نظرات درباره کتاب زندگی عزیز و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب زندگی عزیز اثر آلیس  مونرو

نظرات کاربران درباره کتاب زندگی عزیز

۳٫۰
(۱۹)
Mithrandir
ترجمه اصلا خوب نیست.
Zeina🌸💕
من دو سه تا داستان اول رو‌خوندم و به این نتیجه رسیدم ارزش وقت گذاشتن بیشتر رو نداره شاید هم ایراد از ترجمه بود گاهی واقعا گنگ بود خلاصه اینکه نخوانید چیزی از دست ندادید
Fatemeh a.m.
سر و ته تقریبا هیچکدوم از داستاناشو نفهمیدم. خیلی کسالت بار، دیر خوان و اذیت کن بود
cima
من هفته پیش نسخه چاپی شو 13500 خریدم 7تومن واسه الکترونیکی خیلی گرونه ولی کتاب، کتاب خوبیه
yasamin
کتابش واقعا ارزش خوندن نداره
نازبانو
خوب بود
lilylilyLily
خیلی فضای داستان ها آشنا غم انگیز و جذاب هست. شباهت زیادی به رمان دریاچه شیشه ای که اون هم کانادایی هست داره با تفاوت این که کوتاهه
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مفهوم «زندگی عزیز» خواننده را به این فکر می‌اندازد که داستان چه‌ها که نمی‌تواند باشد و چه‌کارها که نمی‌تواند بکند. رولی گرین یادمان می‌اندازد که داستان‌های کوتاه مونرو چگونه کار می‌کنند. او توانایی ذاتی برای معرفی شخصیت‌هایی دارد که به نظر سیاهی‌لشکر می‌آیند اما باعث تغییر مسیر داستان می‌شوند. در داستان «قطار»، یک دوره‌گرد که قبلاً سرباز بوده، با زنی در یک مزرعه ساکن می‌شود و هم آنجا می‌ماند. در داستان «دالی»، یک فروشنده‌ی دوره‌گرد لوازم‌آرایشی، با زنی دوست می‌شود و معلوم می‌شود که او، عشق قدیمی همسر آن زن است؛ و در شاهکار «چشم‌انداز دریاچه»، داستان درباره‌ی زنی است که نگران است مبادا حافظه‌اش را از دست بدهد. یک غریبه تصادفاً وارد باغش می‌شود و با او صمیمی می‌شود. مونرو در نوشتن درباره‌ی این‌که چگونه مردم مسیر زندگی یکدیگر را تغییر می‌دهند بسیار توانمند عمل می‌کند. اگر رولی گرین شخصیتی واقعی نبود، مونرو درباره‌ی او داستانی می‌نوشت و به او اجازه می‌داد در طول آن پیش برود. دیگر این‌که او شخصیت رولی گرین را گیر می‌انداخت. این توصیف فوق‌العاده مختصر را از داستان «غرور» در نظر بگیرید: «هنوز هم آن تردید عجیب و حس بی‌وزنی نسبت به او وجود داشت؛ مانند این‌که منتظر بود تا زندگی‌اش آغاز شود.» داستان‌های مونرو گاهی با همان بی‌وزنی مشابه و پیش‌بینی‌شده به پایان می‌رسند: پایان‌ها مانند آغاز داستان، به‌خوبی تشخیص داده می‌شوند و مورد قضاوت قرار می‌گیرند. «رسیدن به ژاپن» این‌گونه پایان می‌یابد: «او تنها آنجا ایستاد، به انتظار هر چیزی که قرار بود از آن به بعد اتفاق بیفتد.» و شما از این‌که بیش از این نمی‌دانید خوشحال خواهید شد. چرا که چنین پایانی اجازه می‌دهد زمان بی‌حرکت بماند.آلیس مونرو نویسنده‌ی بسیار توانمندی است اما او قبلاً هرگز درباره‌ی خود چیزی ننوشته است. داستان‌های کوتاه او نوعی درخشندگی نامحسوس و پوشیده دارد.او در کتابش مادری زیبا، ناراضی و امیدوار را توصیف می‌کند و پدری که با او ارتباط و توافق بهتری دارد اما او را با کمربند کتک می‌زند، با این حال «در آن زمان این تنبیه بیشتر رایج بود.» در جایی از داستان، او خانه‌ی همسایه‌ای را در منطقه‌ی روستایی انتاریو توصیف می‌کند. «… که ما نه آن را می‌شناختیم و نه هرگز به آنجا رفته بودیم. آن خانه برای من شبیه به خانه‌ی کوتوله‌ها در قصه‌ها بود؛ اما مردی که آنجا زندگی می‌کرد را می‌شناختیم. نامش رولی گرین بود. با وجود این‌که اسمش مانند اسم غول‌های افسانه‌ای بود در ادامه‌ی چیزی که دارم می‌نویسم بخش دیگری به او اختصاص نمی‌دهم؛ چرا که قصه نمی‌نویسم، درباره‌ی زندگی‌ام می‌نویسم.»
شْـیْرِیْنْ گـَنْگِسْـٹِـرَمْــ
چرا انقدر گرون واقعا چررررررااااااااااااااااااا

حجم

۲۴۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۴۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد