بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیاه صورت | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب سیاه صورت اثر نرجس شکوریان‌فرد

بریده‌هایی از کتاب سیاه صورت

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۹۲ رأی
۴٫۳
(۹۲)
- سید با این ابهتی که تو داری مار از لونه بیرون میاد؛ چه‌طور این پری‌سیما هنوز صُم بُکم مونده! سید روبه‌روی طاها تکیه به دیوار داد و دوباره ترجیح داد خودش را با دم‌نوش سرگرم کند تا با جواب دادن به طاها! - البته فکر کنم مارم نر و ماده داره! نرا ازت می‌ترسن والا ماده‌ها که... - طاها! - نه منظورم اینه که ماده‌ها سکته می‌کنن! - طاها! - آهان هردوتاشون می‌ترسن! - طاها! - باشه باشه سکته می‌کنند و می‌میرن. مُردن... مُردن که دیگه تهشه! خوبه دیگه نه!
نقطه ویرگول
- توی حرفۀ ما، همۀ آدم‌ها خاصن؛ از سبزی‌فروش بگیر تا رئیس‌جمهور؛ چون همشون قابلیت دارند خدمت کنند یا خیانت.
گلناز
من فکر می‌کنم تا آدمایی مثل تو هستند این پرچم بالا می‌مونه.
هفتصد و چهل و نه
اگه یه سگ توی ایران کشته بشه مثل کفتار زوزه می‌کشید، خودتون هفده هزار آدم رو بی‌گناه کشتید می‌گید صلاح ایران!
هفتصد و چهل و نه
چرا اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به دو گروه تابعیت می‌دن، یکی دانشجوهای تیزهوش و دانشمندامون یکی بازیگران و هنرمندامون؟ الان هم که ورزشکارا... یعنی کسایی که مردم اون‌ها رو دوست دارن دقیقا برای همونا برنامه می‌ریزن، ارتباط می‌گیرن، جذب می‌کنن، می‌برن، سبک‌شون رو عوض می‌کنن، بهشون اهمیت نمی‌دن اما راهی ایران می‌کننشون.
آر-طاقچه
- خوبه چون بوی آب گندیدۀ توی جوب‌های تهران می‌ارزه به همۀ عطرای فرانسوی، بده که مجبوری دل بکنی و بیای ساکن این‌جا بشی که اگه کسی مثل من بیست سال هم توش ساکن باشه و به زبان و ادبیات این‌جا بیشتر از زبان مادریش مسلط باشه بازم یه اجنبی حساب می‌شه و از بالادست بهش نگاه می‌کنند.
roza
سید این مدل استدلال‌های سلبریتی‌پز را می‌شناخت؛ با همین روش پر از غلط دفاع می‌کردند و البته فقط به درد کسانی می‌خورد که هیچ فکر و اندیشه‌ای نداشتند و فقط مقلد بودند.
ژنرالیسم
پری‌سیما پیروزمندانه خندید و گفت: - این اعتراف بزرگت رو دوست داشتم، این یعنی ما موفق بودیم، هم تونستیم مردم رو وابسته و شیفته سینما و هنر کنیم، خصوصا موسیقی، هم هنرمندا رو برای خودمون بخریم و تربیتشون بکنیم. - بی‌تربیتشون کردیم. دوباره صدای خندۀ پری‌سیما بلند شد و گفت: - بی‌تربیت بودن که تربیت ما رو قبول کردن. احمقا، حرف احمق‌ترها رو می‌خونن و از عاقل‌ها دوری می‌کنن. اگر عاقل بودن که کارمون نمی‌گرفت.
M.jafari
- می‌خوای شما بیرون باش تا خدمتتون یه پرس عصرونه بیارم! امیر چیپس‌ها را در داخل دهانش گذاشت و گفت: - اگه این کار رو بکنی که خودم نوکرتم! فاطمه سبد کاهوها را به دست امیر داد، چاقو را هم گذاشت رویش، امیر را چرخاند سمت در آشپزخانه و گفت: - پس لطف کن سالادا رو آماده کن، لامپ اتاق هم سوخته عوض کن، پله‌ها رو هم قول دادی، تمیز کن تا ببینم چی می‌شه! امیر کاهویی دهان فاطمه گذاشت و شانه بالا انداخت: - حالا که فکر می‌کنم می‌بینم شما برو من برات عصرونه بیارم!
نقطه ویرگول
- خونم حلال شد رفت؛ مهمونی دعوت بودیم. حالا برم چی بگم؟ طاها در اتاق رو باز کرد و گفت: - بگو تقصیر زنیکه است. چشمان صدرا درشت شد توی صورت طاها و گفت: - خوبی تو؟ - نه به خدا! از دست این زن‌ها شب و روز نداریم؛ زندگی‌مون رو به هم دوختن. تو اداره درگیر خانمان‌سوزاشیم، توی خونه درگیر جان‌سوزا! صدرا سری به تأسف تکان داد و گفت: - تو آدم نمی‌شی؛ من برم! - یعنی اگه من آدم بشم تو نمی‌ری؟ حمید طاها را عقب کشید و گفت: - برو صدرا این امشب در اختیار سیده، عصبیه!
شهید مریم فرهانیان

حجم

۱۴۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

حجم

۱۴۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۵۰
۲۴,۵۲۵
۵۰%
تومان