بریدههایی از کتاب دل شکستگی
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:بامداد صالحی
ویراستار:علی معتمدی
انتشارات:انتشارات رخداد کویر
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲۰ رأی
۴٫۵
(۲۰)
هر طور حساب کنیم، شکست در همهجا هست؛ تجربهای است که همهٔ افراد بشر همیشه و همهجا با آن مواجه شدهاند
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
دنیا پر است از دلشکستگیها، پس وقتی در عشقْ ما را پس میزنند نه تنها دلمان به حال خودمان میسوزد، بلکه در اصل به حال و روز بشر هم غصه میخوریم. ما بیچارهایم
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
شخصی که باید پیدا کنیم کسی نیست که فکر میکند ما بینقصیم (تا بر همین اساس هرگز ما را ترک نکند)، بلکه کسی است که آشکارا نقصهای ما را ببیند و، با این حال، بداند چطور با ملایمت با آنها کنار بیاید. عاشقی که نیاز داریم کسی نیست که کنار ما بماند چون فکر میکند هیچکس نمیتواند جای ما را بگیرد، بلکه بدین علّت کنارمان میماند که عاقلانه میاندیشد هیچکس به همان جذابیتی که ابتدا به نظر میرسد نیست
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
هیچکس پیدا نمیشود که وقتی شناخت بیشتری از او پیدا کنیم ناامیدمان نکند. با هر کس که زندگی کنیم ممکن است گاهی احساس کنیم که داریم از دستش دیوانه میشویم، یا گاهی آرزو کنیم کاش اصلاً چنین کسی به دنیا نیامده بود.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
مگر او چه دارد که من ندارم؟
بخشی از این رنج و عذاب به خاطر یک ویژگی اساسی روانشناختیِ بشر است؛ ما خودمان را از درون میشناسیم، با جزئیات زیاد و ناامیدکننده، درحالیکه دیگران را فقط از بیرون میتوانیم بشناسیم، از طریق آنچه به انتخاب خودشان آشکار میسازند، که شاید اصلاً چیزی نباشد، جز یک چهرهٔ جذاب و رفتاری دلربا.
در نتیجه، شاید احساس کنیم شخصی که یارمان به خاطر او ما را ترک کرده از همهنظر بیعیب و نقص است
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
میتوانیم تبدیل به افرادی شویم که متعهدیم رفتار ناسالم و مبتنی بر ضربههای روحی خود را بهموقع به دیگران اطلاع دهیم، نه اینکه بهشدّت خشمگین شویم و به دیگران آسیب بزنیم، و بعد که آبها از آسیاب افتاد، بابت رفتارهای عجیب و غریبمان عذرخواهی کنیم. کمتر چیزی به معنای واقعی رمانتیکتر از زوجی است که آموختهاند با ذکاوت و خونسردی به یکدیگر بگویند که دچار حالات اضطرابی یا اجتنابی شدهاند، اما هر چه بتوانند انجام میدهند تا بر این مسأله فائق آیند، و امیدوارند زود به حالت عادی خود برگردند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
عاشقِ دارای دلبستگی ایمن میداند چگونه وضعیت را آرام کند، اما عاشق خوددار قطعاً اینطور نیست. متأسفانه، طرفِ خوددار (اجتنابی) به نگرانی و ترسی که برای عاشق مشتاق شناخته شده است دامن میزند. طرف خوددار که تحت فشار است تا گرمتر و صمیمیتر باشد، به طور غریزی عقب میکشد و احساس سراسیمگی میکند، احساس میکند طرف مقابل پاپیچِ او شده است. فرد خوددار بیاعتنا میشود و خودش را از آن وضعیت دور میکند، و این کار فقط اضطراب طرف مقابلش را افزایش میدهد. طرف خوددار، پشت این سکوت، از اینکه احساس کند به قول خودش دارند «کنترلش میکنند» بدش میآید؛ احساس میکند به ستوه آمده، احساس میکند به طور غیرمنصفانهای با این ”وابستگی“ و نیاز طرف مقابل به حمایتِ عاطفی اذیت میشود و او مزاحمش است
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
عاشق مشتاق با این سردی و کنارهگیری بهشدّت غمگین میشود و بهتدریج دچار احساس تنفر از خود و طردشدگی میشود، احساس میکند بیارزش است، احساس میکند درکش نمیکنند، و دچار احساس خشم و انتقامجویی میشود.
