نظرات کاربران درباره کتاب اسب سیاه

این کتاب رو دو تن از بزرگان نوشتن. در این کتاب ، به موفقیت از منظر دیگه ‌ای نگاه شده. در کشورمون هم جناب دکتر آدرخش مکری خواندن این کتاب رو پیشنهاد دادن که عضو هیات علمی دانشگاه تهران هستن و ترجمه هم توسط محمدپیام بهرامپور صورت گرفته که ایشون هم فوق العاده انسان شایسته هستند. متن هم فوق العاده روان هست.

کتاب دو مفهوم استانداردسازی و شخصی‌سازی را در مقابل هم قرار می‌دهد. منظور از استاندارد سازی این است که جامعه شیوه‌های یکسانی به افراد مختلف با انگیزه‌ها و نقاط قوت و ضعف مختلف ارائه می‌دهد و در واقع همه انسانها را یکسان می‌بیند. اما شخصی سازی، زمانی است که افراد به ویژگی‌های فردی و خرده‌انگیزه‌های خودشان اهمیت دهند و بتوانند روش شخصی خود را برای رسیدن به کامیابی داشته باشند. کتاب مدافع این دیدگاه است."اسب سیاه" هم به این دسته افراد اشاره دارد. درمجموع برای من کتاب مفیدی بود به ویژه بخش خرده‌انگیزه‌های آن موجب شد بیشتر درمورد خودم و علایق نهانم کندوکاو کنم. تنها مسئله‌ای که البته بیشتر کتابهای خودیاری دارند، مثالهای متعدد آنهاست و این کتاب هم همینطور است. اگر مثالهای متعدد دوست ندارید می‌توانید برخی را نخوانید و چیزی هم از دست نمی‌دهید.

بخش عمده‌ای از کتاب به نظر من انتقاد به سیستم آموزشی ابر قدرت های دنیا مثل آمریکا بود و در کل راه حل عملی و یا حداقل روشنی برای رسیدن به کامیابی نداشت. کتاب با پاراگراف های جذاب و خواندنی شروع می شود و رفته رفته از مسیر اصلی خارج شده, تا اینکه تماما از موضوع دور می‌شود.

