بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب و | صفحه ۱۰ | طاقچه
کتاب و اثر جلیل صفربیگی

بریده‌هایی از کتاب و

۳٫۷
(۱۵)
در عشق اگر شتاب کردم بانو! بر روی دلم حساب کردم بانو! دیگر به دلم امید برگشتن نیست پلها همه را خراب کردم بانو!
amid :)
مجبور شدم که قاتلم را بکشم این آینه‌ی مقابلم را بکشم ـ بین خودمان بماند ـ امروز غروب، تصمیم گرفته‌ام دلم را بکشم
amid :)
خودکار سه‌رنگ قابلم را نبری! دفترچه‌ی مشق خوشگلم را نبری! من با تو سر نیمکت زندگیم عمری‌ست مواظبم دلم را نبری
amid :)
خودکار سه‌رنگ قابلم را نبری! دفترچه‌ی مشق خوشگلم را نبری! من با تو سر نیمکت زندگیم عمری‌ست مواظبم دلم را نبری
amid :)
قربان صداقت و صفای خودمان! ماییم و دل پاک و خدای خودمان در شهر شما نمی‌شود عاشق شد باید برویم روستای خودمان
amid :)
یک عمر به دنبال سرنخ بودیم در تاب و تب و عذاب و برزخ بودیم تقصیر کسی نبود، عاشق نشدیم انگار که ما دو قالب یخ بودیم
amid :)
هر چند که اشتباه دارد، بانو! تنها به دل تو راه دارد، بانو! اما تو فقط عذاب‌دادن بلدی والله دلم گناه دارد، بانو!
amid :)
در سینه، کویر لوت باقی مانده دل، لانه‌ی عنکبوت باقی مانده من شاعر کوچه‌های غربت هستم از من دو ـ سه خط، سکوت باقی مانده
amid :)
اوضاع زمانه، هیچ، سامان نگرفت دور «شب و روز» نیز پایان نگرفت یک عمر اسیر خشکسالی بودیم ابر آمد و بغض کرد و باران نگرفت
amid :)
از جنس بهار هر چه داری بفرست دریا و گل و رود و قناری بفرست یادت نرود برای تنهایی من حتماً دو سه عکس یادگاری بفرست
amid :)

حجم

۳۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۳۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۹
۱۰
صفحه بعد