نظرات کاربران درباره کتاب مردی به نام اوه

داستانی جذاب و حال خوب کن

من خیلی در برابر خوندن این کتاب مقاومت میکردم چون فکرمیکردم در مورد یه پیرمرد خرفته که حرفی برای گفتن نداره و بیش از حد عامه پسنده ولی یه جوری درگیر داستان شدم که کل کتاب رو توی یک ۲۴ ساعت تموم کردم و اصلا نتونستم ازش دل بکنم. قبلا هم کتاب پیرمرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد رو هم خونده بودم یکم این دو تا کتاب به هم شبیهن ولی اوه رو خیلی خیلی بیشتر دوست داشتم. یه کتاب اروم بود در مورد یه زندگی. همیشه گوش دادن به داستان های زندگی مردم خیلی لذت بخشه. از اون قسمت داستان کودکی تا بزرگسالیش و داستان اشناییش با سونیا خیلی بیشتر از بقیه بخشای کناب لذت بردم چون نشون میداد که چجوری اصلا اوه تبدیل شده به اوه ای که الان هست. از شخصیت های ایرانی کتابم خوشم اومد همسر فردریک بکمن هم ایرانیه و احتمالا از اونجا الهام گرفته شده. در مورد خود ترجمه کتابم اینو بگم که خیلی خوب ترجمه شده بود به نظرم و تا جایی که تونسته بود سانسور نشده بود طوری که حتی با سانسور هم میفهمیدی چه اتفاقی داره میوفته. از متن کتاب: "اوه سیاه و سفید بود و زنش رنگی بود. تنها رنگ زندگی اوه" "او گاهی میگفت که همه راه ها تو رو به جایی میرسونن که برات در نظر گرفته شده. تقدیر لابد برای او به همین معنا بود. برای اوه اما او خود تقدیر بود." "بعد او شروع کرد به توضیح اینکه هرکدام از کتاب های روی پایش در مورد چه چیزی است. و اوه فهمید دلش میخواهد باقی زندگی اش را به شنیدن حرف های دختر در مورد چیز هایی که دوست دارد بگذراند." "هیچکس هرگز از اوه نپرسید تا پیش از روزی که با دختر دیدار کند زندگی اش چطور بوده. اما اگر کسی ازش می پرسید جواب میداد، پیش از آشنایی با زنش اصلا هرگز زندگی نکرده بود." راستش خیلی کوت های موردعلاقم زیاد بودن. این کتاب کلی حرف در مورد فلسفه زندگی هم میزنه ولی خب اونارو نتونستم اینجا بیارم.

محتوای کتاب درمورد پیرمردی به نام اوه هست که زمان حال و خاطراتش رو توصیف می کنه ، داستان کمی کند پیش می‌ره ولی اخرش به نظرم قشنگ بود و خب حقیقتا جاهایی از داستان گریم گرفت ، نمی‌دونم شاید من خیلی احساساتی ام🤧🍂

این کتاب دقیقا نقطه ی احساسات شمارو نشونه میره. نه کاری با سیاست داره نه اقتصاد و نه مشکلات جامعه ، روند هیجانی ای هم نداره و نوشتن کتابی که بدون این موارد خسته کننده نشه کار راحتی نیست اما آقای بکمن این کتاب و کتاب های دیگه شون رو بر این اساس به سادگی ‌و زیبایی تمام نوشتن. شک نکنید میتونید بهترین درس هارو از این کتاب بگیرید.

بی نظیر به معنای واقعی این اولین رمانی بود که از فردریک بکمن خوندم ، و قرار هم نیست آخرینش باشه :)) داستان و شخصیت ها ، تک تکشون ، لحظه به لحظه با خودشون همراهتون میکنن ، باعث میشن لبخند بزنین ، یا اشک توی چشماتون جمع شه ، و در نهایت باعث میشن به همه چیز جور دیگه ای نگاه کنید یک دفعه به خودتون میاین و می بینید کتاب تموم شده و شما این فرصت رو دارید که یک بار دیگه به آدم های اطرافتون نگاه کنید ، و از بیرون همه چیز رو ببینید :))) این کتاب واقعا فوق العاده ست :)) پ. ن : عاشق طرز نوشتن فردریک بکمن شدم :))

