نسلی
که تمامی ترانههایم را به او بخشیدهام
هنوز به دنیا نیامده است
Mohammad
دروغ گفتند
هنوز هم مسیرم همچنان مسیر من است
هنوز هم جنونی که راهبریام میکند
سلطان جنون است
جو مارچ
موش را تازیانهای دهید
تا چون دیکتاتورها
خرامان راه رود.
زهدان موش
پر از گرگ است و گوسفند.
Mohammad
جیغ میکشم
تا یقین یابم که تنهایم،
تنها من و این تاریکی.
جو مارچ
نقشهام سرزمینی است بیآفریننده
و انکار، انجیل من است.
Mohammad
وطنام
در برهوتی خشک ریشه میدواند.
آیا این آینده است؟
نه،
من به این آینده تعلق ندارم.
جو مارچ
عاشقانه در ظلمت جهّنم غلت میزنم
با این همه، سنگی درخشانام
که مرا بر بستر خدای کهن
با زنان پیشگو وعدهٔ دیدار است.
حرفهایم
تندبادی است
که زندگی را به لرزه میافکند
و آوایم شراره.
من زبان خدایی هستم که میآید
من افسونگر غبارم.
جو مارچ
با رازهایی که دارم
بر تار عنکبوت راه میبرم
با رازهایی که دارم
زیر پلکهای خدایی نامیرا میزیم
من عاشقام،
در رخسار و صدای خویش ساکنام
با رازهایی که دارم
نسلی میآید
که بعد از مرگام از آن من است.
Lily the Flower
سالها در شهر فریاد زدم:
ای پوست جهان میان دستانام.
سالها زیر لب ترانهام را
در آتشی گلرنگ
پیِ کشتی زمزمه کردم
همه یا هیچ.
نوادگان کوچکام
خسته شدم!
از خویشتن، از دریاها،
برایم صندلی بیاورید.
alii.ariafard