شما باید همیشه طوری بهنظر بیایید که گویا تمام وقت دنیا متعلق به شماست. آن وقت چه درحال غذا پختن باشید، چه درحال جدا کردن لباسهای کثیف، چه درحال انجام کاروکاسبی خودتان، یا درحال مشاجره کردن با فرزند کوچکترتان برای درآوردن لباسهای گِلیاش، دخترتان پیش شما میآید و با شما صحبت میکند و این موضوع از کاری که درحال انجام آن هستید مهمتر میشود (البته اگر خوب دخترتان را بشناسید، خودتان برایش وقت آزاد درنظر میگیرید، یا از او میخواهید که صبر کند، یا وقتی بچهها را از مدرسه برمیدارید اول سراغ او میروید).
H.H.
حدود سن دوازدهسالگی، بچهها کودکی دوم را سپری میکنند. این به علت نابسامانی سیستم عصبی یا دوره هرس عصبها است که نشانه شروع بزرگسالی و دوران بلوغ است (بلوغ ذهنی همیشه همزمان با بلوغ فیزیکی اتفاق نمیافتد. بهخاطر تأثیرات محیطی، رشد سینه ممکن است زودتر اتفاق بیفتد، درحالیکه بلوغ مغزی عمومآ در حدود دوازدهسالگی اتفاق میافتد).
اثر بلوغ روی مغز آنقدر زیاد است که نوجوان دوباره به مراحل رشدش برمیگردد و این برای دختران بین سنین دوازده تا هجدهسالگی اتفاق میافتد (برای پسران حتی طولانیتر). بهترین نکته درمورد این تغییر این است که شما شانس دوبارهای دارید تا مراحل قبلی را ترسیم کنید.
H.H.
۱: شروعی امن و عاشقانه
"احساس ارزش و امنیت از آغوش شما آغاز میشود، ولی برای اینکه این احساس امنیت را به او منتقل کنید خودتان هم باید همین حس را داشته باشید."
H.H.
دختران همانطور که در گذشته از این موهبت برخوردار بودهاند، به خالههای عاقل و امروزی و بیاحساس و پرحرارتی نیاز دارند که چهار کار انجام دهند: روبهرویشان بایستند، دلداریشان بدهند، تحسینشان کنند و آنها را به چالش بکشند. خالهها سؤالات مهم میپرسند. مادرها از بچههایشان میپرسند: «لباس زیر تمیز داری؟» ولی خالهها میپرسند: «میخواهی زندگیات چطور باشد؟ چه چیزهایی برایت مهم هستند؟ چه چیزی برای عرضه داری؟» آنها هم درست مثل مادران میپرسند زندگیات چطور پیش میرود، اما شما احساس میکنید میتوانید همه چیز را به آنها بگویید، چون آنها مضطرب نمیشوند و همه چیزها را بدتر نمیکنند.
آسمان دار