نظرات کاربران درباره کتاب هشت قتل حرفه ای

اسپویل همه چیز عالی فقط میزان شرور بودن شخصیت اول و خونسردیش در قتل روی مخ بود.

کتاب بدی نبود ولی خوب هم نبود،آدم رو درگیر خودش نمیکرد و اسامی زیاد کنابها و فیلم ها و نویسنده ها آدم رو گیج میکرد و تقریبا این روند تا انتهای کتاب ادامه داشت،غافلگیری داشت ولی نه زیاد،در کل کتابی نبود که از خوندنش لذت برده باشم،فقط خواندمش

موضوع کتاب از نامش معلوم است روایت داستان روان است هر چند به ویرایش نیاز دارد فاقد غافلگیری های مرسوم داستان های جنایی است در برخی لحظات واقعا حوصله خواننده را سر می برد در کل متوسط است با خواندش سرگرم شدم اما نمی توانم بگویم لذت بردم برای دوستداران داستان‌های جنابی تجربه جدیدی است

خوب بود ولی راستش آنچنان پر کشش نبود و با اینکه قلم نویسنده و خب ترجمه ی مترجم عالی بود اما انتظار گره های بیشتر و غافلگیری های جذاب تر داشتم 😬

کتاب عالی نوشته پیتر سوانسون. و ترجمه عالی فرانک سالاری. این کتاب وسط هاش به بعد یه جوری بهت وسطاش تلنگر میزنه که موهای بدنت سیخ میشه. میفهمی حتی به راوی داستان هم نمیشه اعتماد کرد!

اولش بنظر میرسه یه داستان معمولیه ولی آخرش به راحتی قابل پیش بینی نیست. بیشتر مسائل روانشناسی رو میشه درش پیدا کرد.

خیلی جذاب و غیرقابل پیش بینی بود

در کل کتاب خوبیه ولی چون زیاد اسم کتابها گفته میشه ادم حس میکنه داره تبلیغ کلی کتاب میشه و از یه جا به بعد خسته کنندس ،ولی درکل من منتظر پایانش بودم که خیلی خوب و به جا تموم شد

داستانی پرکشش…داستانی که مجابت میکنه ساعت ها بشینی بخونی که بفهمی کی قاتل هست…و انقدر زیبا نوشته شده که تا انتهای داستان قاتل شناسایی نمیشه…ارزش وقت گذاشتن رو داشت و من حتما نسخه چاپیش رو میخرم و کنار کتاب سکوت بره ها و بوفالوبیل میذارم

لطفا هرچه زودتر نسخه صوتی رو آپلود کنید

به نظرم خیلی کتاب جذابیه. نحوه داستان پردازی و بیان وقایع توسط راوی طوریه که آخر کتاب خواننده رو شگفت زده می کنه. من خیلی دوستش داشتم

خیلی جذبت نمیکرد که بخوای هی بخونیش😐

اصلا نسبت با کتاب دیگری که از همین نویسنده خونده بودم قابل مقابسه نبود. خیلی ضعیف بود. «به کشتنش می‌ارزد» واقعا غافلگیرانه بود اما این کتاب میشه عامیانه گفت بی‌مزه بود. البته ترجمه اونقدر روان هست که سریع بخونیدش و آخرش رو متوجه بشید ولی غافلگیرانه اصلا.

