بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خمینی؛ پدیده انسانی پیچیده | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خمینی؛ پدیده انسانی پیچیده

بریده‌هایی از کتاب خمینی؛ پدیده انسانی پیچیده

انتشارات:نشر معارف
امتیاز:
۴.۸از ۱۵ رأی
۴٫۸
(۱۵)
روزی امام فرمود: «وقتی عکس شاه معدوم را در برابر فلان رئیس‌جمهور آمریکا دیدم که آن‌طور ذلیلانه در مقابل او ایستاده بود، بسیار ناراحت شدم و تلخی این منظره هنوز برای من باقی است که شاه مملکت اسلامی در برابر کافر خدانشناس این‌طور اظهار کوچکی کند.»
Sobhan Naghizadeh
بارها ایشان می‌فرمود که: ما کار را برای رسیدن‌به «نتیجه» نمی‌کنیم؛ بلکه مأمور به انجام «تکلیف» هستیم.
Sobhan Naghizadeh
پیروزی امام این بود که بتوانند وظیفه‌شان را انجام بدهند. در نظر ایشان پیروزی این نبود که انسان بتواند آن کاری را که می‌خواهد، انجام بدهد، بلکه انسان باید بر طبق تکلیف خود عمل کند. با این روحیه، با این احساس و با این انگیزه مبارزه را ادامه دادند و پیش بردند. در کنار این دو خصوصیت معنوی، دو خصوصیت دیگر هم بود که وجود آنها جز با روحانیت الهی ممکن نیست، و آنها عبارت بودند از: دشمن‌شناسی و دوست‌شناسی حضرت امام. هرگز در شناخت دشمن‌ها و دوست‌ها اشتباه نکردند. از اول دشمن‌ها را شناختند و اعلام کردند و تا آخر هم در برابرشان ایستادند. از اول دوستان را شناختند و اعلام کردند و تا آخر هم از دوستی آنها بهره‌مند شدند. ایشان همیشه روی مردم، بر روی ملّت‌ها تکیه کردند.
Sobhan Naghizadeh
روزی ما متوجه شدیم که یک‌سری از دانشجویان فرانسوی، هرشب به سخنرانی حضرت امام می‌آیند. یکی از برادرانی که فرانسه بلد بود، پرسید: «شما که هرشب پای سخنرانی امام می‌آیید، آیا می‌فهمید که امام چه می‌گویند؟ فارسی بلدید یا نه؟» آنها گفتند: «ما اصلاً متوجه نمی‌شویم که امام چه می‌گویند، فارسی هم بلد نیستیم.» سؤال کردم: «پس برای چه شما هر شب پای صحبت امام می‌نشینید؟» پاسخ دادند: «ما وقتی به اینجا می‌آییم و سخنان امام را می‌شنویم، در خودمان روحانیت خاصی را احساس می‌کنیم.»
Sobhan Naghizadeh
منزلی که امام از آن استفاده می‌کردند، حیاطی بسیار قدیمی داشت. چهار لامپ به چهار دیوار حیاط نصب شده بود. موقعی که باران می‌آمد، ما احساس خطر می‌کردیم که مبادا اتصال برق پیش آید. به‌همین‌دلیل من چهار تا حباب گرفتم و روی آنها بستم. بعد از یکی‌دو ساعت، حضرت امام نامه‌ای در دو خط به بنده نوشتند و به خانمی که در آن‌منزل خدمت می‌کرد، دادند که برایم بیاورد. حضرت امام پیامی داده بودند که: «هر کاری که در اینجا می‌کنید، با من مشورت بکنید، و از این کارهایی هم که طاغوت‌بازی است، اینجا در نیاورید، و کار بدون مشورت نکنید و این لامپ‌ها را هم فوری باز کنید.»
Sobhan Naghizadeh
امام می‌فرمودند: «در مقام بحث، فکرتان را آزاد نگه دارید و نگویید استاد گفته است. استاد گفته باشد! خودتان فکرتان را به‌کار بیندازید.»
Chamran_lover
مثال لطیفی از استادشان مرحوم آیت‌الله حائری یزدی نقل می‌کردند که استاد می‌فرمود: «وقتی بحث مرا نوشتید، پایین ورقه یک اظهارنظری بکنید، ولو یک فحش، که من بدانم شما اظهارنظر کرده‌اید!»
Chamran_lover
پیروزی امام این بود که بتوانند وظیفه‌شان را انجام بدهند. در نظر ایشان پیروزی این نبود که انسان بتواند آن کاری را که می‌خواهد، انجام بدهد، بلکه انسان باید بر طبق تکلیف خود عمل کند. با این روحیه، با این احساس و با این انگیزه مبارزه را ادامه دادند و پیش بردند. در کنار این دو خصوصیت معنوی، دو خصوصیت دیگر هم بود که وجود آنها جز با روحانیت الهی ممکن نیست، و آنها عبارت بودند از: دشمن‌شناسی و دوست‌شناسی حضرت امام.
Chamran_lover
آقا: «چرا می‌خواهی قوی باشی؟» طلبه: «می‌خواهم کسی به من زور نگوید.» آقا گفت: «این را بدون ورزش هم می‌توانی به دست آوری، اگر رفتار و کردار و تسلط بر نفس تو محکم باشد، همه از تو می‌ترسند. من ورزش نکرده‌ام اما تا به حال کسی نتوانسته است به من زور بگوید و هیچ‌کس نتوانسته، اصلا جرأت نکرده است که به حق من تجاوز کند این بسته‌به ورزش نیست. البته ورزش خوب است، ولی برای اینکه کسی زور نگوید، قدرت جسمانی لازم نیست. یک قدرت روحی و معنوی لازم است.»
Chamran_lover
همچنین آقا میرزا محمدعلی دامغانی که از علمای معروف همدان بود و در دوران طاغوت در همدان نماز جمعه برقرار می‌کرد، برای من تعریف کرد که در یک‌سال حاج‌آقا روح‌الله خمینی به همدان تشریف آورده بودند و دوسه‌شبی مهمان من بودند. من یاد دارم که بعد از خوردن شام ایشان تا اذان صبح مطالعه می‌کردند. به‌حدی‌که یک‌بار به ایشان عرض کردم: حاج‌آقا به این پاهای مبارک‌تان دیگر گوشتی نمانده، از بس بی‌خوابی می‌کشید و مطالعه می‌کنید، یک‌قدری هم استراحت بفرمایید و فرمودند: حالا جوان هستم و می‌توانم کار کنم. روزگاری خواهد آمد که دیگر توان کار نخواهم داشت و باید فعلاً استفاده کنم.
Chamran_lover
امام وقتی می‌دید من روزهای تعطیل مشغول درس هستم، می‌گفتند: «به جایی نمی‌رسی، چون باید موقع تفریح، تفریح کنی.» به پسرم هم فرمودند: «من نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس، و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم.»
Chamran_lover
خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می‌بازد، خود را گم می‌کند. قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود، خود را بسازید و اصلاح کنید.
smoothybook
خمینی را اگر دار بزنند، تفاهم نخواهد کرد!... من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم! من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم!
smoothybook
ً در جریان فوت دکتر، برخورد امام همراه با تأسف و تأثر بود و از اینکه عمر دکتر کوتاه بود، ابراز تأسف کردند. ایشان فرمودند: «من از سه‌جهت متأسفم. ابتدا اینکه در مدتی که دکترشریعتی خدمت می‌کرد، عده‌ای ایشان را به خودشان مشغول کردند و او مجبور شد با آنها برخورد کند. دوم اینکه تأسف می‌خورم که ایشان در ادامه خدمت فرهنگی خودش گاهی منحرف می‌شد و به پاسخ‌گویی حرکت‌هایی که منتقدین می‌کردند، مشغول می‌شد و فرصت را از دست می‌داد و تأسف سوم من این است که عمرش کفاف نداد که آثار خود را بازنگری و تصحیح و مبانی فکری خود را تقویت کند»
maryhzd
از آنجا که علاقه‌مند بودیم همراه ایشان باشیم، دنبال‌شان به‌طرف حرم‌مطهر حرکت کردیم. ایشان وقتی متوجه حضور ما شدند، ایستادند و فرمودند: «آقایان فرمایشی دارند؟» گفتیم: «نه، عرضی نداریم. فقط دوست داریم که همراه شما باشیم. از این‌کار لذت می‌بریم.» ایشان فرمودند: «شکرالله سعیکم. من از این کار شما تشکر می‌کنم. شما آقا هستید، طلبه هستید، محترم هستید. من دوست ندارم که شخصیت شما از دنبال من حرکت کردن کوچک بشود. شما برای خودتان بروید، من هم برای خودم می‌روم.»
maryhzd
معلوم می‌شود که عالم حروف، عالمی است در برابر [و به ازای] عالم‌های دیگر و ترتیب حروف نیز مطابق ترتیب عوالم است؛ چنان‌که گویی الف دلالت بر واجب الوجود می‌کند و باء بر مخلوق اول که عبارت است از عقل اول و نور اول که همان نور پیامبر ماصلی‌الله‌علیه‌وآله باشد.
maryhzd
ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به‌واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم، حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این‌پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند.
maryhzd
من نیز چندان عقیده به علم فقط ندارم و علمی که ایمان نیاورد حجاب اکبر می‌دانم، ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است. گو که ممکن است گاهی بی‌حجاب اصطلاحات و علوم به مقاماتی رسید، ولی این از غیر طریق عادی و خلاف سنت طبیعی است، و نادر اتفاق می‌افتد
maryhzd
اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به‌سوی دوست بازم داشت نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فُصوص‌الحِکَم حکمتی دست داد، چه رسد به غیرآنها که خود داستان غم‌انگیز دارد
maryhzd
اگر این علم و عمل ما نافع بود، در ما که سال‌های سال است دنبال آن هستیم، باید تأثیر واضحی کرده باشد و در اخلاق و اطوار ما تفاوتی حاصل شده باشد، چه شده است که علم و عمل چهل‌پنجاه‌ساله ما در قلوب ما اثر ضد بخشیده و دل‌های ما را از سنگ خارا سخت‌تر کرده؟ از نماز که معراج مومنان است ما را چه حاصل شده؟ کو آن خوف و خشیتی که لازم علم است؟
sina_aryan

حجم

۲۳۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۲۳۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان