میپذیرفت. در بادی امر سعی میکردم خودم را نسبت به این ابراز بیعلاقگی او با این استدلال متقاعد کنم که عشق هرقدر هم عمیق باشد، دو سال پس از ازدواج به اجبار جای خود را به عادت میدهد و اطمینان داشتن به علاقهٔ متقابل، هرگونه شور و هیجانی را میان زن و شوهر از بین میبرد. اما حس میکردم که این حرف درست نیست؛
alcapon
اکنون که دارم این سطور را مینویسم موضوع دیگری به یادم میآید: زنم موقعی که توی اتومبیل باتیستا نشست، پیش از اینکه درِ اتومبیل بسته شود، نگاهی به من انداخت که حاکی از تردید، خواهش و ناخشنودی بود. من این نگاه او را نادیده گرفتم، و با حرکتی مصمم، انگار دارم درِ یک گاوصندوق را میبندم، درِ سنگین اتومبیل را محکم بستم. اتومبیل به حرکت درآمد، و من شاد و شنگول، در حالی که آهنگی را با سوت میزدم، بهطرف نزدیکترین ایستگاه تاکسی رفتم.
alcapon
موراویا یک قلم تحت تأثیر افکار و نظریههای فروید است، همهٔ صفات پست و ناپسند شخصیتهای داستانهایش را منبعث از عقدههای روحی واخوردهای میداند که ریشه در امیال و غرایز جنسی دارد.
alcapon
شکستخورده، تحقیرشده، زجرکشیده در چنگال کابوس تلخ و سیاه فاشیسم، رؤیاهای طلایی بربادرفته و برگشت به شکوه و شوکت گذشته که موسولینی وعدهاش را میداد، که نه تنها به واقعیت نپیوست، بلکه همچون کاخی پوشالی با حقارتآمیزترین وجهی فرو ریخت و برای مردم زجرکشیدهٔ ایتالیا جز تلخکامی و نفرت و تحقیر چیزی بهجای نگذاشت. وانگهی رکود اقتصادی و خرابیها و خسارتهای جنگ، فقرِهمهجاگیر را نصیب ایتالیا کرد و به دنبال فقر، قمرهای تفکیک ناپذیرش: فساد، فحشا، رشوهخواری، مواد مخدر و لجنمال شدن وجدان انسانها.
alcapon