این کتاب میگه ما (همه مردم عادی) تحت حکومت و سازمان های استانداردسازی هستیم حالا این استانداردسازی چیه؟ مدرسه،دانشگاه،کنکور،انتخاب دانشگاه و.... چرا استانداردسازی هستن؟ چون مثلا میگه ما باید ۱۲ سال درس بخونیم تا برسیم به مرحله کنکور بعد باید حتما کنکور بدیم تا بریم دانشگاه دانشگاه هم برا اون رشته مورد علاقه مون باید چهار سال درس بخونیم اونجا و.... یعنی همه چی به زبان خوش به ما تحمیل شده و به این خاطره که خیلیا همون دوران دبیرستان از مدرسه زده میشن چون بر اساس علاقه‌ی خودشون نیست و مجبورن برای اینکه به چشم بیان این مراحل درس رو بگذرونن چون قانون استانداردسازی کسی که درس بخونه رو تحویل میگیره (خانواده مردم همه منظورشه) و کسی که درس نخونه توی جامعه مثل یه آشغاله و به نظر استانداردسازی این شخص دیگه هیچ شانسی برای زندگی خوب نداره برای موفقیت نداره پس ما هم بر اساس همین استاندارد مجبوریم درس بخونیم به اجبار لیسانس بگیرم که بگیم اره ما لیسانس داریم (پز شو بدیم ) ولی یه مشکلی هست بیشتر کسایی که بر اساس استاندارد پیش رفتن اصلا از این مسیری که برای رسیدن به هدفشون میخوان برن لذت نمی‌برند مثلا من میخوام وکیل بشم اصلا از این ۱۰ سالی که باید درس بخونم لذت نمبیرم فقط میگم تا بشم وکیل بعد لذت میبرم! حالا از این بگذریم که من ۱۰ سال وقت مو باید بدم که بعدش ببینم واقعا وکیل رو دوس دارم یانه. خوب حالا ما یه چیز دیگه هم داریم به نام شخصی سازی این قانون میگه فقط ریز علاقه هاتو دنبال کن. مثلا چندتا ریز علاقه مو در مورد خیاطی دنبال میکنم ،مثلا من اینکه یه چیزی خلق کنم رو دوس دارم از لباس و مد هم خوشم میاد پس میرم سراغ دوخت دوز بعد میبینم که مثلا از دوخت لباس عروس خوشم نمیاد ولی از طراحی و دوخت کت شلوار لذت میبرم یا اینکه از مربیگیری خوشم میاد خوب همین جوری که دارم توی خیاطی پیش میرم و ریز علاقه هامو دنبال میکنم بیشتر خودمو و علایقمو میشناسم و آخرش به جایی که واقعا با روحیاتم میخوره و ازش لذت میبرم رو پیدا میکنم خوبی شخصی سازی اینه که تو از همین نقطه شروع از هدفت لذت میبری بر عکس استانداردسازی که میگه بهش رسیدی لذت ببر! و اینکه من تو این هدف خیاطی اگه ۱۰ بار راه مو عوض کردم اصلا مشکلی نداره ولی توی استانداردسازی مشکل داره میگه که تو فقط باید راه راست رو بری از این شاخه به اون شاخه نپری وگرنه موفق نمیشی یا ما تو شخصی سازی فقط خودمون رقیب خودمون هستیم چون بر اساس علایق داریم پیش میریم برعکس استانداردسازی که میگه باید از بقیه بهتر باشی و رقابت کنی با بقیه! توی شخصی سازی همه باهوشند مثلا من تو ریاضی ضعیف ام ولی تو هنر هوش خوبی دارم کلا همه آدما همینطوری ان ما هیچ کودنی نداریم توی شخصی سازی و به این آدما ها که در پی علایق شخصی شون میرن اسب سیاه میگن! استانداردسازی میگه تو سنت رفت بالا دیگه حق دانشگاه رفتن یا دنبال هدفت رفتن رو نداری اونا برامون تعیین میکنن برای هدفمون چند سال تلاش کنیم چقدر هزینه کنیم در استانداردسازی دنبال علایق رفتن کاملا کار اشتباهیه و کاری باهامون کردن که اگه بر خلاف استانداردسازی بریم خودمون رو ناچیز میدونیم و فکر می‌کنیم که کودنیم این فقط یه خلاصه کوتاه از این کتاب بود باور میکنی روزی ۲۰ میخوندم از شدت اطلاعات زیاد سردرد میگرفتم اصلا خیلی کتاب سنگینی بود دیشب وقتی تمومش کردم انگار ۸۰۰ کیلو از روم برداشته شد ولی خیلی از خوندنش خوشحالم و میخوام علایقم رو خوب بشناسم و بر اون اساس جلو برم خیلی بهم روحیه داد کتاب واقعا

ترجمه خیلی خوبی نداره. مترجم روان بودن متن را کاهش داده.

خیلی کتاب خوبیه ولی این ترجمه رو من زیاد نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. خیلی بد ترجمه شده باید دو سه باید یه جمله رو بخونی تا منظورشو بفهمی. خیلی ساده تر و بهتر میشد ترجمه کرد

متن جذابی دارد و خواننده را تشویق به ادامه کتاب می‌کند کاش صوتی هم بشود

کتاب اسب سیاه بهتون این جرعت رو میده که مسیر اصلی زندگیتون رو پیدا کنید و توش گام بردارید میخواد بگه که خیلیا به موفقیت رسیدن ولی همه اونا به کامیابی نرسیدن یا از مسیرشون راضی نیستن اگه برای چیزی که بهش علاقه ندارید تلاش میکنید حتما راهو اشتباه اومدید

سلام اصلا ترجمه ی خوبی نداشت جوری که از خوندن کتاب خسته میشدی از اقای بهرام پور انتظار بیشتری میرفت

