بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
نویسنده:مت هیگ
مترجم:محمدصالح نورانیزاده
ویراستار:نگین موزرمنیا
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۰۸۳ رأی
۴٫۳
(۵۰۸۳)
اگه شانس این رو داشتی که حسرتهات رو ازبین ببری، کاری متفاوت از اونچه کردهٔ، انجام میدادی؟»
NikoLa1915
زندگی مسابقه نیست که بتونیم توش برنده بشیم.
mah_
«دیدی؟ گاهی حسرتهامون هیچ ریشهای در واقعیت ندارن. بعضی وقتها حسرتها...» دنبال واژهٔ مناسبی برای آن گشت و پیدایش کرد. «یه مشت حرف مفتن.»
آنا جمشیدی
«ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مردهای بیش نیست.»
کاربر ۳۵۶۷۸۸۵
نورا میخواست هدفی داشته باشد؛ چیزی که دلیلی برای بودنش باشد، اما هیچچیز نداشت. حتی هدفی کوچک مثل تحویل گرفتن داروهای آقای بَنِرجی از داروخانه
moonchild
«بین مرگ و زندگی یه کتابخونهست. توی اون کتابخونه هم قفسههای کتاب تا ابد ادامه دارن. هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی. تا ببینی اگه انتخاب دیگهای کرده بودی، چی میشد... اگه شانس این رو داشتی که حسرتهات رو ازبین ببری، کاری متفاوت از اونچه کردهٔ، انجام میدادی؟»
هدیهٔ دریا
کسی گفت: «شاد باش، عزیزم. ممکنه هیچوقت اتفاق نیفته.»
نورا با خود فکر کرد. هیچوقت هیچ اتفاقی نیفتاد. اصل مشکل همین بود.
♡
میتونی دربارهٔ انتخابهات تصمیم بگیری، اما دربارهٔ نتایجشون نه.
آرمان
«سرکشی بنیاد حقیقیِ آزادیه. سرنوشت فرمانبَرها اینه که درنهایت بَرده بشن.»
Fatemeh
بلندپرواز باش... میتونی هرچیزی که میخوای باشی. چون توی یه زندگی، دقیقاً همون آدمی هستی که توی سرت تصور میکنی.»
B.A.H.A.R
عضوی از طبیعت بودن یعنی بخشی از میل به حیات بودن.
امیرحسین
برای شاد بودن به تاکستان یا غروب آفتاب کالیفرنیا نیاز نداشت. حتی خانهای بزرگ و خانوادهای فوقالعاده هم لازم نداشت. فقط نیاز داشت که بداند پتانسیل رسیدن به خیلی چیزها را دارد و چقدر هم که پتانسیل داشت.
هیچ
«دانش واقعی آن است که بدانی هیچچیز نمیدانی.»
ـ سقراط
mehrdad jalali
اَش عقیده داشت هرچقدر مردم بیشتر در شبکههای اجتماعی با هم در ارتباط باشند، جامعه تنهاتر میشود.
Mahya☔
اگه یکی از بازیکنها فقط یه سرباز و شاه داشته باشه و بازیکن دوم تمام مهرههاش رو داشته باشه، باز هم بازی هنوز ادامه داره. حتی اگه تو اون سرباز باشی ـ که همهمون همینیم باید این رو بهخاطر بسپری که مهرهٔ سرباز جادوییترین مهرهٔ شطرنجه.
صدف
«آدمهای بااستقامت نسبت به بقیه تفاوت ذاتی خاصی ندارن. تنها تفاوتشون اینه که هدف مشخصی توی ذهنشون دارن و میخوان که به اون هدف برسن. توی دنیایی که سرتاسر پر شده از عوامل حواسپرتی، داشتن استقامت ضروریه. این توانایی باعث میشه وقتی بدن و ذهنت به منتهای تحملشون رسیدن، طاقت بیاری، سرت رو پایین بندازی و توی خط خودت شنا کنی؛ بدون اینکه اطرافت رو نگاه کنی و نگران این باشی که چه کسی ممکنه ازت جلو بزنه...»
maryam
«اما فشار ما رو میسازه. اولش زغالسنگ هم که باشی، با زیر فشار قرار گرفتن تبدیل به الماس میشی.»
mary
آدمها هم مثل شهرند. نمیشود بهخاطر چند بخش کمتر جذابشان، بهکل آنها را کنار گذاشت.
مروارید ابراهیمیان
«هرگز همراهی ندیدم که بهاندازهٔ تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
sahar1370326
به جایی رسیدهٔ که دیگه بهخاطر درختهای زیادِ اطرافت، جنگل رو نمیبینی.»
مرضیه
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان