آغاز تو ابتدای بسمالله است
با نام محمد و علی همراه است
با آنهمه سربلندیات، اما حیف
عمر تو شبیه سورهات کوتاه است!
زینب هاشمزاده
شبی که نام تو در سورهٔ تنزیل میپیچد
سرود آسمان در صور اسرافیل میپیچد
تمامِ خاک از عطر خدا سرشار میگردد
شبی که بندِ قنداقِ تو را جبریل میپیچد
به دورِ حلقهٔ چشمِ تمامِ خاکیان از شوق
ز اعجاز نگاهت موج رود نیل میپیچد
تو میآیی، چراغ آفرینش میشود روشن
و نورِ آیهٔ تطهیر در قندیل میپیچد
خدا وقتی که نازل میکند آیاتِ کوثر را
به لبهای زمین صوت خوشِ ترتیل میپیچد
برای امتداد خطِ سرخ نسلِ ابراهیم
صدای کربلا در حلق اسماعیل میپیچد
زینب هاشمزاده
هرچند ما سنگیم، هر جمعه دلتنگیم
ای آخرین موعود، وقت رسیدن نیست؟
زینب هاشمزاده
دستی که به کف بگیرد او جام نداشت
بیتاب سکینه بود، آرام نداشت
سقای به خون نشسته جز ذکر حسین
بر روی لبان تشنهاش نام نداشت
زینب هاشمزاده
مسلم که به کوفه حالتِ غمگین داشت
با یاد حسین سینهای خونین داشت
بیدعوت مردمان نیامد کوفه
صد نامهٔ امضاشده در خورجین داشت
زینب هاشمزاده