ممکن است مدّت زیادی دربارهٔ ناکامیهایش چیزی نگوید تا زمانی که بالاخره این یأس و نومیدی فوران کند. حتا اگر لحظهٔ نامناسبی باشد (مثلاً اگر او و یارش خسته و کوفته باشند و شب از نیمه گذشته باشد)، نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و همان وقت و همان جا از خجالت طرف مقابل درمیآید. عجیب نیست که این نوع مشاجرهها به جایی نمیرسد.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
یک شخصِ دارای دلبستگی اضطرابی در یک رابطه معمولاً احساس میکند قدر او را نمیدانند و به حدّ کافی دوستش ندارند. خود این فرد معتقد است که به صمیمیت، مهربانی، و نزدیکی جسمی خیلی بیشتری نیاز دارد و قانع شده که چنین شخصی پیدا خواهد شد. اما شخصی که با او در رابطه است، از نظر فرد مشتاق، به طرز تحقیرآمیز و آزاردهندهای مستقل و خوددار است. انگار هرگز با همان شدّتی که محبّت میبیند محبّت نمیکند. عاشق مشتاق با این سردی و کنارهگیری بهشدّت غمگین میشود و بهتدریج دچار احساس تنفر از خود و طردشدگی میشود، احساس میکند بیارزش است، احساس میکند درکش نمیکنند، و دچار احساس خشم و انتقامجویی میشود.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی بدانیم از دیدگاه روانشناسانه یارمان را آزادانه انتخاب نمیکنیم، میتوانیم از دست کسی که با او به جایی نمیرسیم و به ما آسیب میزند کمتر دلخور شویم. ما که احمق نبودیم، سابقهٔ عشق در کودکیْ ما را در تنگنا گذاشته بود.
خوشبختانه، هر چه بیشتر بفهمیم چرا برخی آدمهای مشکلدار برای ما جذّاب به نظر میرسند، بیشتر میتوانیم خودمان را از جذّاب دانستن آنها نجات دهیم. وقتی کمکم متوجّه میشویم کودکیمان چطور الگوهای نامناسبی برای عاشقی به ما داده است، میتوانیم خودمان را از نفوذ آنها برهانیم و یاد بگیریم یاری انتخاب کنیم که بتواند امیدها و آرزوهای ما برای خوشبختی و رضایت خاطر در بزرگسالی را بهتر برآورده کند
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
اولین باری که فهمیدیم عشق چیست و چه معنایی دارد بچه بودیم. اما متأسفانه شاید درسهایی که آموختیم چندان واضح و قابلفهم نبوده. عشقی که در آن زمان میشناختیم احتمالاً با مسائلی به جز مهربانی محض درهم تنیده شده بود. شاید با احساس کنترلشدگی، یا تحقیرشدگی، تنها گذاشتن، عدم ارتباط، و در یک کلام با ”رنج“ همراه بوده.
در این صورت در بزرگسالی، شاید آدمهایی را که بالقوّه جفت خوبی برایمان خواهند بود رد کنیم، نه بدین علّت که مشکل دارند، بلکه بدین علّت که بیش از حد متعادلاند (خیلی بالغ هستند، درک و فهمشان خیلی بالاست، خیلی قابلاطمینان هستند)، و این سالم بودنشان برای ما ناآشنا و تا حدّی ناراحتکننده است. شاید این آدمهای مهربان را ”کسلکننده“ یا ”غیرجذاب“ بنامیم
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
یکی از سؤالات اصلی که باید در دیدار اول از یار آیندهٔ خود بپرسیم این است که: «دوران کودکیات را چگونه گذراندی؟» غالباً وقتی میشنویم طرف در کودکی با رنج و تنهایی بزرگ شده، عمیقاً متأثر میشویم. شاید از ته دل بخواهیم ناکامیهای او را برطرف کنیم و صادقانه معتقدیم که میتوانیم، اما با توجه به کوتاهی عمر و پیچیدگی ذاتی زندگی، شاید بهتر باشد بخشی از محبّتی را که نثار افراد آسیبدیده و ترحمبرانگیز میکنیم برای کسی خرج کنیم که همانطور که آرزو و استحقاقش را داریم ما را درست و حسابی دوست داشته باشد، هر چند محبّت او همیشه پرشور نباشد.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
