بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
نویسنده:مت هیگ
مترجم:محمدصالح نورانیزاده
ویراستار:نگین موزرمنیا
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۰۷۰ رأی
۴٫۳
(۵۰۷۰)
اگه همیشه دنبال معنای زندگی بگردی، هرگز زندگی نمیکنی.»
زهرا۵۸
اگر مدت زیادی یکجا بمانی، یادت میرود دنیا تا چه اندازه وسیع است. از طول و عرض جغرافیایی سر درنمیآوری. درست همانطور که نمیتوان درک درستی از وسعت روح هر انسان داشت.
زهرا۵۸
عضوی از طبیعت بودن یعنی بخشی از میل به حیات بودن.
زهرا۵۸
«هرگز همراهی ندیدم که بهاندازهٔ تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
زهرا۵۸
انجام یک کار به شکلی متفاوت معمولاً مثل اینه که همهچیز رو متفاوت انجام داده باشیم.
زهرا۵۸
«سرکشی بنیاد حقیقیِ آزادیه. سرنوشت فرمانبَرها اینه که درنهایت بَرده بشن.»
زهرا۵۸
«اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست میخوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی، که مثل خودت رفتار کنی و بهنظر برسی و فکر کنی، که حقیقیترین نسخهٔ خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی. تشویقش کنی. دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخرهش میکنه یا بهش دهنکجی میکنه، محل نذاری.
زهرا۵۸
«آدمهای بااستقامت نسبت به بقیه تفاوت ذاتی خاصی ندارن. تنها تفاوتشون اینه که هدف مشخصی توی ذهنشون دارن و میخوان که به اون هدف برسن. توی دنیایی که سرتاسر پر شده از عوامل حواسپرتی، داشتن استقامت ضروریه. این توانایی باعث میشه وقتی بدن و ذهنت به منتهای تحملشون رسیدن، طاقت بیاری، سرت رو پایین بندازی و توی خط خودت شنا کنی؛ بدون اینکه اطرافت رو نگاه کنی و نگران این باشی که چه کسی ممکنه ازت جلو بزنه.
زهرا۵۸
همانطور به صفحهٔ شطرنجش خیره مانده و به این فکر میکرد که چطور خودش را شکست بدهد.
گفت: «مهرهٔ محبوب من رُخه؛ همون مهرهایه که همه فکر میکنن لازم نیست مراقبش باشن. خیلی صافوصادقه. آدم حواسش رو جمع وزیر و اسب و فیل میکنه، چون حرکتهای مخفی و جالب میکنن، اما معمولاً این رُخه که غافلگیرت میکنه. اونی که صافوصادقه، هیچوقت دقیقاً چیزی نیست که نشون میده.»
زهرا۵۸
«هرگز اهمیت بالای چیزهای کوچیک رو دستکم نگیر.
زهرا۵۸
میتونی دربارهٔ انتخابهات تصمیم بگیری، اما دربارهٔ نتایجشون نه
زهرا۵۸
«خواستن؛ کلمهٔ جالبیه. کمبود رو نشون میده. گاهی اگه یه کمبود رو با چیز دیگهای پر کنیم، اون میل و خواستنمون هم بهکل ازبین میره.
زهرا۵۸
آدمها هم مثل شهرند. نمیشود بهخاطر چند بخش کمتر جذابشان، بهکل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمیآید، مثلاً حومهٔ شهر و کوچههای فرعی تاریک و خطرناک، اما بخشهای خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند میکند.
زهرا۵۸
«دانش واقعی آن است که بدانی هیچچیز نمیدانی.»
زهرا۵۸
برتراند راسل مینویسد: «ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مردهای بیش نیست.»
زهرا۵۸
آیا پدرومادرش اصلاً زمانی همدیگر را دوست داشتهاند یا صرفاً در زمان مناسب با نزدیکترین فرد ممکن ازدواج کردهاند؛ مثل بازیای که بهمحض تمام شدن موسیقی باید نزدیکترین فرد به خودت را با دست بگیری.
نورا هرگز دوست نداشت در آن بازی شرکت کند.
زهرا۵۸
کتابها دریچهای هستن به تمام زندگیهایی که تو میتونستی تجربه کنی
زهرا۵۸
«هر زندگی میلیونها تصمیم رو شامل میشه. بعضی از این تصمیمها بزرگ هستن و بعضی کوچیک. اما هر بار که تصمیمی گرفته میشه، نتیجه تغییر میکنه. تغییری جبرانناپذیر که بهنوبهٔ خودش موجب تغییرات دیگهای میشه
زهرا۵۸
«نمیتونی بری سراغ مرگ. مرگ میآد سراغ تو.»
زهرا۵۸
لحظات خوش هم اگر بهاندازهٔ کافی مهلت داشته باشند، میتوانند به درد تبدیل بشوند.
زهرا۵۸
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان