برای آدمهایی مثل ما که با خیالهای خودشان زخمی شدهاند، دوستان قدیمی بهترین دوا هستند.
niloufar.dh
-من دیگر هیچ اعتمادی ندارم. گاهی بهنظرم میآید این کشور نفرین شده، محکوم به درد و رنج و استبداد شده. علتش چیست، نمیدانم، کسی را هم ندیدم که بداند اما اینطور... در این کشور دزدی و قلدری به این راحتی ریشهکن نمیشود.
-اینقدر ناامید نباشید عزیزم... امیدمان را هم از دست بدهیم دیگر چه میماند؟
حکمتبیک غمگینانه سرش را تکان داد:
-هیچچیز نمیماند راسمبیک، هیچچیز نمیماند. درواقع چیزی هم نمانده... جوانیام را به پای یک خیال تلف کردم... گفتنِ این، فکر کردن به این خیلی سخت است اما حقیقت است. حقیقتِ این خاک است، معلوم نیست چند نسل قرار است اینطور تباه بشود...
niloufar.dh
«زندگی و آدمها همیشه چیزی کم دارند. نه قدرت این را دارم که آن نقص را کامل کنم، نه آن شیفتگیای را که راضیام کند تا زندگی و انسانها را با همان نقصشان بپذیرم.»
niloufar.dh
به او گفته بود: «از آدمها نباید انتظار زیادی داشت. بنده ناقص خلق میشود راغببیک.»
-اگر همهمان اینقدر ناقص خلق شدهایم، در این صورت این میل و اشتیاق فراوان را از کجا آوردهایم حضرت شیخ؟
soha