اول اینکه ترجمه اصلا روان و خوب نیست ! (بعضی پاراگراف ها را برای اینکه متوجه بشم چندین بار می خوندم🤕) دوم اینکه در مورد کتاب ،خیلی کاربرد عملی ندارد! یعنی اصلا موضوع کتاب قرار نیست بهتون بگه چه کار کنید ! کتاب یک ایدئولوژی و طرز تفکر جدید بهتون یاد میده! و نهایتا این شمایین که تصمیم بگیرین این طرز نگاه جدید را پذیرا باشین و ازش بهره ببرین یا نه! و در نهایتا ارزش خوندن داره👍(البته با ترجمه بهتر )

بسیار کتاب جالبی است درخصوص انتخاب آینده و بهره گیری از توانایی هایی که شاید هیچوقت به چشم نمیان و خارج شدن از چارچوب های بی اساسی که حتما باید برای رسیدن به هدف شغلی طی کنی، توضیح میده با مثال‌های واقعی، به شدت توصیه میشه.

با سلام. تعریف این کتاب زیاد شنیده بودم . ولی اصلا ترجمه جالبی نداره. محتوای جذابی هم نداره. برخلاف اون همه تعریفی که شده

ترجمه خیلی خیلی خیلی بد بود کلافه کننده و خسته کننده،حیف این کتاب ):

اوایل فکرکردم کتابیه که دنبالشم،ولی وقتی که میگه تلاش نکن ولی بعدازشخصیت هایی که میگه همه برای رسیدن به موفقیت تلاش کردن این اصلاباحرفهای خودشون هم همخونی نداره،اون اسب سیاهی هم که میگه هیچکس فکرنمیکرداول بشه ولی همه روغافل گیرمیکنه خوب این هم ازتلاش اسب بوده خودشورسونده به بقیه ودرنهایت اول شده،اون اسب آموزش دیده واسه بهترشدن وگرنه کارمنحصربه فردی انجام نداده که،تعدادکسایی که به یکباره وخیلی شانسی تونستن توزندگیشون به موفقیت برسن خیلی انگشت شمارن

محتوای کتاب خیلی خوب بود و دید آدم رو نسبت به قوانین همیشگی موفقیت تغییر میده. ترجمه کاملا روان بود و مترجم کاملا به متن اصلی پایبند بود. جالبه این کتاب رو نشر میلکان هم به تازگی منتشر کرده. اونم بعد از اینکه کتاب حسابی سر و صدا کرده! درسته میلکان ناشر تخصصی این گونه کتاب هاست ولی خوبه یکم تفکر نقاد داشته باشیم و دلایل اصلی ناشرین رو هم بررسی کنیم. حتی اسم برگردان رو از اسمی که نشر مون انتخاب کرده کپی کردن.(ترجمه اصلی اسم کتاب اسب تاریک هست dark horse)

استاندار باشی یا بهترین فرد باشی؟

اصلا کتابِ خوبی نبود این هم مثل کتاب بی شعوری هیچ نکته مهمی نداشت یه کتاب روانشناسی زرد ! و کل کتاب تو یک جمله خلاصه میشد و چیزی نبود که کسی بهش نرسیده باشه! یک نوع انگیزه دهی کاملاااا پوچ . کتاب هایی که مردم خیلی ازش تعریف میکنن اکثرا همینه! تعریف پوچ!

معمولا کتاب‌هایی که به اصطلاح خواندنشون به آدم می‌چسبه معدوداند. این کتاب برای من جزء کتاب‌هایی بود که بهم چسبید.😄 اگر که دوست دارید باورهایی که اغلب از طرف جامعه بهتون تلقین شده رو یک بازبینی بکنید و همینطور اگر که دوست دارید رشد کنید، این کتاب رو بهتون پیشنهاد می‌کنم. البته که پیدا کردن خرده انگیزه‌ها کار سختیه ولی همین که در این مسیر باشیم، بهش توجه خواهیم کرد و احتمالا با گذر زمان بالاخره میشناسیمشون و میتونیم فرصت‌هامون رو مهندسی کنیم.

خیلی عالی بود خوندنش دید شما رو به زندگی و مسیری که تا الان رفتید تغییر میده. باعث میشه به فکر فرو برید و حرف هایی رو میشنوید که تا الان کسی بهتون نگفته

عالی

ترجمه خیلی بده