خیلی خوب بود

عالی

نمی‌دونم حسمو چطوری بگم اما اوایل کتاب واقعا رفتار های اوه رو مخم بود شبیه همه پیرزن و پیرمرد های غرغرو بود اما هر چقد بیشتر که گذشت بیشتر از قبل اوه رو درک کردم و در مورد سونیا اون و اوه در کنار هم یکی از قشنگترین زوجای زندگیم بودن یه چیزی که باعث میشد کتاب برام جالب تر بشه این بود که یه جمله می‌گفت اولش معنی و مفهوم جمله رو درک نمیکردم اما بعدش ادامه داستان طوری بود که جوری جمله رو درک میکردی که انگار نویسنده از زبون خودت نوشته کتابشو دوس داشتم سعی کردم تو چند روز بخونمش که حس خوبش باهام باشه

قبلا فیلمشو دیدم خوبه بود

احساس دل تنگی برای خاطرات گذشته برای کسایی که از دست دادیم می‌تونه نابود کننده باشه هر چه اون خاطره یا شخص لذت بخش تر احساس دلتنگی و غم یادآوریش دردناک تر البته برای کسی که به زندگی پس از مرگ اعتقاد نداشته باشه ولی خدا روشکر کسی که دین داره و به خصوص دین اسلام تمام زندگیش رو یه مسیر میدونه برای رسیدن به ملاقات با پرودگارش و دوستان خدا و زندگی ابدی در کنار عزیزانش در بهشت وقتی آدم اینطوری نگاه کنه حسرت گذشته رو نمیخوره

بنظر من عاشقی رو باید از اوه یاد گرفت هر روز به عشق اینکه امروز روزیست که به دیدار سونیا میره از خواب بیدار میشد اونقدر به عشقش اهمیت مبیده که وصیت میکنه با همون کت و شلواری که سونیا دوست داشت خاکش کنن و حتی مواظب بود اون کت و شلوار کثیف نشه هم عاشق بود و هم به معنای واقعی کلمه قلب بزرگی داشت ای کاش همه ما توی زندگیمون از این اوه ها داشتیم

کتاب قشنگی بود قلم روان و محتوای جذابی داشت. فقط آخرش که ازدواج دگرباشها رو عادی جلوه داد با فرهنگ ما همخوانی نداشت.

داستان مردی هست که حتما همه ما در اطرافمون مثل اون را داریم مردی که یک سری قانونا برای خودش تعریف کرده و به شدت به اونا پایبنده حسی که من گرفتم این بود که ترس از مرگ به شدت در من کم شد.پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید کتاب رو.

یه کتاب با داستان زیبا و گیرا

عالی ... من این کتابو ۳ سال پیش خوندم اینقد لذت بردم از خوندنش که دلم نمیخواست تموم بشه..

جالب بود

وااای واقعا عالی بود نویسنده خیلی خوب تونسته شخصیت اوه رو پردازش کنه و خیلی زیبا جملات کنار هم قرار گرفتن که خواننده از خواندنش به وجد میاد من اول که تصمیم گرفتم این کتاب رو مطالعه کنم فکر نمیکردم اینقدر جذبم کته که ۱۴۰۰صفحه رو وقت بذارم و بخونم هم خنده هم گریه هم اموزش لذت بردم سپاس فراوان از برنامه طاقچه و اقای سروش صحت

این کتاب خیلی عالی بود به جرات میتونم بگم یکی از شاهکار ها فردریک بکمن بود 🌹🌹🌹

همین طور که از نام کتاب پیداست داستان در مورد زندگی مردی به نام اوه ست.نویسنده به شیوه ای زیبا کودکی و بزرگسالی اوه را در قالب داستان بیان میکند .داستان اصلا خسته کننده نیست در جاهایی از ته قلب خوشحال می شوید ودر جاهایی گریه می کنید .اول قصد خواندن این کتاب را نداشتم فکر می کردم داستان در مورد یک پیرمرد خسته کنندست اما چند صفحه ازکتاب رو که خوندم به شخصیت اوه علاقه مند شدم ودر پایام برای مرگ اوه اشک ریختم.خوشحالم که داستان رو خوندم ‌

به معنای واقعی کلمه،فوق العاده بود. به بهترین شکل روند داستان طی شده با تمام جزئیات👌 عالی بود...☘️ واقعا دلم میخواد دوباره و دوباره این کتاب رو بخونم.