نظرات کاربران درباره کتاب مردی به نام اوه

این هدیه چطوریه؟کسی امتحان کرده تا حالا؟یعنی میشه برای کس دیگه ای که طاقچه رو داره این کتاب و بخری و ارسال کنی؟اگه کسی میدونه لطفا راهنمایی کنه..ممنون.

هم غم داشت هم طنز من از خوندنش خیلی لذت بردم نقاط قوتش خیلی خیلی بیشتر از نقاط ضعف

حس میکنم نویسنده ش کتاب صادق هدایتو خونده بود که صادق هدایت میخواست با روشای مختلف خودکشی کنه و نمیتونسته...همه از مرگ میترسند،من از زندگی سمج خودم! . . واسه من کتاب خوبی بود،یه سری چیزارو که فراموش کرده بودم بهم یادآوری کرد!

یکی به من بی زحمت یک رمان خوب معرفی کنه

خوب بود

اعتراف میکنم کتابی نبود که دلخواهم باشه، بیشتر تبلیغاتی که حول و حوشش بود منو وادار به خرید کرد. اما تجربه بدی نبود! اینکه فهمیدم همیشه کتابی که سروصدا میکنه الزاما نمیتونه از نظر همه مورد پسند قرار بگیره، حتی کتابی که درباره اون اشپیگل تیتر زده، نمیشه برای تمام کتابخوان ها نسخه یکسانی پیچید: "کسی که از این رمان خوشش نیاید، بهتر است سراغ هیچ کتابی نرود." (و جملاتی مانند این که در تعریف و توصیف کتاب ها چقدر زیاد شده! مثلا در مورد کتابی که جدیدا طاقچه اونو قرار داده: کتابی که نمی توانید آن را زمین بگذارید.) من با شجاعت میگم که "چندان" نپسندیدمش و تعریف و تمجیدها آغراق آمیزه. و من به جای اینکه خودم رو متقاعد کنم یا به خودم تلقین کنم که این کتاب لابد خیلی خوبه (که پیرامونش این همه تعریف وجود داره) با سربلندی سراغ کتاب دیگری خواهم رفت 😊 و باکی از این ندارم که احیانا برچسب بی سلیقگی یا کج سلیقگی بخورم. اما از انصاف دور نمیشم، بعضی جمله ها خیلی حرف برای گفتن داشتن: "دنیایی شده که آدم را دور می اندازند، قبل از اینکه تاریخ مصرفش تمام شود" . و جمله های قابل تاملی از این دست. شخصیت اوه هم تا اندازه ای ملموس بود و آدم هایی مثل اوه کم نیستن، دور از تصور نیستن. توصیف حرکات شخصیت ها گاهی به حدی میرسه که خسته کننده میشه. مثلا جاهایی که میگه: فلانی دستش را طوری حرکت میدهد که انگار میخواهد بگوید ..... فلانی طوری نگاه میکند که انگار میخواهد بفهماند .... فلانی سرش را طوری تکان می دهد که انگار .... گربه طوری دمش را تکان میدهد که انگار...... ! و از این دست جمله ها. ویراستاری اندکی ضعف داشت، وگرنه جمله ها میتونست روان تر باشه. و اینم بگم، طنابی که محکم و قابل اعتماد (حداقل برای hanging) نبود! به کمک نویسنده میاد. اما از اوه بعیده که همچین طنابی رو انتخاب کنه، مگر نه اینکه توو کارای فنی مهارت داره؟! 😉

خیلی خوب☺️☺️☺️

کتاب خوبی بود وحس خوبی به ادم منتقل میکرد اوه دوست داشتنی بود🙏

نویسنده جوری از بدن عضلانی و قدرت بدنی اوه تعریف میکنه که انگار قهرمان بدن سازیه در حالی که خودش میگه اصلا ورزش نکرده و فقط یه بار بنایی کرده همین و اینکه مردی که نظافتچی بوده و در نهایت مهندس نقشه کشی چطور از شیر تا جون آدمیزاد تعمیر همه چیز را بلد است و یک ماشین را بدون چال و جرثقیل تکه تکه میکنه و دوباره میبندد بعضی از تمثیل ها هم خیلی بی معنیه مثل (طرف جوری حرف میزد که انگار پای آدم به یه کپه کارتن برخورد کرده بود) شخصیت هم ضد و نقیض بود مردی که منزوی بود در آخر تبدیل به یه آدم فعال و گاهی فضول میشه داستان در اواخر خسته کننده میشه

فوق العادس, خیلی دوسش دارم

انصافا یه جاهاییش تحت تاثیر قرارم داد و اشکی هم ریختم

کتاب خیلی قشنگیه موضوع عشق و انظباط یه پیرمرد شاید مثل خیلی پدرها . من این کتابو دوست داشتم چون خیلی از رفتارهاش منو یاد پدرم می انداخت.

پاراگراف مورد علاقه من از کتاب ٱوه : وقتی کسی را از دست میدهید، دلتان برای خاطرات عجیبش تنگ میشود.دلتان برای چیزهای کوچکش تنگ میشود، برای لبخندش، رفتارش، آنطور که توی تخت از این پهلو به آن پهلو میشد یا اینکه به خاطرش رنگ دیوارها را عوض میکردید. عالی بود 👏👏👏

نظرتون چیست چه نتیجه ای گرفتید دوستان 😊😊😊😊؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

سه هفته پیش وقتی کتاب رو خریدم نمیدونستم ماشین مدیر طاقچه چیه! ولی الان مبخوام بدونم. روند داستان یه مقدار کند هست ولی باعث میشه خودت رو جز بخشی از داستان بدونی، خندیدم و گریه کردم، و فقط میتونم بگم خوشحالم که با مردی به نام اُوه آشنا شدم

کتاب جالبی بود با نثر ساده و صمیمی.. ریتم دایتان خیلی کند پیش میره و بیشتر روایت اتفاقات عادی و روزانه ایه که ممکن واسه همه ی ما اتفاق بیوفته.. و ارزش خوندن رو داره

بالاخره تمام شد😉 فوق العاده اس... آفرین به مترجم و بعد باریکلا به نویسنده👏👏👏

عالی و زیبا مرسی از طاقچه برای قرار دادن کتاب

به نظر من هم کتاب بسیار خواندنی است؛ ترجمه خوبی داشت، طرح جلد بسیار زیبایی هم داشت. ممنون از نشر نون.

فوق العاده بود کتاب.خیلی جاهای کتاب با شخصیت های مختلف آدم هم ذات پنداری میکنه.واقعا ارزش خوندن داره