نظرات کاربران درباره کتاب کتابخانه نیمه شب

شاید خیلی وقت‌ها به تصمیمات مختلف و شرایط متفاوت زندگیمون فکر کنیم و به این نتیجه برسیم که فلان موقع تصمیمم اشتباه بوده یا اگه فلان کار رو انجام میدادم الان وضع بهتری داشتم... خلاصه که حسرت‌های زیادی با خودمون داریم و همیشه فکر میکنیم یه زندگی خیلی قشنگ تر، بهتر و کامل تر در انتظارمون بوده اما یا ما به اندازه کافی خوب عمل نکردیم یا شرایط طوری که میخواستیم پیش نرفته... شخصیت اصلی این کتاب هم دقیقا چنین حسرت‌هایی با خودش داره و مدام به راه‌های نرفته و کارهای نکرده‌اش فکر میکنه... تا اینکه بهش فرصتی داده میشه که تمام زندگی‌هایی که میتونسته داشته باشه رو زندگی کنه... و در نهایت به دید جالب و منطقی‌تری نسبت به زندگی میرسه... . این کتاب میتونه در قالب داستان بهتون انگیزه بده...و برعکس خیلی از کتاب های انگیزشی موجود که آدم رو دعوت میکنن به مثبت اندیشی افراطی و بی حد و مرز؛ میخواد با پذیرش غم به این موضوع برسید و بفهمید که هیچ زندگی آرمانی‌ و کاملی وجود نداره که همیشه شاد و خوشحال باشید؛ همون طور که توی بخشی از کتاب نوشته شده:《اگه می‌فهمیدیم هیچ روش زندگی‌ای وجود نداره که بتونه ما رو دربرابر غم و اندوه مصون کنه، قضایا خیلی راحت‌تر می‌شدن.》

مگر داریم کتاب به این خوبی؟ بله داریم: تولستوی و مبلمان بنفش من این دو تا کتاب را خیلی دوست دارم و خیلی بهم مرتبط میدونم. هر وقت به ته خط رسیدید یا حداقل به نزدیکاش این کتاب را بخونید.

نوبتی ام که باشه میرسیم به کتابخانه نیمه شب... سلام دوستان^___^ کتاب محتوای خیال انگیز و جذابی داشت و من ایده ای که مت هیگ برای نوشتن انتخاب کرده رو تحسین میکنم. بعد از خوندن کتابخانه نیمه شب متوجه میشین که کتاب داستان زندگیتون پر از سرفصل های مختلفی هست که میتونین هر کدوم رو میخواین ورق بزنین و اون رو زندگی کنین... وقتی آخرین سطر کتاب رو خوندم قلبم مملو از امید شد و فهمیدم اصلا نباید تک بعدی زندگی کرد و میشه به اولویت های دیگه ای هم فکر کرد و داستان جدیدی رو نوشت! امیدوارم شما هم از خوندن این کتاب لذت ببرین:)

سلام دوستانی که این کتاب رو خوندن میشه بگید با چه ترجمه ای پیشنهاد می کنید؟ توی بازار ترجمه های زیادی ازش وجود داره. اولا که واسم مهمه که به متن اصلی متعهد باشه و روان هم ترجمه کرده باشه بعدشم که زیاد سانسور نشده باشه

این کتاب بذر امیدهای از دست رفته رو دوباره در ذهن و دلتون میکاره. کتابی جذاب و واقعی ست، چرا که به نظر میرسه همه ی انسانها در شرایطی، حس ناامیدی رو که شخصیت اصلی این داستان تجربه میکنه، تجربه میکنن؛ و اینکه بفهمیم همه چیز با کوچکترین تغییر در انتخاب و تصمیم ما تغییر خواهد کرد واقعا امیدوار کننده است.

رمانی با ایده جدید و البته جذاب، ازون کتاباست که بعد از خوندنش به این فکر میافتی که یه تغییراتی در زندگیت بدی و جور دیگه ای به زندگیت نگاه کنی... نویسنده با استفاده از قوانین جهان های موازی و احتمالات و یکمی چاشنی تخیل داستانی رو نوشته که دید مارو نسبت به زندگیمون و زندگی هایی که آرزوشون رو داریم(حسرت ها) حسابی تغییر میده... راستی در مورد این ترجمه مطمئن نیستم چون به دلم ننشست... اخیرا یک فیلم دیدم که ایده اصلیش خیلی شبیه ایده اصلی این رمانه و توصیه میکنم که اگه ازین کتاب خوشتون اومد اون فیلم رو هم ببینید. «everything everywhere all at once 2022»

نسخه چاپی این کتابو داشتم و میتونم بگم فوق العاده بود خیلی عالی بود من واقعا دوسش داشتم:) پیشنهاد میکنم به همتون

چی بگم از قشنگی این کتاب واقعا..فراتر از عالی خیلی وقتا حسرت خیلی چیزا رو خوردم و خودمو بخاطر انتخابام سرزنش کردم که چرا نشد و چرا نتونستم و .. ولی واقعا این کتاب بهم فهموند که شاید اصلا اونا برا من نبودن و واقعا همینی که هستم و این زندگی ای که میکنم زندگی منه و باید بهترین خودمو بذارم و تهش بگم اره این منم..

