بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
نویسنده:مت هیگ
مترجم:محمدصالح نورانیزاده
ویراستار:نگین موزرمنیا
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۰۷۰ رأی
۴٫۳
(۵۰۷۰)
«فکر کنم تصور اینکه همیشه راههای آسونتری هست راحته، اما شاید هیچ راه آسونی وجود نداشته باشه و همهٔ راهها معمولی باشن. توی یه زندگی ممکن بود من ازدواج کرده باشم. توی یه زندگی دیگه ممکن بود فروشندهٔ مغازه باشم. ممکن بود به پیشنهاد یه مرد بامزه برای خوردنِ قهوه جواب مثبت داده باشم. توی یه زندگی دیگه ممکن بود در حال تحقیق دربارهٔ یخچالهای قطب شمال باشم. توی یه زندگی ممکن بود قهرمان شنای المپیک باشم. کی میدونه؟ هر ثانیهٔ روز داریم وارد یه جهان جدید میشیم. همهٔ وقتمون رو هم صرف آرزوی داشتنِ یه زندگی متفاوت یا مقایسهٔ خودمون با بقیه و همینطور نمونههای دیگهٔ خودمون توی زندگیهای دیگه میکنیم، درحالیکه هر زندگیای شامل حدی از خوبی و حدی از بدیه.»
Gisoo
دوگانگی وجودی آتشفشانها این است که هم نماد نابودی و هم نماد زندگیاند. وقتی مواد مذابشان آرام بگیرد و سرد شود، به شکل سنگ درمیآید و در گذر زمان خُرد و به خاکی غنی و حاصلخیز تبدیل میشود.
زهرا۵۸
لازم نیست تمام بازیها را انجام دهیم تا بفهمیم حس برنده شدن چگونه است. لازم نیست برای درک موسیقی، تکتک قطعههای موسیقی دنیا را بشنویم. نیازی نیست انگورهای متنوع تمام تاکستانهای دنیا را مزه کنیم تا گوارایی نوشیدنی را بفهمیم
زهرا۵۸
مشکل اصلی حسرتِ زندگیهایی نیست که تجربهشان نکردهایم. مشکل اصلی خود حسرت است. حسرت است که باعث میشود درخودچروکیده و پژمرده شویم و حس کنیم بزرگترین دشمن خودمان و دیگران هستیم.
زهرا۵۸
حسرت خوردن برای زندگیهایی که تجربهشان نکردهایم ساده است. گفتن اینکه کاش مهارتهای متفاوتی بهدست آورده بودیم یا به پیشنهادهای دیگری جواب مثبت داده بودیم آسان است. راحت است که آرزو کنیم کاش قبلاً بیشتر تلاش میکردیم، اطرافیانمان را بیشتر دوست میداشتیم، در مسائل مالی دقت بیشتری بهخرج میدادیم، محبوبتر میشدیم، در گروه موسیقیمان میماندیم، به استرالیا میرفتیم، به پیشنهاد قهوه خوردن با کسی جواب مثبت میدادیم یا بیشتر یوگا کار میکردیم.
دلتنگی برای دوستانی که نداشتهایم و کارهایی که نکردهایم و کسی که با او ازدواج نکردهایم و فرزندی که بهدنیا نیاوردهایم تلاش زیادی نمیخواهد. خیلی سخت نیست که خودمان را از دریچهٔ چشم دیگران ببینیم و آرزو کنیم به همان شکلی بودیم که آنها ما را میبینند. حسرت خوردن و تا ابد در حسرت غرق شدن آسان است.
زهرا۵۸
«آنچه که نگاهش میکنی اهمیتی ندارد، آنچه که میبینی مهم است»
زهرا۵۸
نورا حدس میزد همین شالوده و درونمایهٔ اصلی افسردگی و نیز تفاوت میان ترس و ناامیدی باشد. ترس وقتی بود که وارد سردابی میشد و از این میترسید که در پشتسرش بسته شود. ناامیدی وقتی هست که در پشتسر بسته و قفل شود.
زهرا۵۸
نورا به درکی از زندگی رسیده بود و میدانست اگر هم تجربهٔ ناخوشایندی پیش بیاید، قرار نیست همیشه اینطور باشد. متوجه شد دلیلش برای خودکشی نه اندوهگین و ناراحت بودن، بلکه این حقیقت است که نورا به خودش قبولانده بود راهی برای فرار از این اندوه نیست.
زهرا۵۸
نورا در روابط انسانی سه نوع سکوت میشناخت. یکی سکوتی که از بیاعتنایی و درعینحال پرخاش نشئت میگیرد، یکی سکوتی که میگوید ما دیگر حرفی برای گفتن نداریم و دیگری سکوتی که ظاهراً ادواردو و نورا بین خودشان ساخته بودند. سکوتی که از سر بینیازی به صحبت ایجاد میشد. سکوتِ پیش هم بودن. درست همانطور که آدم میتوانست در تنهایی ساکت بماند و مشکلی نداشته باشد.
