بریدههایی از کتاب فاتح قدس
۴٫۸
(۶)
به شدت باهوش و بلند پرواز بود. همیشه قبل از پایان برنامههایش روی یک برنامه بزرگتر فکر میکرد
هدی✌
به فرزندانم میگویم: ایشان آنقدر بزرگ بود که درکش نمیکردم و هرچه دنبالش میدویدم، به پایش نمیرسیدم.
هدی✌
از کسی بدگویی نمیکرد،
هدی✌
آدمی بسیار شاد و امیدوار بودند.
هدی✌
کسانی که به جبهه رفتهاند مینشینند و برای بچههایشان خاطره تعریف میکنند. او اصلاً هیچوقت اینها را نمیگفت. از بقیه میگفت، اما از خودش هیچوقت چیزی تعریف نمیکرد.
هدی✌
هیچ وقت از کارش نمیگفت. تمام ابعاد فعالیتش در حوزه کار را من بعد از شهادت فهمیدم. بستگان حتی خواهر و برادر خودش همه بعد از شهادت ایشان از فعالیتهایش مطلع شدند.
هدی✌
همیشه برنامه کاری خودشان را پشت در خانه میگذاشتند و خیلی شاد و صمیمی و گرم و با محبت وارد خانه میشدند.
هدی✌
این بچه بیوضو راه نمیرفت و نمازش را اول وقت میخواند. شما جوانها بدانید که کار این جوان آن قدر عالی بود که من همیشه تعجب میکردم که پسر من نیم ساعت قبل از نماز صبح بیدار میشد و در تاریکی، زیارت عاشورا میخواند. هیچ وقت زیارت عاشورا را از دستش کنار نمیگذاشت. تا به یاد ندارم که ایشان یک نماز جمعه را جا بگذارد تمام نماز جمعههایش را رفته است. خیلی شاد و بشّاش و خوش پوش بود.
هدی✌
خیلی رئوف بود. یک داد سر کسی نمیزد؛ به اطرافیانش بسیار محبت میکرد
هدی✌
عقیده داشت، نباید چیزی را دیگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند. به عبارت دیگر میگفت اگر نیروهای مسلّح ما درک کردند بنابر نوع تهدید به چه ابزاری برای مقابله نیاز دارند، باید برای تولید آن گام بردارند؛ زیرا متخصصان داخلی کشورمان از توانمندی و قدرت عمل بسیار بالایی برخوردار هستند."
هدی✌
مرحوم شهید مقدم پیشنهاد کرد اول دعای توسل بخوانیم و بعد از دعا به زبان فارسی با خدا صحبت کرد و گفت: "خدایا! ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم. ما میخواهیم نظامیان را از بین ببریم که هم ما و هم عراقیها را میکشند. خدایا! این موشک را باشگاه افسران بزن." موشک شلیک شد و همه پای رادیو نشستیم. پس از چند دقیقه رادیو بیبیسی اعلام کرد یک موشک، باشگاه افسران بغداد را منهدم کرده و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن کشته شدهاند. من پیشانی شهید مقدم را بوسیدم و گفتم این به هدف خوردن موشک نتیجه اخلاص و پاکی تو بود."
هدی✌
در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۱ اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد. دومین موشک هم در بامداد ۱۳۶۴/۱۲/۲۳ به بانک ۱۸ طبقه رافدین بغداد اصابت کرد و موشک بعدی در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود ۲۰۰ نفر از فرماندهان عراقی را به هلاکت رساند.
هدی✌
شهید بزرگوار حسن شفیعزاده اولین نفری بودکه رفتم دنبالش. بعد از عملیات فتحالمبین از تیپ المهدی (عج) شوش آوردمش پیش خودم و آقای محمد آقایی که از مسئولین توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهید ناهیدی. این بچههای نخبه باهوش را جمع کردیم و توپخانه سپاه راتشکیل دادیم."
هدی✌
میگفت: "باید کاری کنیم اسرائیل با شنیدن اسم شیعه به خودش بلرزه."
Sobhan Naghizadeh
میگفت: "کاری رو که خوب انجام دادی توقع نداشته باش تشویقت کنند. زودی از در پشتی در برو."
Sobhan Naghizadeh
امروز در دانشگاهها این مشکل وجود دارد که برخی فکر میکنند اگر کسی بخواهد مسیر علم را طی کند، این مسیر لزوماً مسیر سکولاریزم است، اما شهید تهرانیمقدم یک الگوی عملی و اثبات شده است که نشان داد مسیر پیشرفت علم و دین میتواند با یکدیگر همراستا و هم مسیر باشد و لزوماً اینها از یکدیگر جدا نیستند.
Sobhan Naghizadeh
ما تجربه کردیم و خدا را در همه کارها دیدیم. ما خدا را و نصرت خدا را در هر گام و هر روز دیدیم و حس کردیم و مطمئن هستیم بعد از این هم خدا با ماست.
Sobhan Naghizadeh
هر روز که با حاج حسن مواجه میشدیم آن روز، روز پُرنشاطی برای ما بود. وقتی آدم با این شهید بزرگوار بود، خستگی و کسالت باقی نمیماند، خیلی صمیمی بود و همیشه مردم با اسم کوچک صدا میکرد و میگفت این کار محبت میآورد و ابراز میکرد و میگفت شما این ویژگی را داری و من به شما علاقه دارم. همیشه اعتقاد خود را به دیگران ابراز میکرد. اگر تذکری داشت بعد از گرم گرفتن میگفت
Sobhan Naghizadeh
یک بار نشد که بخواهم از موقعیت پدرم استفاده کنم. پدرم به ما یاد داده بود اگر جایی گیر کردیم از پُست و مقام او سوءاستفاده نکنیم.
Sobhan Naghizadeh
میگفت ما نباید جلوی کسی سر خم کنیم و به خاطر کشور خودمان محتاج کس دیگری باشیم.
Sobhan Naghizadeh
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۷,۵۰۰
۱۸,۷۵۰۵۰%
تومان