بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جاده | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جاده

بریده‌هایی از کتاب جاده

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۷۰ رأی
۳٫۹
(۷۰)
هر روز دروغی بیش نیست. اما تو دیگر مدت زیادی زنده نخواهی ماند. این دیگر دروغ نیست.
وحید
اگه همه نابود بشن، وضع بهتر می‌شه. جداً؟ معلومه. اما وضعِ کی؟ وضعِ همه.
وحید
هدف درازمدت‌مون چیه؟ چی؟ هدف درازمدت‌مون؟ کی این کلمه رو به‌ت یاد داده؟ یادم نیست. چرا. این کلمه رو از کجا آوردی؟ تو گفته بودی. کی؟ خیلی وقت پیش. جوابش چی بود؟ نمی‌دونم. من‌َم نمی‌دونم. بریم. هوا داره تاریک می‌شه.
وحید
می‌گن زن‌ها خوابِ خطراتیُ که عزیزان‌شونُ تهدید می‌کنه می‌بینن و مردها خواب خطرهاییُ که خودشونُ تهدید می‌کنه. من اما این روزها دیگه اصلاً خواب نمی‌بینم.
وحید
گداها و نیازمندها حق انتخاب ندارن.
AS4438
فقط این را می‌دانست که فرزندش توجیه همهٔ این تلاش‌هاست. به خودش گفت: اگر او کلامِ خداوند نباشد، پس خداوند هرگز زبان به سخن نگشوده است.
adish
حقش بود بیشتر احتیاط می‌کردم.
n re
کنار جادّه، نشست روی یک کاناپه که نشیمنگاه پارچه‌ایش در اثر رطوبت ورآمده بود. دولا شده بود و سرفه می‌کرد. دهان‌بند خونی را از دهانش باز کرد، بلند شد، در گودالی دهان‌بند را شست، آن را چلاند و همین‌طور بی‌هدف در جادّه ایستاد. هانفسش مثل تکه ابری کوچک. زمستان نزدیک بود. برگشت و به پسرش نگاه کرد که با چمدانی که در دست داشت به پسربچهٔ یتیمی می‌مانست که منتظر است اتوبوس از راه برسد.
Mahsa_rhm
برای پدر و پسر، جهان در وجود آن دیگری خلاصه می‌شد.
n re
مک‌کارتی انسان را به رغم تبهکاری‌اش محکوم نمی‌کند. شرایط زیستی انسان است که او را به سوی تبهکاری سوق می‌دهد.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
اما آدم بعضی چیزها رو فراموش می‌کنه، مگه نه؟ آره. چیزیُ که آدم دوست داره یادش بمونه فراموش می‌کنه و چیزیُ که دوست داره فراموش کنه یادش می‌مونه.
کاربر ۲۴۹۴۶۸۴
مک‌کارتی انسان را به رغم تبهکاری‌اش محکوم نمی‌کند. شرایط زیستی انسان است که او را به سوی تبهکاری سوق می‌دهد.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
هر روز دروغی بیش نیست. اما تو دیگر مدت زیادی زنده نخواهی ماند. این دیگر دروغ نیست
مرضیه
تو رو خدا دست بردار از این حرفا. ما بازماندهٔ چیزی نیستیم. اشباح سرگردانی هستیم که توی یه فیلمِ ترسناک راه افتادن.
مرضیه
همهٔ چیزهای زیبا و ستایش‌انگیزی که آدمی به آن دلبسته است در درد ریشه دارد؛ از اندوه و از میان خاکستر سربرمی‌آورد
مرضیه
من اصلاً نمی‌دونم خوشبختی یعنی چی. از کجا می‌شه خوشبختیُ شناخت؟ من‌َم نمی‌دونم خوشبختی به چه کار می‌آد و چطور می‌شه شناختش.
مرضیه
جایی که آدما نمی‌تونن زندگی کنن، حال خدایان هم بهتر از آدما نیست.
مرضیه
دل‌تون می‌خواست می‌مردین؟ نه. اما دلم می‌خواست مرده بودم. تا وقتی آدم زنده‌س، مرگ انتظارشُ می‌کشه. شاید دل‌تون می‌خواد که کاش اصلاً دنیا نیومده بودین. گداها و نیازمندها حق انتخاب ندارن.
مرضیه
مردم خودشونُ برای فردا آماده می‌کردن. هیچ‌وقت به این نکته فکر نکرده بودم. اما فردا خودشُ برای شما آماده نکرده بود. حتی هیچ چی از شما نمی‌دونست.
مرضیه
نظمی را پی بریز. بعد که همه چیزت را از دست دادی، از هیچ رسمی بساز و در آن روح زندگی بِدَم.
مرضیه

حجم

۱۹۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۳ صفحه

حجم

۱۹۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۳ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۱۱۲,۰۰۰
۲۰%
تومان