- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب جاده
- بریدهها
بریدههایی از کتاب جاده
۳٫۹
(۷۰)
شجاعانهترین کاری که کردی چی بود؟
روی زمین خون تف کرد. گفت: این که امروز صبح از رختخواب بیرون اومدم.
آرش
«هیچوقت» زمانِ خیلی درازیه.
n re
مردم خودشونُ برای فردا آماده میکردن. هیچوقت به این نکته فکر نکرده بودم. اما فردا خودشُ برای شما آماده نکرده بود. حتی هیچ چی از شما نمیدونست.
علاقه بند
دیگه حوصلهم از همه چیز سر رفته.
n re
شجاعانهترین کاری که کردی چی بود؟
روی زمین خون تف کرد. گفت: این که امروز صبح از رختخواب بیرون اومدم.
علاقه بند
فکر میکنم توی این دور و زمونه بهتره که آدم تا اونجا که میتونه کم حرف بزنه.
علاقه بند
همهٔ چیزهای زیبا و ستایشانگیزی که آدمی به آن دلبسته است در درد ریشه دارد؛ از اندوه و از میان خاکستر سربرمیآورد.
n re
یادت باشه که به هر چی فکر کنی، برای همیشه توی ذهنت باقی میمونه. بعد شاید روزی دوباره به فکرش بیفتی.
اما آدم بعضی چیزها رو فراموش میکنه، مگه نه؟
آره. چیزیُ که آدم دوست داره یادش بمونه فراموش میکنه و چیزیُ که دوست داره فراموش کنه یادش میمونه.
Amirk2
پیرمرد سرش را تکان داد. من اعتقادمُ به اینجور چیزا از دست دادم. سالهای ساله. جایی که آدما نمیتونن زندگی کنن، حال خدایان هم بهتر از آدما نیست. خواهید دید. بهتره که آدم تنها باشه. برای همین امیدوارم حق با شما نباشه. برای این که واقعاً وحشتناکه که آدم با آخرین خدایی که باقی مونده همسفر بشه. برای همین امیدوارم حق با شما نباشه. اگه همه نابود بشن، وضع بهتر میشه.
ملیحه مهدوی
در این راه مردانی قدم برنمیدارند که پیامآورِ کلامِ خداوند باشند. آنها رفتهاند. من تنها هستم، و آنها کلِ جهان را با خود بردهاند. یک سؤال: چیزی که هرگز وجود نداشته چه فرقی دارد با چیزی که هرگز وجود نخواهد داشت؟
ملیحه مهدوی
به نظر این نویسنده، هرگاه انسان از خداوند دور بشود، شجاعت و فضیلت جای خود را به ترس و تبهکاری میدهد.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
جای دوری نمیرم. همین طرفهام. اگر صدام کنی، صداتُ میشنوم.
وحید
چنین باد. نظمی را پی بریز. بعد که همه چیزت را از دست دادی، از هیچ رسمی بساز و در آن روح زندگی بِدَم
مرضیه
صدای پارس سگ را دیگر نمیشنیدند.
1984
تو آدم خیلی شجاعی هستی؟
ترسو هم نیستم.
شجاعانهترین کاری که کردی چی بود؟
روی زمین خون تف کرد. گفت: این که امروز صبح از رختخواب بیرون اومدم.
وحید
در زندگی، اونوقتها شادیهایی هم بود؟
آره.
خیلی زیاد؟
آره.
اون خوشیها هنوزَم یادت هست؟
آره. هنوزَم یادم هست.
اون خوشیها چی شدن؟
همه از بین رفتن. مردن.
همهشون؟
آره. همهشون.
دلت برای اونا تنگ نشده؟
چرا. دلم براشون تنگ شده.
n re
تو آدم خیلی شجاعی هستی؟
ترسو هم نیستم.
شجاعانهترین کاری که کردی چی بود؟
روی زمین خون تف کرد. گفت: این که امروز صبح از رختخواب بیرون اومدم.
Mahsa_rhm
به نظر این نویسنده، هرگاه انسان از خداوند دور بشود، شجاعت و فضیلت جای خود را به ترس و تبهکاری میدهد.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
وقتی که آدم فکر میکنه در خطر نیست، احتمال خطر از همیشه بیشتره.
mehrdad jalali
دیگر هیچ فهرستی از کارهای روزانه که میبایست انجام شود در کار نیست. روزها به هیچ فردایی نمیانجامد. تنها همین ساعت از روز. چیزی به نامِ «روز بعد» وجود ندارد. همین ساعت از روز، به مفهومِ «روز بعد» است. همهٔ چیزهای زیبا و ستایشانگیزی که آدمی به آن دلبسته است در درد ریشه دارد؛ از اندوه و از میان خاکستر سربرمیآورد.
غزال
حجم
۱۹۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
حجم
۱۹۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۱۱۲,۰۰۰۲۰%
تومان