فکر فرو میبره و تو ذهن میمونه
به دوستان بالای سی سال پیشنهاد میکنم
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
کتاب همه میمیرند با نگاهی به زندگی روزانه یک بازیگر تئاتر به نام «رژین» شروع میشود. فردی که به نظر میرسید شخصیتی «نارسیستی» یا خودشیفته دارد و شدیدا روی نقشها، رویاها و اهداف بلندآوازه خود پافشاری میکند. رژین در سفرهایش به شهرهای مختلف، یک روز با مردی عجیب به نام «رایموندو فوسکا» که شخصیت اصلی رمان همه میمیرند است آشنا میشود. رژین در ابتدا جذف شخصیت مرموز فوسکا میشود و با خود عهد میبندد که نگاه مرموز و عجیب فوسکا را رمزگشایی کند.
رژین هرچند خودش را بسیار قبول دارد، همواره در تلاش است تا توجه بیشتری کسب کند. او عاشق این است که در مرکز توجه همگان باشد، چه در مهمانی و چه بر روی صحنه. اما با خود فکر میکند کار «هنرپیشهها چندان دوامی ندارد.» به تعبیری میتوان گفت رژین از فراموش شدن میترسد و هنگامی که فوسکا را میبیند که چون مرتاضی بیحرکت روی نیمکت نشسته و به هیچچیز توجهی ندارد به حال او غبطه میخورد. انگار که فوسکا اصلا نمیداند «ملال» چیست.سیمون دوبوار خاطرات فوسکا را طوری بازگو میکند که با وقایع تاریخی مهم در ارتباط است و از حال و هوای داخلی آن جریانات صحبت میکند. از امیدها و از نقشهها، از تلاشها و از جریانات راه آزادی او، از شخصیتهای فداکار، از کشتار و ظلم به سرخپوستان آمریکایی توسط اسپانیاییها و بسیاری وقایع تاریخی مهم دیگر که به شکلی زیبا بیان میکند. حتی میتوان گفت شخصیت فوسکا خود «تاریخ» است. همه میمیرند رمان پختهای است که موضوع اصلی آن نفرین زندگی ابدی است.
من فکر میکنم رژین نقطه مقابل فوسکا است، عطش زیادی برای زندگی دارد و از مرگ گریزان است. او به دنبال پول است، به دنبال خوشنامی، به دنبال معروف بودن و به طور کلی به دنبال همه چیزهای فانی در این دنیا است. درحالی که فوسکا از زندگی گریزان و عطش مرگ را دارد. رژین میتواند نماینده اکثریت ما آدمهای عادی باشد که چنان چنگ به زمین زدهایم و از مرگ میترسیم که از خود زندگی غافل شدهایم. فوسکا با گفتن قرنها زنده ماندنش، نه تنها رژین، بلکه ما را هم تحتتاثیر قرار میدهد.در کتاب همه میمیرند با نیم نگاهی به زندگی فوسکا متوجه میشویم تنها مرگ به زندگی ارزش و وزن میدهد. همه کارهای شما با پایانشان معنی میگیرند. تمام پیروزیهای شما بعد از مرگ جان میگیرند. وقتی ترسی از مرگ و تباهی نداشته باشی، واقعا واژه «شجاعت» چه معنی میدهد؟ آیا بدون نقطه پایان، نقطه آغاز معنایی دارد؟این کتاب سیمون دوبوار بسیار ارزشمند و خواندنی است و امیدوارم آن را مطالعه کنید و با دیدی متفاوت به زندگی خود بنگرید.
AS4438
کتابی کم نظیر، بسیارجالب وخواندنی، لذت بردم.
morteza safari
کتاب جذابیه، نشون میده که این مرگه که به زندگی معنا میده، اگه پایانی وجود نداشته باشه شروع معنی نداره، و اینکه نمیشه دنیا رو درست کرد، هر کسی فقط می دونه خودش رو درست کنه، خوندش رو توصیه می کنم
مجتبی
موضوع که دوستان خیلی خوب گفتن تو نظرها منم فقط خواستم بگم چقدر خوشحال هستم که با این کتاب آشنا شدم و خوندم از هر کتاب روانشناسی تاثیر گذار تر جذاب تر میتونه باشه کتابی که باعث میشه بفهمیم زندگی چقدر ارزشمند و چقدر میتونیم لذت ببریم هر چند که کوتاه باشه
و یه نکته ترسناک اینکه فوسکا هنوز زنده است
Shiva Saraniasl
بسیار کتاب جذابی بود.
