بریده‌های کتاب دو بهشت بنام والدین
کتاب دو بهشت بنام والدین اثر موسسه فرهنگی هنری سبل‌السلام

کتاب دو بهشت بنام والدین

۴٫۳
(۱۸)
درخت، همان والدین ماست که تا کوچک‌ایم، دوست داریم با آن‌ها بازی کنیم. بعد تنهایشان می‌گذاریم، و فقط زمانی به سویشان برمی‌گردیم که نیازمند هستیم یا گرفتار. برای والدین خود وقت نمی‌گذاریم. به این مهم توجه نمی‌کنیم که پدر و مادرها همیشه به ما همه چیز می‌دهند تا ما را شاد و مشکلاتمان را حل کنند. و تنها چیزی که در عوض می‌خواهند این است که تنهایشان نگذاریم. * به والدین خود عشق بورزیم، فراموششان نکنیم، برایشان زمان اختصاص دهیم، همراهی‌شان کنیم. شادی آن‌ها، شاد دیدن ماست. گرامی بداریم‌شان و ترکشان نکنیم.
مادربزرگ علی💝
بگو: پروردگارا! همان گونه که آن‌ها مرا در کوچکی تربیت کردند مشمول رحمتشان قرار ده!»
مادربزرگ علی💝
خداوند فرموده است: تعداد بسیار کمی از بندگان من واقعاً شکرگزار هستند. و قَلیلٌ مِن عِبادیَ الشَّکور (سبأ ۱۳)
مادربزرگ علی💝
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبّون (آل‌عمران ۹۲) هرگز به مقام نیکان و ابرار نمی‌رسید مگر این‌که از آن‌چه دوست دارید احسان کنید.»
مادربزرگ علی💝
تنها کسی از اطرافیان که می‌توان «دوستت دارم»هایش را باور کرد مادر است، حتی اگر نگوید. نگاه او سرشار از غزل‌های عاشقانه است.
R.M
از بایزید بسطامی پرسیدند چگونه به این مقام و منزلت و شهرت رسیدی؟ - یک دعای مادر. - چگونه؟ - نیمه شبی مادرم مرا صدا زد و آب خواست. در خانه آب نبود. کوزه را برداشتم و از جوی آب آوردم. وقتی به بالین مادرم رسیدم خوابش برده بود. گفتم اگر بیدارش کنم خطا کرده‌ام و اگر بروم جفا کرده‌ام. پس کوزه به دست ایستادم تا بیدار شود و حاجت نباشد تا دوباره مرا صدا بزند و درخواست کند. بامداد از خواب بیدار شد. گفت پسرم چرا این‌جا ایستادی؟ گفتم ترسیدم تو بیدار شوی و من حاضر نباشم. حیرت کرد و اشک ریخت برخاست و نماز خواند و سپس چنین دست به دعا برد: خدایا! چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت او را در میان خلق بزرگ و عزیز دار.
R.M
در ۱۰ سالگی: مامان، بابا عاشقتونم. در ۱۵ سالگی: ولم کنید! در ۲۰ سالگی: مامان و بابا همیشه می‌روند روی اعصابم. در ۲۵ سالگی: باید از این خانه بزنم بیرون. در ۳۰ سالگی: حق با شما بود. در ۳۵ سالگی: می‌خواهم چند وقت پیش پدر و مادرم باشم. در ۴۰ سالگی: نمی‌خواهم پدر و مادرم را از دست بدهم! در هفتاد سالگی: من حاضرم همه زندگی‌ام را بدهم تا یک بار دیگر پدر و مادرم را ببینم!
R.M
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر که روز خود را آغاز کند و پدر و مادرش از او راضی باشند، دو در از بهشت بر او گشوده باشد. و اگر یکی (از آن‌ها راضی باشد) یک (در). و اگر کسی روز خود را آغاز یا تمام کند و پدر و مادرش از او خشمگین باشند، برای او دو در به سوی آتش باز شده است، و اگر یکی، یکی. مردی پرسید: یا رسول الله!‌ حتی اگر پدر و مادر به او ظلم کرده باشند. حضرت فرمود: حتی اگر پدر و مادر به او ظلم کرده باشند. و سه بار این جمله را تکرار کرد.
𝑴𝒐𝒉𝒂𝒅𝒆𝒔𝒆✨
حق هفتم والدین: نگاه تند و غضبناک که هیچ، حتماً نگاه عادی هم به آن‌ها نکنیم، بلکه فقط نگاهی از سر مهر و محبت. همراه با لبخند از لذت دیدارشان و این که چه خیرات و برکات وصف‌ناپذیری از ایشان به ما رسیده و خواهد رسید.
𝑴𝒐𝒉𝒂𝒅𝒆𝒔𝒆✨
از بایزید بسطامی پرسیدند چگونه به این مقام و منزلت و شهرت رسیدی؟ - یک دعای مادر. - چگونه؟ - نیمه شبی مادرم مرا صدا زد و آب خواست. در خانه آب نبود. کوزه را برداشتم و از جوی آب آوردم. وقتی به بالین مادرم رسیدم خوابش برده بود. گفتم اگر بیدارش کنم خطا کرده‌ام و اگر بروم جفا کرده‌ام. پس کوزه به دست ایستادم تا بیدار شود و حاجت نباشد تا دوباره مرا صدا بزند و درخواست کند. بامداد از خواب بیدار شد. گفت پسرم چرا این‌جا ایستادی؟ گفتم ترسیدم تو بیدار شوی و من حاضر نباشم. حیرت کرد و اشک ریخت برخاست و نماز خواند و سپس چنین دست به دعا برد: خدایا! چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت او را در میان خلق بزرگ و عزیز دار. خود بایزید که این جریان را تعریف می‌کند در آغاز می‌گوید: آن کار که بازپسین کارها دانستم، پیش از همه بود و آن رضای مادر بود. (بایزید و جنید، ص ۹-۱۰)
رهی

حجم

۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد