بریدههایی از کتاب تشکیلات بهشتی
۴٫۰
(۵۳)
و بُعدِ مسئلهٔ کادرها چه میشود؟ شما الان میبینید که عملاً عدهای از کسانی که طوعاً اَو کرهاً در قبل از ۵۷ به فرمان رهبری بیرون میآمدند و حرکت میکردند، حتی فرمانهای مشخص رهبری را آنطور که باید و شاید اجرا نمیکنند. پس لااقل باید به اینها رسید. اینها چه کسانی هستند؟ کجا هستند؟ چرا اجرا نمیکنند؟ چرا عمل نمیکنند؟ اگر در باورهایشان نقصی هست و باید برطرف کرد، چه کسی باید این کار را بکند؟ باید یک کسی باشد، یک مجموعهای باشد که اینها را شناسایی کرد؛ برود با آنها صحبت کند، روشنگری کند و باورهایشان را تقویت کند یا تغییر بدهد. باز تشکلِ نیروها در این بُعد، ضرورت پیدا میکند. ما در ضرورت تشکل، حق تردید نداریم.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
پس چه میخواستیم ما؟ یک نوع دورهمبودن که این جنبهها در آن باشد. دورهمبودنی که از عهدهٔ برنامهریزی برای کل کشور بربیاید و از عهدهٔ شناسایی و جذب و همسوکردن افرادِ لازم برای ادارهٔ کشور، از نخستوزیری تا ادارهٔ کارخانه و کارگاه و مدرسه و از عهدهٔ جذب همکاران لازم، شناسایی افراد که میتوانند برای اجرای این برنامه و تحقق این مدیریت، همکاری مؤمنانه کنند، بربیاید. اینها را بشناسد، بیاید و به همکاری بگیرد و اگر به اندازهٔ کافی موجود نیست، بسازد. بینش اسلامی آنها را بینش خالص اسلامی و بینش سیاسی آنها را بینش انقلابی کند.
اگر ما پابهپای حرکت امت و امام توانسته بودیم چنین تشکیلاتی به وجود بیاوریم، پس از پیروزی دچار دولت موقت نمیشدیم و پس از دولت موقت هم دچار این نابسامانیها نمیشدیم. فکر میکنم ضرورت این تشکل را همین دو سال و نیمه، به ما آموخته بود؛
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
در دولت انقلاب باید افراد در کیفیت ادارهٔ کشور بر پایهٔ انقلاب، همفکر باشند، با هم برنامهریزی کنند، کارها را بین خودشان تقسیم کنند، همکاران همفکر را بشناسند، بیابند و استعدادهای لایق را اگر به اندازهٔ کافی موجود بود، بشناسند و بسازند. چنین تشکیلاتی -تشکیلاتی که انقلاب را درک کرده باشد و هویت اسلامی آن را صمیمانه پذیرفته باشد- عناصر و انسانهای عادی را جمع میکند که بتوانند دولت تشکیل بدهند و کارهای مدیریت کشور را عهدهدار شوند؛ مدیریت کشور از نخستوزیری تا ادارهٔ یک مدرسه و یک کارخانه و یک اداره؛ و برنامهریزی کنند و همکاری لازم را برای این مراحل بیابند یا بسازند.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
همین مرحله از تشکل که جامعهٔ ما را به پیروزی رساند، پس از پیروزی احتیاج فراوان داشت به اینکه حالا حکومتی سر کار بیاورد، دولتی سر کار بیاورد، مسئولانی سر کار بیایند، نخستوزیری، وزیری، معاونی، استانداری، فرمانداری، قاضیای، رئیس ادارهٔ کاری، مدیر کارخانهای، رئیس آموزشوپرورشی و مدیر دبستانی که اینها -این شبکهٔ بزرگ مدیریت- در خط اسلام و انقلاب کار بکند؛ و این احتیاج به شناسایی افراد دارد، به داشتن برنامه و به همسوشدن این افراد بر پایهٔ برنامهای در راستای رهبری. بعد از پیروزی انقلاب، ما چنین چیزی داشتیم یا نداشتیم؟ نظر شما چیست؟ داشتیم یا نداشتیم؟ (حاضران: نداشتیم). نداشتیم. چون نداشتیم، چوبش را هم خوردیم.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
برای اینکه حرکت مردم در آن سطح وسیع به ثمر برسد، امامت و رهبری لازم است. در اینجا مردم متشکل میشوند. این یک مرحله از تشکل است. متشکل و یکپارچه میشوند بر محور رهبری و امامت و این مرحله از تشکل یعنی اتحاد، همسویی نیروها و جنبوجوشها و تلاشها در پرتو رهبری واحد و امامت واحدِ مطلعِ موردِ اعتقاد؛ این از ضرورتهای پیروزی است. بدون آن انسان پیروز نمیشود.
ولی این یک مرحله از تشکل است
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
وقتی به یزد رسیدند، خانواده و آشنایانشان آنها را ملامت کردند که شما هفت نفر چطور از پس دو تا آدم برنیامدید؟ گفتند: برای اینکه آنها دو تا بودند «همراه»، ما هفت نفر بودیم «تنها». گفتم برخی از این «دوتا»های «همراه»، میخواهند شما سیوشش میلیون باشید «تنها» و آن وقت بر گُردهٔ شما سوار بشوند. حوادث بر گردهٔ ما سوار میشود. اگر این گروهکها هم بر گردهٔ من و شما سوار نشوند، حوادث بر گردهٔ من و شما سوار میشود. بس است دیگر، ما از تاریخ چند بار باید درس بگیریم؟ انسانِ باایمان و هوشمند دو بار دستش را توی یک سوراخ نمیکند که مار و عقرب بگزد. چند بار میخواهیم سرنوشتمان را دچار این گزندها و آسیبها بکنیم؟ باید نیروهایمان متشکل باشد. باید سازماندهی داشته باشیم. با سازماندهی است که میشود بهتر رهبری کرد.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
دید ما در فلسفهٔ تاریخ، درست در مقابل دید کسانی است که به ماتریالیسم تاریخی و جبر مادیِ تاریخ معتقدند. طرفداران تِز ماتریالیسمِ تاریخی، مادیگراییِ تاریخی و حاکمیتِ یک روند جبری مادی بر تاریخ، انسانها را بازیچهٔ تاریخ میدانند. ما مسلمانان عقیدهمان این نیست. قرآن میگوید ای انسان! سازندهٔ تاریخ و آینده تو هستی؛ حتی قیامت را هم خودت میسازی و بهشت و دوزخ به دست تو ساخته میشود. اما اگر ما بخواهیم سازندهٔ تاریخ باشیم، آیا بهصورت انفرادی ممکن است؟
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
این که در کل انقلاب ما، آرمانهای انقلاب مردم، یکپارچه شوند در لوای یک رهبری، مورد قبول بود؛ اما وقتی نوبت به ساختن جامعه و تداوم انقلاب میرسد، این چیزِ خیلی خوب کافی نیست؛ لازم است، ولی کافی نیست و ما دیدیم پس از پیروزی انقلاب، رهبر انقلاب، امام و نفوذ ایشان بود؛ ولی ایشان که نمیتوانند خودشان بیایند مملکت را اداره کنند. ناچار باید افرادی را برای ادارهٔ مملکت دعوت به کار کنند. کسانی را هم که میشناختند دعوت کردند. همهٔ اینها هم در کل انقلاب، کموبیش دنبال امام در حرکت بودند؛ ولی از مجموعهٔ اینها یک مجموعهٔ هماهنگ به وجود نیامد، بلکه هر چند نفر از آنها یک طرز فکر داشتند که مربوط به حزب نبود، مربوط به طرز فکر بود. هر چند نفر از آنها در برخورد با مسائل، طرز فکری داشتند، نقطهنظرهایی داشتند و این نقطهنظرها با هم هماهنگ نبود. درنتیجه شورای انقلاب نتوانست یک عمل هماهنگ انجام دهد. دولت موقت انقلاب نتوانست یک عمل هماهنگ انجام دهد؛ نه وزرایی که در احزابی بودند و نه وزرایی که منفرد بودند
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
دومین سال پیروزی انقلاب را جشن گرفتیم؛ جشنی درخور انقلابمان. جشنهایمان این بود که در اجتماعات بزرگ، با حداقل هزینه حاضر شدیم. از آنچه گذشتهاست سخن گفتیم و نگاهی هم به آینده انداختیم. باید بدانیم که میخواهیم در این سال سوم چه کار بکنیم. برنامهٔ ما در سال ۱۳۶۰ چیست؟ من سال ۱۳۶۰ را سال تلاش هرچه وسیعتر و هماهنگتر برای داشتن ثبات اجتماعی، بسیج نیروها در راه غالبآمدن بر مشکلات و مسائل طبیعیِ هر انقلاب و مشکلات و مسائل خاص انقلاب اسلامیمان میدانم و مینامم. ما امروز بیش از هر چیز به ثبات احتیاج داریم. هر کاری که در محیط اجتماعی ما بیثباتی و تشنجهای ضدثبات به وجود آورد، به حال انقلاب و مردم ما مضر است.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