تعریف کتاب رو زیاد خونده بودم. البته من این کتاب رو با ترجمه آقای امین حسینیون دارم. کتاب جالبی بود اما انتقادهایی هم دارم بهش. اول اینکه اگر توی زندگیتون درگیر «حسرت» هستید (البته که هستید) این کتاب رو بخونید یا گوش بدید. کتاب بعضی جاها تم کندی داره و نویسنده بیش از حد به شرح اشیا یا ژست‌ها و حالت‌ها می‌پردازه، برای اینکه بخواد فضاسازی کنه یا کتاب رو بیشتر از پنجاه صفحه کنه، گاهی به زیاده‌گویی‌های بی‌فایده می‌پردازه. موضوع و ایده کتاب خیلی خوب هست و خوب هم ادامه پیدا می‌کنه و به پایان می‌رسه. شخصیت اصلی داستان «نورا» واقعاً بعضی جاها بقدری خنگ بازی در میاره و مثل احمق‌ها رفتار می‌کنه که آدم احساس می‌کنن نویسنده کتاب داره به شعور آدم توهین می‌کنه. یعنی گاهی وقتا یه هویج هم بهتر از نورا تصمیم می‌گیره و رفتار می‌کنه. این واقعاً گاهی روی اعصابه. مت هیگ، نویسنده کتاب از اون آدماییه که وقتی از ناراحتی، درد، افسردگی، ناامیدی، و حسرت میگه، واقعاً می‌دونه که داره از چی می‌گه. کتاب پایان خوبی داره اما اونقدرها هم کلیشه‌ای نیست هرچند تاحدودی قابل پیشبینی هست. نسخه صوتی کتاب با گویندگی خانم خواجه نصیر، بسیار عالی هست و خانم خواجه نصیر با گویش بسیار حرفه‌ای کاری می‌کنه که «نورا» رو بخوبی بفهمید و خودتون رو جای اون حس کنید. این کتاب به شما کمک می‌کنه که حسرت‌های زندگی‌ رو خلع سلاح کنید. ممنونم ❤️🌹

سلام به نظر من این کتاب رو بخونین بسیار عالی کتاب درباره دختری که افسردگی حاد داره که حتی قصد به خودکشی میکنه. داستان از اینجا شروع میشه که دختر خودکشی میکنه که بعد از مرگ خودش به یک کتابخونه میرسه که کتابدار اونجا خانم الم هست که در دبیرستان کتابدار مدرسه بوده . خانم الم بهش یک کتاب نشون میده که به نام کتاب حسرت ها که تمام حسرت هایی که تو زندگی خودش داشت رو توی یک زندگی دیگه داشته باشه اگه کل خلاصه بگم نورا اون زندگی که می‌خواست رو نتونست پیدا کنه اما یک زندگی که با ی دکتر ازدواج میکنه و یک دختر هم داره نورا عاشق این زندگی شده اما به کتاب خونه برگشت . بعد هم نورا به زندگی خودش برمیگرده . اما بهتره خودتون بخونیدش من که راضی هستم.

کتابخانه‌ی نیمه شب ! کتابی برای مرور بر تصمیم ها، اتفاقات، حسرت ها و آرزوهایمان ! :) همراه شدن با نورا سید ( شخصیت اصلی داستان ) برای من بسیار لذت بخش و دلنشین بود 🌱 و صد البته پس از تمام کردن کتاب، تا مدت‌ها نیازمند فرصتی برای خلوت کردن با خودتان و مرور تصمیم‌ها خواهید بود و دید بازتر و روشن‌تری نسبت به زندگی خواهید داشت ! این کتاب را به جوانان، جویندگان معنای زندگی، افرادی که دوست داشتند زندگی متفاوتی داشتند و در کل همه پیشنهاد می‌کنم :)🌊

با سلام. کتابخانه نیمه شب داستان زندگی بسیاری از ماست، اکثر ما درگیرودار وبالاوپایین زندگی هامون معمولا همیشه نگران ویا منتظر چیزها و اتفاقاتی هستیم که فکر میکنیم اگر درباره اونها طور دیگه ای انتخاب یا عمل کرده بودیم الان زندگیمون بهتراز چیزی میشد که هست، گاهی اونقدر گرفتار "اگر "ها و " ایکاش"ها میشیم که از ارزش و زیبایی واقعی زندگی غافل میشیم،این کتاب فرصت خوبیه برای مرور بعضی ازاین اگرها و ایکاش ها،گاهی ما حسرت زندگیهایی رو میخوریم که اگر فرصت تجربه اشو داشتیم متوجه بشیم اونقدراهم ایده آل و دوست داشتنی نیستن!!!توصیه میکنم حتما بخونید یک تجربه عالیه و فکر و ذهن شماروتامدتها درگیر میکنه، ترجمه روان و خوب بود اگرچه میتونست بهتر باشه،داستان سطح متوسطی داره اما روند ومحتوای جذابی داره که میشه چشم پوشی کرد.درکل کتاب جالبی بود🌺🌺🌺🌺