من خوشم نیومد

خوبه جذب متن روانش میشی وتاتمومش نکنی نمی تونی زمین بزاریش

به نظرم کتاب خوبی در ژانر معمایی جنایی بود. ترجمه هم خوب و روان بود. من تا آخر کتاب که خود نویسنده می‌گه اون قاتل سریالی کیه متوجهش نشده بودم. بارها در طول کتاب انگشت اتهامم! رو سمت کاراکتر‌های مختلف داستان بردم و بعد پشیمون شدم😂 درست مثل خود راوی داستان. راوی داستان مردی به نام مالکوم هست که کتابفروشی داره و رمان‌های جنایی معمایی می‌فروشه. یه روز یه مامور اف بی آی به پیشش میاد و ازش سوالاتی می‌پرسه و... . اگر به این سبک علاقه دارید این کتاب رو از دستش ندید.😃👍 پ ن ۱ : این کتاب مثل کتاب مبل بنفش پر از اسامی کتاب و فیلم هست و شاید برای بعضی‌ها اذیت کننده باشه. پ ن ۲ : یه چند جایی از کتاب، به لو دادن کتاب‌های دیگه می‌پردازه کتابایی مثل مرگ راجر آکروید از آگاتا کریستی و... و اون آشکار شدن داستان یک‌جورایی مستلزم خوندن این کتاب هست برای اینکه بیشتر کتاب رو درک کنیم. پس یه جورایی باید پیه‌اش رو به تنمون بکشیم!!🤔😂😅

کتاب پر از اسم رمانهای جنایی و معماییه و یه جورایی خوبه چون بهت چندتا کتاب خوب معرفی میکنه برای خوندن. داستان هم جالب بود تصور کنید که یک کتابفروش هستید و توی وبلاگتون لیستی از 8کتاب جنایی مورد علاقتون قرار میدید.و بعد اف بی آی میاد سراغتون و بهتون میگه یک نفر داره بر اساس فهرست شما ادم میکشه...و بعد ادامه داستان... ابتدا و وسط داستان رو دوست داشتم اما انتهاش بنظرم متوسط بود. ترجمه فوق العاده خوب و روانی داشت که اصلا خسته نمیکرد.بیشترین امتیاز رو ترجمه خوب این کتاب میگیره در کل خوندنش رو بهتون پیشنهاد میکنم

داستان جنایی فوق العاده ای بود همونطور که یه داستان جنایی باید باشه یعنی ایده جدید و خاصی داشت و حقیقتا غیرقابل پیش بینی بود.البته به نظرم میتونست داستان پرکشش تری داشته باشه و مظنونین داستان رو به نحوه واضح تری معرفی کنه ولی در کل داستان خوبی بود و از خوندنش خیلی لذت بردم.

وقتی کتاب را شروع کردم مثل این بود که در رستوران، اتفاقی حرف‌های میز بغلی را شنیده‌ام، دقیقا نمی‌دانستم راجع‌به چی حرف می‌زنند اما همچنان دنبالشان می‌کردم. عادتم در تمام کردن کتاب‌های نه چندان خوب به کارم آمد و باعث شد در اواسط داستان کشش بیشتری نسبت به آن پیدا کنم؛ با این وجود نمی‌شود این حقیقت را نادیده گرفت که قاتل، یک آدم خیلی خیلی معمولی و حتی به‌نظرم در زندگی شخص‌اش بیش از حد کسل‌کننده است. قاتلی که بعد از قتل، گربه مقتول را با خودش به خانه می‌برد، مردی که آنقدر همسرش، کلیر را دوست داشت که در برابر خیانت‌های او صبوری می‌کرد و انتظار می‌کشید تا روزی کلیر به او برگردد. کلیر، زنی که همسر ساکت، گوشه‌گیر و تودارش را با اعمالش تبدیل به یک قاتل کرد. می‌شود گفت به نوعی همه آن‌ها، مالکوم، کلیر و مارتین گناهکار بودند. هر کدام با اعمالشان، موجب آشکارشدن زوایای پنهان روح دیگری شدند و اعمال هر یک تاثیری بر دیگری می‌گذاشت و او را با جنبه دیگری از شخصیتش رو در رو می‌کرد. اگر بخواهم از یک تا ده به کتاب امتیاز بدهم، من شش را انتخاب می‌کنم. آنچه که مسلم است، این بهترین کتاب نویسنده، پیتر سوانسون نیست؛ اما کتابی هم نیست که نخواهید لااقل برای یکبار هم که شده آن را بخوانید.

بسیار عالی و بی نظیر بود. رمانی معمایی بود که تا انتهای داستان خواننده از شناخت قاتل اصلی ( چارلی ) عاجز بود. و اینکه اصلا فکر نمی کردم که قتل ها زیر سر مالکوم باشد. توصیه میکنم این کتاب را مطالعه کنید.