عرض من این است که شما که میفهمید آنها دارند این کار را میکنند؛ آلت دست آنها نشوید. دستشان را بخوانید و تحریک نشوید. این بدان معنا نیست که در برابر توطئهها و نیرنگهایشان بیتفاوت بشویم؛ چراکه چنین چیزی ممکن نیست؛ اما باید اندیشهها را به کار بیندازیم و فکرهایمان را با هم یکی کنیم. در برابر عوامل نیرنگ و تشنج و تفرقه، راهی برویم که ضد تشنج و ضد تفرقه باشد؛ بهسمت وحدت، بهسمت ثبات و آرامش لازم برویم. البته این کار فکر میبَرَد، برنامهریزی، سازماندهی و رهبری میخواهد.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
دومین سال پیروزی انقلاب را جشن گرفتیم؛ جشنی درخور انقلابمان. جشنهایمان این بود که در اجتماعات بزرگ، با حداقل هزینه حاضر شدیم. از آنچه گذشتهاست سخن گفتیم و نگاهی هم به آینده انداختیم. باید بدانیم که میخواهیم در این سال سوم چه کار بکنیم. برنامهٔ ما در سال ۱۳۶۰ چیست؟ من سال ۱۳۶۰ را سال تلاش هرچه وسیعتر و هماهنگتر برای داشتن ثبات اجتماعی، بسیج نیروها در راه غالبآمدن بر مشکلات و مسائل طبیعیِ هر انقلاب و مشکلات و مسائل خاص انقلاب اسلامیمان میدانم و مینامم. ما امروز بیش از هر چیز به ثبات احتیاج داریم. هر کاری که در محیط اجتماعی ما بیثباتی و تشنجهای ضدثبات به وجود آورد، به حال انقلاب و مردم ما مضر است. عاشقان اسلام و عاشقان انقلاب، باید در راه ثبات کوشش کنند. خواهید گفت که ما میخواهیم ثبات باشد، اما دیگران نمیگذارند. آنها دائماً محیط را آشفته و احساسات و افکار را جریحهدار میکنند. آنها تحریک میکنند تا بیثباتی به وجود بیاید و بعد هم گناه این بیثباتی را به گردن ما میاندازند.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
سالهای ۱۳۴۱ به بعد بود. در همان موقع، همین مردم و همین جوانهای ما، از قشرهای مختلف، درک میکردند که باید تشکل داشت، وگرنه حوادث میآید بر ما مسلط میشود. اگر آدم، بیبرنامه باشد، اگر نیروها بدون تشکل باشند، اگر برنامهریزی و رهبری مناسبی نباشد، حوادث میآیند و ما را اینطرف و آنطرف میبرند؛ درحالیکه شأن انسان این نیست. شأن انسان این است که او مسلط بر حوادث باشد. ما در رابطهٔ انسان با تاریخ میگوییم انسان بیش از آنچه ساختهٔ تاریخ باشد، سازندهٔ تاریخ است.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
پیروزی از آن کسانی است که بهصورت دستهجمعی کار کنند. «ید» یعنی دست، «یدالله» یعنی دست خدا. ما که به خدای دستوپادار معتقد نیستیم. «دست»، نشانهٔ قدرت است. در اصطلاح معارف اسلامی هم دست خدا، یعنی قدرت خدا. قدرتِ بیپایان خدا با جماعت است. چه پشتوانهای از این بالاتر و محکمتر؟ به یک شرط؛ به شرط اینکه این قدرت بیپایان را مثل هر چیز دیگر، تنها در خارج از دایرهٔ خودمان جستجو نکنیم. این سرچشمهٔ قدرت بیپایان الهی، مانند یک رشتهٔ باریک آب، در درون هستیِ هریک از ما جریان دارد و اگر این آبها و جویبارهای باریک از سرچشمهٔ بیپایان قدرت و توانایی که درون هریک از ما جاری است به هم بپیوندد، رودخانهای بس نیرومند و مظهری از مظاهر قدرت خدا میشود؛ مظهری بزرگ! «یدالله مَعَ الجَمَاعَة» را اینطور بفهمیم.
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
من مکرر به دوستان دانشجو در شهرستانها و به دوستان غیر دانشجو -ولی بیشتر به دوستان دانشجو- این توصیه را کتباً و شفاهاً کردهام که: «رفقا، اگر شما یک نفر یا دو نفر هستید که در شهری به سر میبرید و دارای صفایی هستید و فهمیدهاید که زندگی، عیاشی و هوسبازی و سنین جوانی را در جاهای فساد گذراندن نیست و آمدهاید درس بخوانید، کمالات علمی و فنی کسب کنید و با افزایش کمالات معنوی و تکامل تجربهٔ اجتماعی به امت اسلامی برگردید، اگر شما بهراستی اینجور هستید، از شما خواهش میکنم هستهای کوچک در شهر خودتان تشکیل بدهید. اگر این کار را بکنید، خوب است».
کاربر ۳۹۲۸۴۱۱
مبادا زبان و قلم دیگران نسبتبه آقای بنیصدر یا اشخاص اطراف ایشان بیمهار و بیتقوا بشود و آنوقت بگویند آقای بنیصدر دیگر هیچ کمال و ارزشی ندارد. نخیر! ایشان دارای کمالات و ارزشهایی بودند و هستند. دارای ضدارزشهایی
هم بودند و هستند و آنچه هست نتیجهٔ جمعبندی آنهاست.
سپهر
پیروی از اکثریت در مواردی است که جای رأیگیری باشد و رأی اکثریت با اصولی که همهٔ اعضا در ابتدا برای کار خود پذیرفتهاند، منافات نداشته باشد وگرنه رأی اکثریت اگر برخلاف اصول اساسی باشد، ارزشی ندارد. مثلاً جمعی شرکتی تولیدی تأسیس میکنند و در متن اساسنامهٔ شرکت قید میکنند که باید اقدامات این مؤسسه برخلاف موازین شرعی نباشد. دراینصورت اگر بخواهند دست به کاری زنند که بدون تردید خلاف شرع است، این تصمیم، ولو به اتفاق آرا، تصویب شود، ارزش پیروی ندارد؛ اما اگر این رأی موافق همهٔ اصول پذیرفته شده بود؛ ولی با سلیقهٔ یک یا چند نفر جور نیامد، دراینصورت باید دید نظر بیشتر اعضا چیست و همان نظر را گرفت و اجرا کرد، چون این مطلب را همه از ابتدا پذیرفتهاند که تصمیمات اکثریت قابل اجراست.
سپهر
افرادی که میخواهند باهم کار مشترکی انجام دهند، باید هدفشان از آن کار کاملاً روشن باشد. خود بدانند که چه میخواهند و از تلاشهای خود چه منظوری دارند و با بینش کامل و با ایمان و علاقه، هدف را تعقیب کنند وگرنه، اگر هدف مشخص و یکسان نباشد، در جریانِ عمل، هرکس به راهی میرود تا نظر شخصی خود را تأمین نماید و پراکندگی و ازهمگسیختگی بهوجود میآید.
سپهر
وقتی با عالمی معاشرت و زندگی کنیم، دیدیم علمش وسیلهٔ زندگی او یا وسیلهٔ جاه اوست، آنجاست که حق داریم نسبتبه امانت و درستی او تردید کنیم.
سپهر
به تودهها گفته میشود: شما یک مشت عقل و چشم و گوش منفصل دارید به نام طبقهٔ آگاهتر؛ علما! اگر چیزهایی را خودتان نمیتوانید مستقیماً درک کنید، آنها به جای شما باید بروند، بفهمند، درک کنند و به شما بگویند. اما آمده روی این علما و طبقهٔ آگاهتری که میتواند چشم و گوش و فکر و عقل منفصل توده باشد، آنقدر متّه به خشخاش گذاشته است که کدام طبقه؟! هرکس تیتر پروفسوریش با چند تا دکتر پروفسور، دکتر، دکتر، دکتر کی -که در آلمان مخصوصاً هست- یا اینکه هرکس حضرت آیتاللهالعظمی یا معظم یا چند تا لقب دیگر دنبالش میآید؟ نه! اینها نیست.
سپهر
هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی، تحت شرایط فوقالعاده و غیرعادی و بهطورکلی تحت هیچ شرایطی، حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد!
رفقا این مهم است. «ما در شرایط فوقالعاده هستیم؛ با دشمنهای مختلف روبهرو هستیم؛ حکومت نظامی اعلام میکنیم!»؛ این در اسلام نیست. برای اینکه میدانید علی (ع) با دشمنان گوناگون روبهرو بود؛ درحال جنگ با معاویه هم بود؛ هیچ هم حکومت نظامی اعلام نمیکرد. نهتنها حکومت نظامی اعلام نمیکرد، حتی برای خودش حرس و پاسبان هم نگذاشته بود. آزاد در میان مردم میآمد و صریحاً میگفت: «آن روزی فساد در جامعه رخنه میکند و زمامداران بهصورت بت در میآیند که رابطهٔ مستقیم میان مردم و زمامداران به کلی بریده شود»
سپهر
حجم
۵۵۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸۰ صفحه
حجم
۵۵۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸۰ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۵۷,۵۰۰۵۰%
تومان