شاید یار سابقمان والدینی داشته که خیلی نازکنارنجی و افسرده یا کمتحمل و زودجوش بودند. در نتیجه، آموخته که با آنها بسیار محتاطانه رفتار کند، همیشه دیگران را راضی نگه دارد، و منافع آنها را به منافع خودش ترجیح دهد، و تقریباً هرگز آنچه را در قلبش میگذرد رو نکند، و در نتیجه گوشهگیر و دلآزرده بار آمده است. او به سمت ما کشیده میشود، با این امید که اجازه دهیم خودش باشد. اما با اینکه تمام تلاشمان را میکردیم، کارهایی میکرد که نشان میداد هرگز جرئت نداشته تمایلاتش را کاملاً به ما ابراز کند. عامل نگرانیاش را پنهان میکرد، پا روی قلبش میگذاشت، آنطور که باید ـ و بهموقع ـ به ما گلایه نمیکرد، و در نهایت، طاقتش طاق شد و رفت.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
یکی از مشکلات مردم در روابطشان این است که متأسفانه حداقل نیمی از آنها در حالی که دچار انبوهی از مشکلات روانی ناشناختهاند در میان بقیهٔ مردم میلولند و عاشق میشوند و این باعث میشود در روابط خود رفتارهای کاملاً غیرمنتظرهای نشان دهند و دلبستگیِ چندانی به طرف مقابل نداشته باشند. غالباً آنچه در ظاهر از عشق طلب میکنند دقیقاً آن چیزی است که در بلندمدت نمیتوانند بپذیرند. چون برایشان ناآشناست، تهدیدی برای امنیتشان محسوب میشود، و استحقاق آن را ندارند. بین آنچه میگویند و آنچه از یارشان انتظار دارند و آنچه در واقع از لحاظ روانی میتوانند بپذیرند تضاد وجود دارد، تضادی که ما ناخواسته قربانی آن میشویم.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
علّت این شکست معمولاً ربطی به ما ندارد، و معمولاً ربط اندکی به اقدامات و احساسات یار سابقمان در شرایط فعلی دارد. دلیل اینکه رابطهٔ ما به جایی نرسید ممکن است ریشه در دوران کودکی یارمان داشته باشد و به مسیر طولانی و معمولاً کشفنشدهٔ روح و روان او به سوی بلوغ هیجانی مرتبط باشد.
متأسفانه رفتار آدمبزرگها در عشق به تجارب عاشقانهٔ سالهای اولیهٔ زندگیشان گره خورده، و توانایی فرد برای اینکه یک یار قابلاطمینان و قانع باشد تا حدّی به خاطر رفتارهای مناسبی است که در ابتدای زندگی خود از پدر و مادرش دیده است.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
شخصی که پیام دلسردکنندهای برای ما میفرستد و میگوید: «هر چه بین ما بود تمام شد» شاید پشتصحنه، دارد به حال زار خودش و اقبال بد خودش گریه میکند، نه اینکه (به تصوّر ما) پایان رابطهٔ بیش از حد طولانیاش با ما را با خوشحالی جشن بگیرد. شخصی که میگوید: «کاش رابطهمان خوب پیش میرفت، ولی من مجبورم روی کارم تمرکز کنم» شاید در واقع این حرف را از روی صداقت زده، نه اینکه (آنطور که ما با بدبینی فکر میکنیم) بخواهد مؤدبانه تنفرش از ما را پنهان کند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
ما با حقیقتی روبهرو شدهایم: او من را ترک کرده است. و برای آن یک معنا میتراشیم. اما معنایی که به آن واقعیت میدهیم، تا حدّ زیادی از درون خود ما میآید.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
انسانها تمایل به فرافکنی دارند: یعنی افکار واضح و قاطعی را که در ذهنشان میگذرد به مسائلی ربط میدهند که در واقع موقعیتهای مبهمی در دنیای فراسوی آنهاست.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
بر خلاف انتظارمان، آنچه برای ما کاملاً مشخص به نظر میرسد، شاید واقعاً درست نباشد.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
همهٔ آنهایی که ستایششان میکنیم، همهٔ کسانی که از نظر ما جذابند هم تا کنون قلبشان شکسته یا روزی خواهد شکست. هر چند به نظر میرسد که دلشکستگیْ ما را از بقیهٔ آدمها جدا کرده، ولی در واقع دارد ما را به هم نزدیکتر میکند.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
حجم
۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان