بریدههایی از کتاب سیاه صورت
۴٫۴
(۹۱)
- آقاامیر این هنرمندا بعداً میشن سلبریتی، سلبریتی طرفدار زیاد داره و پایۀ کارش روی جهالت مردم عامه!
• Khavari •
دخترهای تنها، زنهای تنهاتر! ازدواج و بچهداری رو که بیارزش جلوه دادن، زنها احساس بیهویتی کردن، بعد بهشون گفتن برای با ارزش بودن باید مثل مردا کار کنید یا هر کاری مردا میگن انجام بدید؛ زن شد آواره، نه مادره، نه همسره، نه آرامش داره... شده بردۀ مردا؛ میپوشه چون مردا دوست دارن اینطور بپوشه، میمیره چون مردا بهش میگن بمیر!
Tamim Nazari
نادر کلید را دور انگشتش میچرخاند و برای خودش ترانۀ مورد علاقۀ پریسیما را زمزمه میکرد.
-:-k
باشه قیامت، دنیا ظرفیت تسویه نداره!
mohaddese
دست خالی خونۀ ما نیا! هفتۀ قبل من موقع ظرف شستن ششتا لیوان شکوندم!
حافظ برگشت سمت امیر و با تعجب پرسید:
- وجدانا!؟
- آره بابا! سینی دستم بود، پلاستیک وسط هال من رو ندید، رفت زیر پام شیرجه زدم و نابود کردم همه رو!
نقطه ویرگول
- حالا شدی مرد خونه! دیگه میشه به افتخار روز مرد، برات جوراب بخریم!
امیر خندید و گفت:
- چوبکاری نکن دیگه؛ در ضمن پارسال مراسم ختم جوراب رو گرفتیم!
نقطه ویرگول
از کسی هم که مثل خدا زندگی نمیکند نمیشود توقع داشت که خودخواه نباشد، به روح و روان دیگران احترام بگذارد. این آدم همه را میخواهد تا نردبانش شوند و او پا بگذارد روی همۀ اینها و بالا برود. دیگران برای او دست و هورا بکشند، او فقط غرق لذت شود. بعد پول بگیرد و تبلیغ همهچیز کند و دیگران با ذوق او، پولشان را خرج کنند. همین!
Tamim Nazari
کارنامۀ زندگی آدمها پر است از خیرها و شرها! همه هم با آزادی و اختیار خود فرد رقم میخورد؛ البته باید گفت که آدمیزاد یا آزادیش را در پناه خدا نگه میدارد یا در پناه شیطان و نفس خودش! از کسی هم که مثل خدا زندگی نمیکند نمیشود توقع داشت که خودخواه نباشد، به روح و روان دیگران احترام بگذارد. این آدم همه را میخواهد تا نردبانش شوند و او پا بگذارد روی همۀ اینها و بالا برود. دیگران برای او دست و هورا بکشند، او فقط غرق لذت شود. بعد پول بگیرد و تبلیغ همهچیز کند و دیگران با ذوق او، پولشان را خرج کنند. همین!
اما زندگی این همینها نیست... چون اگر با تقلید از لذتمندان بیخدا زندگیت را به حراج بگذاری، خودت را سوزاندهای!
مجهول
- تو گزارشهای من که خوندید؛ سوژه آدم خاصیه، محل زندگیش هم قراره خاص باشه؟
- توی حرفۀ ما، همۀ آدمها خاصن؛ از سبزیفروش بگیر تا رئیسجمهور؛ چون همشون قابلیت دارند خدمت کنند یا خیانت.
نقطه ویرگول
- بگم هوس یه غذا کردم دعوام نمیکنی؟
ملیحه لیوان را برداشت تا برایش دمنوش بریزد:
- دعوا چرا عزیزم، با روی خوش اجازه نمیدم بخوری
نقطه ویرگول
حجم
۱۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۵۰
تومان