«هیچوقت» زمانِ خیلی درازیه.
n re
شجاعانهترین کاری که کردی چی بود؟
روی زمین خون تف کرد. گفت: این که امروز صبح از رختخواب بیرون اومدم.
آرش
مردم خودشونُ برای فردا آماده میکردن. هیچوقت به این نکته فکر نکرده بودم. اما فردا خودشُ برای شما آماده نکرده بود. حتی هیچ چی از شما نمیدونست.
علاقه بند
دیگه حوصلهم از همه چیز سر رفته.
n re
شجاعانهترین کاری که کردی چی بود؟
روی زمین خون تف کرد. گفت: این که امروز صبح از رختخواب بیرون اومدم.
علاقه بند
فکر میکنم توی این دور و زمونه بهتره که آدم تا اونجا که میتونه کم حرف بزنه.
علاقه بند
همهٔ چیزهای زیبا و ستایشانگیزی که آدمی به آن دلبسته است در درد ریشه دارد؛ از اندوه و از میان خاکستر سربرمیآورد.
n re
یادت باشه که به هر چی فکر کنی، برای همیشه توی ذهنت باقی میمونه. بعد شاید روزی دوباره به فکرش بیفتی.
اما آدم بعضی چیزها رو فراموش میکنه، مگه نه؟
آره. چیزیُ که آدم دوست داره یادش بمونه فراموش میکنه و چیزیُ که دوست داره فراموش کنه یادش میمونه.
Amirk2
پیرمرد سرش را تکان داد. من اعتقادمُ به اینجور چیزا از دست دادم. سالهای ساله. جایی که آدما نمیتونن زندگی کنن، حال خدایان هم بهتر از آدما نیست. خواهید دید. بهتره که آدم تنها باشه. برای همین امیدوارم حق با شما نباشه. برای این که واقعاً وحشتناکه که آدم با آخرین خدایی که باقی مونده همسفر بشه. برای همین امیدوارم حق با شما نباشه. اگه همه نابود بشن، وضع بهتر میشه.
ملیحه مهدوی
در این راه مردانی قدم برنمیدارند که پیامآورِ کلامِ خداوند باشند. آنها رفتهاند. من تنها هستم، و آنها کلِ جهان را با خود بردهاند. یک سؤال: چیزی که هرگز وجود نداشته چه فرقی دارد با چیزی که هرگز وجود نخواهد داشت؟
ملیحه مهدوی