از کسی شنیدم که نوشته های سیمون دوبوار تلخند چون حقیقت تلخه و بعد از خوندن این کتاب به نظرم خیلی حرف خیلی درستیه
ترجمه به نظرم خیلی خوب بود
خیلی جالب کلمات و وقایع شماره گذاری شده بود و مختصری در موردش توضیح داده شده بود
من به شخصه از اینکه وقایع تاریخی در بستر یک داستان روایت می شن خیلی لذت می برم که به نظرم از حسن این کتاب بود
داستان خیلی جذابی داشت و آنقدر زیبا توصیف شده بود که آدم خودش رو اونجا احساس می کرد.
خوندن این کتاب رو پیشنهاد می کنم.
lala.und.sophie
به نظرم کتاب بسیار زیبایی بود. من از جمله کسانی بودم که از مرگ میترسیدم، البته همچنان هم میترسم ولی بعد از خوندن این کتاب نگاهم نسبت به مرگ و زندگی خیلی تغییر کرد.
کاربر 1510898
دنیا از نگاه مردی که زندگی جاودانه داره برای خواننده ترسیم میشه
نقطه قوت کتاب قدرت زیادش در انتقال احساسات شخصیت اصلی داستان به مخاطبه به طوری که متوجه میشیم وقایع چقدر از نگاه انسان فانی و جاودانه متفاوت هستن اما داستان هایی که نویسنده در قالب اونا کتابو پیش میبره در ابتدا با جزئیات و آهسته جلو میرن و در اواخر کتاب با سرعت که از لذت خواندن کم می کنه
سپیده برگ بیده
حاوی اندکی اسپویل
بنظرم موضوع خوب و جالبی داشت ولی احساس میکنم هنوز جا داشت تا پخته بشه. چه از نظر داستان و چه شخصیت پردازی. جا داشت که خیلی عمیقتر و پیچیدهتر باشه. تا اینکه مثلا فوسکا بشینه پشت میز و برای رژین داستان زندگیش رو تعریف کنه بعدم بگه خب با اجازهت من دیگه زحمت رو کم میکنم!!!
قسمت اعظم کتاب شامل داستان کشور گشاییهای فوسکا بود. نکتهی مثبتش این بود که خوندن این بخشها انقدر کسل کننده میشد که در انتها خستگی ۶۰۰ سال زندگی فوسکا رو میشد حس کرد. نکتهی منفیش هم این بود که دیگه خیلی روایی بود. یعنی میتونست بجای اینکه انقدر کش بده، همون ۲۰۰ سال اول دست برمیداشت از این همه ورجه وورجه و یکم به عمق زندگیش فکر میکرد. حتی میشد این کتاب رو چند جلدش کرد و چندین شخصیت و داستان دیگه توش گنجوند. ولی بجاش نویسنده خیلی خطی نوشت اتفاقات رو.
کاربر 8033005
نخوندمش.ولی حتما میخوام بخونمش،چونکه دوستان این کتاب رو مطالعه کردن و بهم پیشنهاد کردن.تازه کتاب بیگانه آلبرکامو رو خوندم و با یک فاصله کوتاه سمت همه می میرند میرم.
kimia
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم؛ به نظر من این کتاب رو باید چندین بار خوند چون ظرافت های خیلی زیادی داشت این داستان. کشش داستان زیاد بود البته هیجانِ روایت بالا و پایین میشد ولی همچنان جذاب بود. من هم مثل دوستان خیلی کنجکاوم بدونم از روی این داستان فیلم ساختن یا نه و آیا کسی دوست نداشته از روش فیلم بسازه؟ چون سوژه اش خیلی نابه. به قول دوستمون سریال مشابهش هست ولی فقط مشابهش. مثل سریال گابلین. یک مزیت خوندن از روی نسخه ایبوک میتونه این باشه که شخصیت های داستان، مکان ها و اتفاقات رو راحت تر میشه سرچ کرد و فهمید چی به چیه چون تو نسخه چاپیش اینکار برای من سخت بود. الان هم متوجه شدم مثل اینکه یک فیلم از روش ساختن تو سال ۱۹۹۵ ولی فیلمش رو ندیدم.
mehrdadom
به نظرم تمامی کسانی که دنبال درک زندگی و حس پوچی و مرگ و غیره... هستن، باید یک بار این کتاب را بخوانند، کتابی پر بار ، با معنا و مفهوم انسانیت و مرگ .