زهرا۵۸
هرگز نباید به کسی که مشتاقانه با کارگران خدماتی کمدرآمد بدرفتاری میکند اعتماد کنی
زهرا۵۸
«هرگز اهمیت زیاد چیزهای کوچیک رو نادیده نگیر.»
زهرا۵۸
«اول هر بازی، هیچ قدرت تغییری وجود نداره. فقط به یه شکل میشه مهرهها رو روی صفحه چید. بعد از شش حرکت اول، نُه میلیون مسیر احتمالی برای بازی وجود داره و بعد از هشت حرکت، دویستوهشتادوهشت میلیارد موقعیت مختلف. احتمالات همینطوری بیشتر و بیشتر میشن. روشهای مختلف شطرنج بازی کردن از تعداد اتمهای جهان هم بیشترن. واسه همین همهچیز میتونه بههم بریزه و شلخته بشه. نهفقط هم یک راه درست، که راههای بسیار زیادی وجود دارن. توی شطرنج هم مثل زندگی واقعی، احتمالات پایهٔ همهچیزه. هر امید، هر رؤیا، هر حسرت و هر لحظهٔ زندگی.»
زهرا۵۸
به صفحهٔ شطرنجی که گذاشتیم سر جاش نگاه کن. ببین الان که هنوز بازی شروع نشده، چقدر منظم و ایمن و آرام بهنظر میآد. چیز زیباییه، اما خستهکنندهست. مُردهست. بااینحال، بهمحض اینکه یکی از مهرههای روی صفحه رو تکون بدی، همهچیز عوض میشه. اوضاع پرآشوب میشه و بههم میریزه و با هر حرکت، آشوب قدرت بیشتری میگیره
زهرا۵۸
بهنظر ارسطو، کمال نتیجهٔ انتخاب خردمندانهٔ گزینههای مختلف بسیار بود.
زهرا۵۸
کمال هرگز تصادفی نیست
زهرا۵۸
اونی که معمولیترین چیز دنیا بهنظر میرسه، ممکنه درنهایت همون چیزی باشه که تو رو به موفقیت میرسونه. باید به پیشروی ادامه بدی.
زهرا۵۸
«چیزی که باید درکش کنی اینه: بازی ادامه داره تا وقتی که واقعاً تموم بشه. حتی اگه یه مهرهٔ سرباز روی صفحه باشه، هنوز بازی تموم نشده. اگه یکی از بازیکنها فقط یه سرباز و شاه داشته باشه و بازیکن دوم تمام مهرههاش رو داشته باشه، باز هم بازی هنوز ادامه داره. حتی اگه تو اون سرباز باشی ـ که همهمون همینیم باید این رو بهخاطر بسپری که مهرهٔ سرباز جادوییترین مهرهٔ شطرنجه. ممکنه کوچیک و معمولی بهنظر برسه، اما اینطور نیست؛ چون یه سرباز هیچوقت فقط سرباز نیست، مهرهایه که میتونه وزیر بشه. تنها کاری که باید بکنی اینه که به راهت ادامه بدی و بری جلو. خونهبهخونه. وقتی هم بهسمت دیگه برسی، هر قدرتی که بخوای بهدست میآری.»
زهرا۵۸
حتی تجربههای بد هم فایده و هدفی دارن
زهرا۵۸
انگار نمیتونم جوری زندگی کنم که به کسی آسیب نزنم.»
«خب، واقعاً هم نمیتونی.»
«خب، اصلاً چرا زندگی کنم؟»
«اگه بخوایم منطقی حساب کنیم، مردن آدم هم بقیه رو آزار میده
زهرا۵۸
«زندگی الگوهای متفاوتی داره. ریتم داره. وقتی توی یه زندگی گیر افتاده باشیم، خیلی راحت ممکنه توی خیالاتمون تصور کنیم که زمانهای غمانگیز یا ناراحتکننده یا شکست یا ترسمون نتیجهٔ بودن توی اون زندگی خاصه، که فکر کنیم همهٔ اتفاقات نتیجهٔ اون شیوهٔ خاص زندگی کردنه، نه نتیجهٔ صرفاً زندگی کردن. منظورم اینه که اگه میفهمیدیم هیچ شیوهٔ زندگیای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همهچیز خیلی سادهتر میشد. فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل بخشی از ذاتِ شادیه. نمیشه شادی رو داشت و غم رو نداشت. البته هر دوی اینها برای خودشون حد و اندازهای دارن، اما هیچ زندگیای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم. تصور اینکه چنین زندگیای وجود داره، فقط باعث میشه توی زندگی فعلیمون بیشتر احساس غم کنیم.»
زهرا۵۸
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان