یک دروغ، دو دروغ، سه دروغ، و واقعیت تکه تکه خواهد شد
𝐑𝐎𝐒𝐄
«به گمونت همهاش خیالی بود، نه؟ یعنی، فکرش رو بکن. نمیشه درست باشه، میشه؟»
«نه، مگه اینکه مواد زده باشیم، که نزدیم
𝐑𝐎𝐒𝐄
به من ـ بستهٔ خانوادهٔ خوب ـ رو قالب کرده بودن. بعدش فهمیدم که تاریخ انقضاش گذشته
𝐑𝐎𝐒𝐄
این روزها چه کسی بزرگسال است؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
وقتی همه زمین بخورن، من اینجا نیستم
𝐑𝐎𝐒𝐄
دروغ آجریه که واقعیت فرسودهاش میکنه و خونه بالاخره فرو میریزه.
𝐑𝐎𝐒𝐄
میدانی، وقتی با کسی هستی که خیلی خیلی دوستش داری، چه حسی دارد؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
راهها همینطوری هستند: به مسیری برمیخوری، تصمیم میگیری که از کدام طرف بروی، و میدانی دیگر هرگز آن یکی را پیدا نخواهی کرد
𝐑𝐎𝐒𝐄
چون زمان که از حرکت نمیایسته و هیچکس تا ابد جوون نمیمونه
𝐑𝐎𝐒𝐄
کسی آنقدری ساکت نبود که حتی صدای نفسهای خودش را بشنود، چه برسد به حرفهای من.
𝐑𝐎𝐒𝐄