بهترین کتابیه که تا حالا خوندم. اصلا همچین ترکیبی ندیدم ، از اونجایی که بیشتر فیزیک مطالعه دارم واقعا برای جذاب بود که این نویسنده از کلمات فیزیک استفاده کرده در این کتاب و کتابو تبدیل کرده به یک رمان علمی. واقعا عالی بود حتما مطالعه ش کنید♥️

من نسخه ی چاپی ش رو خوندم. یکی از جذاب ترین کتاب های رمانی بود که خوندم.ایده ی داستان خیلی ناب بود. من خیلی با شخصیت اصلی داستان احساس نزدیکی میکنم. اینکه بخوای بدونی بهترین نسخه ی زندگی ت کدومه. اینکه هنوز گاهی نگران و ناراحتی از بعضی انتخاب های گذشته ت اما واقعا نمیدونی اگر اون مسیر رو انتخاب میکردی الان کجا بودی و آیا واقعا موفق و خوشبخت بودی یا خیر

موضوع کتاب رو شاید قبلا توی فیلم ها یا داستان های این ژانر تجربه کرده باشید و به همین خاطر براتون تازگی نداشته باشه. خود داستان بد نیست و درس های خوبی میشه ازش گرفت ، داستان پردازی هم خوب انجام گرفته و ترجمه خوب هم کمک میکنه تا بتونی داستان رو تا آخر دنبال کنی.

عنوان و طرح جلد کتاب واقعا جالب و زیباست نکته ی کتاب اینه که هیچ وقت حسرت چیزایی که از دست دادی و راه هایی که نرفتی رو نخور چون کی میدونه شاید اگه الان زندگیتو عوض کنن بفهمی که تو اون زندگی ناراحت تر از الانت باشی پس همیشه لبخند بزن :) و به فکر آینده پیشرو باش نه گذشته پشت سر از خوندن کتاب (مخصوصا پایان کتاب)لذت بردم ممنون

فقط ‌نشر کوله‌پشتی واقعا خجالت داره ک میلکان فقط کتابهایی ک میبینه ی مدت مشهور شده رو چاپ میکنه و ک پ ی طرح بدون ذره ای تغییر اگر اسمش د ز د ی نیست پس چیه من از نشرکوله پشتی ک اول چاپ کرد خوندم ولذت بردم ب هیچ عنوان این انتشاراتیه بی کیفیت رو توصیه نمیکنم

می‌دونم کتاب پرطرفداریه ،ولی دو بار تلاش من برای ارتباط با این کتاب بی‌نتیجه بود. در این نوع داستان‌ها، نویسنده داستان رو در قالب هدف خودش در میاره. مثل شاعری که برای یک مناسبت خاص می‌خواد شعر بگه. این شاعر دچار محذورات میشه و این محذورات دست اون رو در سرودن شعر و خلاقیت می‌بنده. این کتاب هم مثل منبری بود برای نصیحت و به نظر من دلچسب نبود.

کتابخانه‌ی نیمه شب ایده فوق‌العاده‌ای داره. زیستن زندگی‌های نزیسته. این ایده عالی بود و ابتدای مطالعه کتاب برام بسیار هیجان‌انگیز و با احساسی جالب بود‌. اما با جلوتر رفتن و مواجهه با بخش‌های بعدی کتاب و ایده زندگی‌های بی‌نهایت دیگه از اون لذت اولیه خبری نبود. اما علت؟ طبعا کتابی مثل کتابخانه‌ی نیمه‌شب با هدف اثرگذاری بر خواننده و ایجاد امید برای زندگی بهتر نوشته شده. اما سوال من این بود که آیا واقعا برای همه امکان زیستن بی‌نهایت هست؟ آیا واقعا هر کسی امکان اینو داشته که توی زندگی این همه نقش‌‌ رو با توجه به انتخاب‌هاش داشته باشه و اگر چیزی نشده فقط بسته به انتخاب خودش بوده؟ آیا فاکتورهایی مثل تاریخ، جامعه، عرف، فرهنگ و... دیگه روی زندگی شخص اثر نداشته؟ در دنیایی که خیلی‌ها سبک زندگی جهانگردی رو دارن چند نفر ایرانی جهانگرد بودن؟ چند نفر به فضانوردی فکر کردن؟ چند نفر خواننده ایرانی میتونن به فکر حضور در مارکت جهانی باشن؟ و.... این ساده نیست که بگیم همه میتوانستن به بینهایت شکل ممکن زندگی بکنن. فاکتورهای بسیاری روی شیوه زندگی انسان اثرگذار هست و کتاب در این قسمت گاف بزرگی داده.

کتاب الهام بخش و زیبایی بود، در طی مطالعه و در پایان احساس میکنی ممکنه چه تعداد زیادی از حسرت هات بیهوده باشن و دلت میخواد برای خودت زندگی کنی و از فرصت زندگی لذت ببری شاید با انتخاب اقدام جسورانه ی کارایی ک همیشه ب تعویق میندازی، فردایی بهتر رو برای خودت و حتی شاید دیگران رقم بزنی، البته یادت نره ک تو فقط در قبال خودت مسئولی