نظرات کاربران درباره کتاب سه روز برای دیدن

فرض کنید نابینا هستید و فقط سه روز فرصت دیدن بهتون میدن دوست دارید چه چیزهایی رو ببینید؟ هلن کلر چیزهایی که دوست داشته ببینه رو به قلم آورده. لذت بردم از خوندن این کتاب کوتاه. هلن کلر رو تحسین میکنم و به نظرم انسان بسیار بزرگی بوده و به معرفت عمیقی دست پیدا کرده بود و من این عظمت نگاهش رو دوست دارم. هلن نابینا هست اما با وجود این نابینایی ظاهری چشم دلش بسیار پر نور هست به قدری زیبا مناظر و اشیا رو توصیف میکنه که انگار به واقع اون ها رو دیده. و داشتن بینایی چه نعمت بی نهایت بزرگی هست که داریم اما شاکرش نیستیم...

میتونم بگم شکر که می بینم که می شنوم..و روحم سرشار و لبریز از زیبایی جهان بوده و هست 😊. زیبا بود.

"هلن کلر"، -خوشبختی،لذت مشترکی است که حاصل یاری بدون چشم داشت به دیگرانست. -تا زمانی که توده ی مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند،عدالت اجتماعی تحقق نمی یابد. -هر چیزی شگفتیهای خود را دارد،حتی تاریکی و سکوت، من آموخته ام که در هر وضعی قرار بگیرم،خرسند باشم. -گفتند:سخت تر و دردناکتر از نابینایی هم هست؟؟؟!!! گفت:بله.نداشتن چشم اندازی آرمانی برای دیدن...

آرامش بخش ، آرامش بخش ، به شدت آرامش بخش برای قدر دونستن همه نعمت هایی که تو زندگی داریم و بهشون بی توجه هستیم.

*هلن کلر ، شخصیتی که جسارت زندگی کردن داشت* این سه شخصیت بزرگ همیشه برای من الهام بخش هستن : هلن کلر استیون هاوکینگ و ماری کوری، که هلن کلر و استیون هاوکینگ به خاطر مشکلات فیزیکی و طوری که باهاش مقابله کردن برای من به شدت ارزشمند هستن آیا هلن با وجود مشکلات شدیدش(نابینایی ناشنوایی )تسلیم شد؟ البته که نه! چون اگر تسلیم شده بود ما اونو نمی شناختیم و هلن شجاعی وجود نداشت! هلن دراین کتاب خاطرات و آرزوهاش در ۳ روز خیالی رو نوشته، سه روزی که دوست داشت براش اتفاق بیفته،سه روزی که بتونه ببینه:) کتاب به شدت تاثیر گذاره و با خوندنش به فکر فرو میریم که ایا واقعا از حواسمون نهایت استفاده رو میکنیم؟؟ایا قدر صداهایی که میشنویم و تصاویری که میبینیم رو میدونیم و ازش لذت می‌بریم؟ هلن با وجود محدودیتش پیشرفت کرد و این به شدت الهام بخشه و دوست داشتنی:) خود کتاب خیلی عالیه ولی ترجمه رو دوست نداشتم

داستانی کوتاه و زیبا برای جلب توجه بیشترمان به نعمت هایی که داشتنشان را عادی می پنداریم... زیباترین قسمت کتاب از دید من ((من چون قدرت بینایی ندارم می خواهم به کسانی که می بینند توصیه ای بکنم.یک توصیه برای آنهایی که از نعمت بینایی استفاده کامل می برند.از چشم هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی می شوید و همین شیوه را میتوان برای سایر حواس به کار گرفت...))

بهترین و زیباترین چیز ها در جهان رانمی توان دید یا لمس کرد آنها را باید با قلب احساس کرد. "هلن کلر" کتاب آموزنده و پرمحتوایی هستش من که لذت بردم

این کتاب یاد داد که تنها دیدن اطراف به زندگی رنگ نمی دهد . خیلی ها هستند که با اینکه دارای چشم حقیقی نیستند اما چیز هایی رو میبینند که ما قادر به دیدنشون نیستیم . بابت این کتاب سپاسگزار ام

این روز ها با پدیده ای به نام تولید کتاب روبرو هستیم. من به شخصه زمانی که برای خرید کتابی به این عنوان و این تعداد صفحه پول خرج میکنم توقع دارم که با لااقل پنجاه صفحه مطلب که نوشته نویسنده کتاب هست روبرو بشم. واقعا تاسف انگیزه که عرض کنم نوشته های های هلن کلر شاید حدود بیست صفحه با حجم استاندارد هستن و بقیه حجم کتاب به مقدمه طولانی و توضیحات بی مورد و اضافی از طرف مترجم یاناشر یا هر کسی جز شخص هلن کلر اختصاص داده شده. در مورد محتوای کتاب باید بگم که واقعا ارزشمند و مفیده و به محتوا پنج ستاره میدم. این کتاب رو توصیه میکنم بخونید در شرایطی که عضویت بینهایت دارید نه اینکه اختصاصا براش پول خرج کنید

این کتاب یک تجربه ی بی نظیر است ِ که به اسانی به دست نیامده است.

