نظرات کاربران درباره کتاب شوابی‌ها

فقر و شرایط سخت زندگی ، مثل اون چرک ها بودن ، که وقتی جامعه ای از اون رهایی پیدا کنه ، حال خوش نصیب مردم میشه مثل سرحالی آدم بعد از یک حمام

داستان زیبایی است اما بسیار تلخ و تکان دهنده! چه حقیقت ترسناکی!

نظر ندم بهتره 😑😑😑

داستان چندش آوری بود که هیچ هدفی نداشت

جالب بود. اما حال آدمو بهم میزد😷 هی چرک و فیتیله و زرد و قهوه ای و سیاه...😟😟

چی پدر بزرگ کجا بود از کجا اومد چطوری اگه بود مادر بزرگ چرا ندیدش ؟😣یعنی چی می خواد چی بگه 😩

برخلاف سایر دوستان بنظرم خیلی داستان خوبی روایتی زیبا از زندگی خانواده ای که به درد و رنج تنگدستی تن داده و در نهایت با مسکنی خود را تسکین می دهند

تعریفی از زندگی فقیرانه، سخت و اما محبت آمیز.

فضاسازی جالبی داشت

اتفاقا به نظرم جالب بود گرچه فقیر اما ساده و همدل و مهربان

شو اب اسم محلی در جنوب آلمان است که در قلمرو رومانی قرار دارد، و داستان شوابی ها توصیفی است از شرایط سخت زندگی مردم در دوران حکومت نیکلای چائوشسکو دیکتاتور رومانی و عاقبت چائوشسکو در سال 1989 پیش از فرار از کشور به دست مردم افتاد و پس ازمحاکمه ای همراه همسرش تیرباران شد .

این داستان برنده ی جایزه ی نوبل ادبی شده😐

کاش طاقچه بخش نظرات "مجموعه مطالعه در وقت اضافه" رو ببنده. . . اینطوری شاید قشنگتر باشه همه چی!!!!!!!! داستان خوب بود. ممنون. والبته اسدا.. امرایی کبیر که انتخابهاش همیشه بی نقص و فوق العاده ست.

کوتاه و بدون حاشیه جالب بود ، زندگی تو فقر باعث نمیشه آدمها کثیف زندگی کنند و شاد نباشند و سریال نبینند .

حیف همون دو سه دقیقه وقتی که برای خوندن این داستان مزخرف تلف شد

هرتا مولر خدای استعاره هست و نقد نوشته‌هایش سخت است و براحتی نمی‌شود جمله به جمله را تفسیر کرد وگفت در سرش چه می‌گذرد اما کلی می‌شود درک کرد. از خانم مولر سرزمین گوجه‌های سبز را خواندم. داستان شوابی ها به فقر ربطی ندارد و در مورد جنگها و کشورهاست چون شوابی منطقه‌ای مرزی میان دو کشور جنگ‌زده هست. بنظرم در مجموع به قدرت کشورهای بزرگی که آتش جنگ را شعله‌ور می‌کنند اشاره دارد که در اینداستان همان پدربزرگ است. نامحسوس و بدون اینکه دیده شود یکی یکی کشورها را وارد جنگ می‌کند. هر کدام ابتدا در حد دخالتی کوچک وارد می‌شوند و فکر می‌کنند آب ولرم است ولی وقتی همه چیزشان را از دست می‌دهند و کلی کثافت ببار می‌آورند(فتیله چرکها)متوجه داغی آبی که آنها را سوزانده می‌شوند. همان مثل معروف خودمان که میگیم فلانی از جوی رد میشه و میخواد پاش تر نشه. و در پایان وقتی ابرقدرتها کشورها را موذیانه بجان هم می‌اندازند اثری از خود بجا نمی‌گذارند. از زاویه یک کشور هم می‌شود روایت را بررسی کرد. حاکمانی که با حرفهای آرمانی و ایدئولوژی ها و اندیشه خاصی که در مغز مردمشان فرو می‌کنند آنها را وادار به جنگیدن و سوختن می‌کنند و در آخر با خونسردی آثار جرمشان را پاک می‌کنند و داخل سوراخ چاه می‌ریزند و با تشویق و کف زدن وقتی داغی آبها یا جنگها به سردی گرایید آنها وارد می‌شوند و به قدرت می‌رسند. تازه با تلقینِ شجاعت و ایثار، مردم و خانواده‌های شهید را راضی و خشنود می‌فرستند خانه تا با تلویزیون و افتخار به خود سرگرم شوند و نفهمند چه چیزهای گرانبهایی از دست دادند تا دیکتاتورهایی را پایشان هم تر نشد قدرتمندتر شوند.

کتاب، داستانی از یک خانواده فقیر بود. از نظر من این کتاب بیانگر این بود که با اینکه زندگی تلخ هست، اما تو با چیز های کوچک شاد باش. به نظر من برای اوقات فراغت بسیار خوب است.

مفهوم نیست

ارزش نظر دادن نداشت... شبیه همون فتیله‌های چرک خانواده بود.

پس شوابی ها هم مثل شهر نشینهای ایرانی خوشپختند.