در زمان فعالیتهای دانشجویی نیز خیلی از کارها به نتیجهای که میخواستیم نمیرسید، اما وقتی مجموع حرکت و فعالیت را محاسبه میکردیم، درمییافتیم که تلاشها ثمرات فراوانی داشته است. حتی آن برنامههایی که به نظر کاملاً شکست خورده بود، ثمرات مهمی داشت، مثلاً در حین یک فعالیت، تعدادی عضو جدید جذب مجموعه میشد، بچههایی که فقط همدیگر را میشناختند، در طول فعالیت تیم میشدند، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا میکرد و تکتک افراد نیز رشد میکردند. مهمتر اینکه آرمانی زنده نگاه داشته میشد و با طراوت میماند و افراد مجموعه در افقی بلند از ارادهها و تمنیات سیر میکردند و از متوقف ماندن در خواستهها و آرزوهای کوچک، شخصی، روزمره و بینشاط حفظ میشدند. اما در محیط رسمی سازمانها، حتی آنجا که کار موفق است، چندان صمیمتها افزایش نمییابند و معمولاً افراد به جای رشد، فرسوده میشوند.
عليرضا
با گذشت زمان، رفتهرفته این نهادها و ساختارها خود را به ساختارها و سازمانها و ادارات موجود نزدیک کردند و تلاش کردند تمام خصوصیات سازمانهای موجود را در خود ایجاد کنند. مناسبات اداری و مالی و سلسلهمراتب و ترتیب کارها و ساختمانها و تمامی روندهای مختلف و سازوکارها بر سیاق رایج برقرار شد و البته فرهنگ و فضا و خلقوخو نیز به فضای رایج نزدیک و نزدیکتر شد. باز هم البته تغییر فضای معنوی و برادرانه و صمیمی و کار مجاهدانه به فضای رسمی و اداری و خشک و بیروح و بدون صفا و صمیمیت و اطالهٔ بیدلیل کارها و کار کارمندی، به تغییر اوصاف شخصی و اخلاقی افراد ارجاع داده شد و کمتر بحثی دربارهٔ رابطه ساختار و خلقوخوی کاری و فضای محیط کار صورت گرفت.
عليرضا