چندین بار خواستم کتاب را رها کنم و کتاب جدیدی شروع کنم، به علت تکرار های زیاد. اما تمامش دلیلی وجود داشت برای سیر داستان. خوشحالم که تمامش کردم. ملال و غم و اندوه شخصیت فوسکا را به تمام حس خواهید کرد.
پیشنها میکنم، حتما مطالعه کنید و صبور باشید.
هیوا
رمان فوق العاده فلسفی و آموزنده
Ahmadreza Diyanaty
بسیار عالی. دیدگاه جدید به زندگی
FMG
زمان یک دور باطل و تکرار شونده است که مدام کش میآید، بیآنکه چیزی عوض شود. جنگ میشود، صلح برپا میشود، و به دنبالش جنگی دیگر شکل میگیرد. تا زمانی که انسانها و سیاهیهاشان روی زمین باشند، زمین به همین شکل میماند. چراکه انسان در عین حال که میسازد، ویران هم میکند. و اگر تنها نامیرای جهان هم بشوی، باز نمیشود انسان را نجات داد.
کاربر ۶۹۸۳۳۸۱
این قیمت برای خواندن کتابی که فقط در سایت شما میشه خواند مبلغ بسیار زیادی است .البته که مبلغ به محتوای کتاب ربطی نداره .ولی برای اینکه افراد زیادتری بتونن این کتاب و کتابهای الکترونیک رو مطالعه کنن لطفا قیمت ها رو متعادل کنید .و سود شما در فروش بیشتر است .
zohreh planet
همیشه دلم میخواست زیاد عمر کنم خیلی زیاد… چون عاشق زندگی و زندگی کردن هستم ، با وجود تمام ناملایمات و بالا و پایین های زندگی شخصی ، اجتماعی و اقتصادی ، با وجود تمام ظلم ها و نابرابری ها ، با وجود تمام سیاهی هایی که دنیا رو فراگرفته، من باز هم زندگی رو انتخاب می کنم و فکر می کنم دنیا ارزش زندگی کردن داره … اما راستش دیدگاهم بعد از خوندن رمان همه میمیرند خیلی تغییر کرد ، نه اینکه الان زندگی کردن رو دوست نداشته باشم نه اما راستش دیگه دلم نمیخواد اون قدر زیاد عمر کنم . دلم میخواد به اندازه عمر کنم اون قدر که در کنار عزیزانم باشم ، شادیهایشان را ببینم ، تا وقتی کاری ازم برمیاید ، برای خودم و دیگران .
شایلین
کتاب درمورد فردی به نام فوسکا نوشته شده که به زندگی ابدی دست پیدا کرده و در واقع فکر میکنه به بزرگترین آرزوی زندگیش رسیده. در ادامه با سرگذشت فوسکا همراه میشیم.
این کتاب خیلی برای من جالب بود به قدری که نمیتونستم از خوندن دست بردارم. در هر بخش از کتاب تونستم با فوسکا قدم بردارم و از لحظه های شیرین و تلخش کنار اطرافیانش تجربه کسب کنم. واقعا خوندن این کتاب تجربه ی فوق العاده ای بود که توصیه میکنم اصلا ازش غافل نشید
hadi
کلیت کتاب درباره فردیه که در عصری از تاریخ با خوردن ماده ای که کیمیا گری اون رو درست کرده شخصیت اصلی داستان عمر جاودان پیدا میکنه و حکومت ها جنگ ها و اتفاقات فراوانی رو میبینه.
کتاب بی نظیریه از لحاظ فلسفی و به کل دید شما رو نسبت به زندگی و معناش به صورت غیر مستقیم تغییر میده و شاید در نگاه اول عمر جاودان در نظر مخاطب عموم جذاب باشه و خواهان جایگاه شخصیت اصلی باشن ولی به مرور با پیشروی خط داستانی به کل دیدگاه متفاوتی خواهیم داشت.
حجم
۳۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۳ صفحه
حجم
۳۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۳ صفحه
قیمت:
۱۶۵,۰۰۰
۱۱۵,۵۰۰۳۰%
تومان