هلن کلر حدود 2 سالگی به علت تب، بینایی و شنواییش رو از دست میده. حتی تصور زندگی بدون دیدن و شنیدن، زندگی در تاریکی ابدی هم زجر آوره اما این زن شجاع نه تنها تسلیم نمیشه بلکه موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی هم میشه. در این نوشتار کوتاه سعی میکنه توجه همه ما رو به این نعمت بزرگ که عمدتا نسبت بهش بی توجهیم جلب کنه. تصور میکنه که تنها سه روز میتونه ببینه و بشنوه، در ادامه فعالیت های انجام شده در هریک از این روزها رو شرح میده. تلنگر خوبی برای همه ماست که گهگاه شکرگزار نعمتهای عادی شده مون نیستیم. روحش شاد

کتاب بسیار پرمحتوا باصفحات کم به قلم هلن کلر که درخیالش سه روز بینایی وشنوایی برای خود احساس می کند وبابیان درکش از این احساس مارا به خود می آورد تا قدر داشته هایمان را بدانیم در جزییات کتاب به اشتباه گفته شده سه روز بینایی

داستان کوتاه قشنگی بود؛ درباره اینکه هلن کلر اگر فقط ۳ روز بینایی‌اش رو به دست بیاره، به چیزهایی توجه می‌کنه و این تلنگری هست برای افرادی‌که بینایی دارند ولی این نعمت یا نعمات دیگر براشون عادی شده. برای من که به‌تازگی کتاب کوری رو خوندم، انتخاب خوبی بود گرچه نثر کتاب می‌تونست از این جذاب‌تر باشه.

هیچ‌وقت به اینکه بخوام سه روز برای دیدن فرصت داشته باشم فکر نکرده بودم. خیلی تاثیرگذار بود برام نگاه هلن کلر...

نوشته ای کوتاه با ژرفایی عمیق . تشویق شدم آثار دیگر هلن کلر رو بخونم.

فوق العاده. کتاب زندگینامه ی هلن کلرو خوندم و این کتابم به همون اندازه به آدم همزمان حس حسرت و همدردی و افتخار میده

سلام. "هلن کلر" نویسنده ی نابینا و ناشنوا و سخنران و در کل یک نابغه... در سال ۱۸۸۰ در ایالت آلاباما متولد شد.او هنگامی که ۱۸ ماه بیشتر از زندگی اش نمی گذشت،در اثر ابتلا به بیماری مننژیت،بینایی و شنوایی خود را از دست داد،و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد... هنگامی که "کلر" شش سال داشت،او را به الکساندر گراهام بل(مخترع تلفن و ...) نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه،یک معلم ۲۰ ساله،به نام"آن سالیوان" را که در موسسه آموزش نابینایان،فعالیت می کرد،برای آموزش او فرستاد... منبع: ویکی پدیا ادامه ی زندگی نامه ی"هلن کلر" و نقش مهم و سرنوشت ساز معلمش، بسیار جالب و لذت بخش است...

این کتاب درباره ی هلن کلر، خانم نابینایی هست که تصوراتشو درباره ی سه روز دیدن به نگارش درآورده... اگه از توصیفات زیاد خسته میشید این کتابو به شما پیشنهاد نمیکنم چون همش توصیفه!! نصف کتاب توصیف دیدنی ها و شهر نیویورک هست و نصفش شرح اصطلاحات، اشخاص و مکان های نام‌برده شده در کتابه(!) کتاب کوتاهی بود، درکل میشه گفت مهم ترین چیزهایی که از کتاب و زندگینامه خود هلن کلر یاد گرفتم اینکه با محدودیت ها بجنگم و از نعمت دیدن به خوبی استفاده کنم و نگاه گذرا به زیبایی های اطرافم نکنم...

یه کتاب خیلی قشنگ و دلنشین. هلن کلر در این کتاب توضیح میده که اگر ۳ روز بینایی داشته به چه چیز هایی نگاه میکرده و کجاها میرفته. خیلی حجم کتاب کمه و پیشنهاد میکنیم بخونین. خیلی از حرف هایی که میزنه و خیلی مواردی که نام میبره برای ما خیلی امر عادی شده و باعث شده شکرگزارش نباشیم.

کتاب، گرچه مفهوم زیبایی در خود داشت اما جذابیت و کششی که نثر باید دارا باشد را نداشت با این حال، حس حسادت عمیقی در من نسبت به نویسنده شکل گرفت و به عشق زیبای او غبطه خوردم...آنقدر که چشم هایم حریص تر وجودم قدردان تر شده است