بریدههایی از کتاب پس پرده
۲٫۰
(۴)
با کمترین ناراحتی، با کمترین نوسانی دودل میشوم و در خودم به دنبال دلیل نبودن شما میگردم.
(:Ne´gar:)
(برای لذت بردن از زندگی خیلی خسته بودم) (برای خندیدن خیلی غمگین بودم) (خیلی هیچچیز بودم) (خیلی همهچیز بودم) (خیلی هیچچیز در همهچیز بودم)
(:Ne´gar:)
زود عاشقم میشوند و زود ولم میکنند. این هم سررررنوشت من.
(:Ne´gar:)
خفه شو،برو بخواب. لقمه را دور سرت میچرخانی،حرفت را رکوراست نمیزنی. نوشتن بلد نیستی. نمیتوانی حرفت را توضیح دهی. حتی نمیتوانی کوچکترین حست را توصیف کنی. نمیتوانی. هیچوقت بلد نبودی. از این کار خوشت نمیآید.
چقدر همهچیز سخت است. چقدر همهچیز سخت و پرمشقت است.
(:Ne´gar:)
هزار تا مشکل دارم که باید سریع حلشان کنم، اما دوست دارم با شما باشم.
دوست دارم با شما حرف بزنم، دوباره شما را ببینم، صدایتان را بشنوم.
دوست دارم خودم را حذف کنم.
وقت خوبی انتخاب کردهام. به شما میگفتم که من در کمترین حد ممکن زندهام.
(:Ne´gar:)
برق را خاموش کردم و گفتم: «اگه میدونستم که انقدر دوستش دارم بیشتر عاشقش میشدم.»
(:Ne´gar:)
اما وقتی به دوروبرم نگاه میکنم، چیزی که میبینم اینه که ما در مقابل زندگی برابر نیستیم. در مقابل مرگ هم همینطور.
(:Ne´gar:)
وقتی کسی آدم را میخنداند، دیگر قلب را نرم کرده. حتی اگر بیخود انکارش کند.
(:Ne´gar:)
زندگیای که من انتخاب کردهام،که به خاطرش جنگیدهام، که حتی به آن احترام میگذارم، بله احترام میگذارم، اما حسابی خستهام میکند، و بیشتر از زمانی که شما رفتید،تمام این زندگی فقط با خاطرۀ تصویر باشکوه شما دوام آورد.
(:Ne´gar:)
آخرسر دو تکه میشوم.
چرتوپرت مینویسم.
از ترس اینکه چرتوپرت بگویم دارم چرتوپرت مینویسم.
(:Ne´gar:)
همان سؤالها را از خودم میپرسم و همیشه به یک نتیجه میرسم: دلم برایتان تنگ شده دوست من.
دلم وحشتناک برایتان تنگ شده است.
چطور میتوانستم تصور کنم که یک روز اینقدر دلتنگتان بشوم؟ این اصطلاح نیست، این جملۀ «دلم برایتان تنگ شده» را همانطور که میخواهم از بیخوابی و نبودن خورشید و شجاعت و وقت برای شما شکایت کنم نمینویسم، طوری این حرف را به شما میزنم که انگار یک تکه از خودم را گم کردهام. شاید بهترین تکهام را. تنها تکۀ آرام و مهربانم. عاقلترینم.
(:Ne´gar:)
ماتیلد، این ارزشهای تاریخگذشته رو ول کن. فرار کن. ولش کن. یونیفورمت رو دربیار و سلاحت رو بذار زمین. بکن و برو. از دیوار بگذر. تو لیاقت زندگی بهتر از این رو داری.
(:Ne´gar:)
«میترسم ولش کنم. از تنهایی میترسم. از پشیمونی میترسم، از اینکه حسرتش رو بخورم. میترسم دیگه هیچوقت داستان عاشقانهای به این خوبی نداشته باشم. میترسم حوصلهم سر بره و دیگه هیچوقت نتونم سرپا وایسم. حتی اگه از خودم دفاع کنم، مطمئنم که یه احمق کثیفی ته قلبم هست، یهجور موریانه،
(:Ne´gar:)
همهمون میدونیم که خوشبختی وجود نداره و آدم باید خوشبختی رو از خودش بخواد اما اینجا...
(:Ne´gar:)
عاشق قشنگ میمونه و همیشه یه کلمۀ جذابه. عاشق من، عاشق قشنگ من. عاشق همیشه جذابه اما معشوقه... یه معشوقه،هیچی به جز کلمه نیست، همیشه بوی نفتالین و دردسر میده. تاریخ انقضاش میگذره و دستوپاگير میشه. خیلی بیانصافیه...
(:Ne´gar:)
حسادت، يه چيز غيرضروريه كه اگه میخوام هر روز صبح از خواب بیدار بشم نباید بهش اجازه بدم خودش رو نشون بده.
(:Ne´gar:)
اونجا بودیم و به هیچ دردی نمیخوردیم. و زندگی به هیچ دردی نمیخوره. زندگی جای دیگهست. جای دیگهای جریان داره. مد، موسيقی، داستانهای عاشقانه،توطئهها، گفتن این جملهها که مشین بهم میگه بهت بگم که از بیدول بپرسی باهاش میره بیرون یا نه، مسخره کردنا، بوسهها،خیانتا، خرید کردن، پاتیناژ،یادگاریا... همۀ اینا بدون ما در جریان بود.
(:Ne´gar:)
چون خودم را میشناسم: من برای همیشه عاشق میمانم اما زود از کسی خوشم نمیآید
(:Ne´gar:)
دمار از روزگار درآوردن، سوهان روح شدن، خراشيدن، چپاندن، پريدن، فروريختن، خرد كردن، بايگانی كردن، تور كردن، مرهم گذاشتن... همیشه از کلی کلمۀ کمکی برای رابطهای كه خوب میدانيم عشقی در آن نیست و هیچوقت هم نخواهد بود، استفاده میکنیم.
(:Ne´gar:)
دوم، رنج خواهم كشيد. و باز هم رنج خواهم کشید. از همین اول اين داستان شكست خورده است. جنگ بین دنیاها، شوکهای فرهنگی، تفاوت طايفهها و همۀ اینها. پس من هیچچیزی به او نمیدهم.
(:Ne´gar:)
حجم
۱۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان