بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بر جاده های آبی سرخ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بر جاده های آبی سرخ

بریده‌هایی از کتاب بر جاده های آبی سرخ

امتیاز:
۴.۳از ۱۱۴ رأی
۴٫۳
(۱۱۴)
و عجبْ حلاوتی دارد مرگ اگر انسان در راهِ آرمانی معتبر بمیرد...
کاربر ۱۶۵۸۱۲۰
در میان ما چه کسی هست که نداند که آنچه ما می‌کشیم، نه مستقیماً از جانبِ اجانب، که از جانبِ سرسپردگانِ ایشان است. ارباب، اگر نوکرِ خوش‌خدمتِ حلقه به‌گوش نداشته باشد، چگونه می‌تواند اربابی کند؟ چگونه می‌تواند خانه به‌خانه، سیه‌بختی و درماندگی را صاحبخانه کند و صاحبخانه‌های راستین را آواره و درمانده کند و به‌تکدّی و خفّت بکشاند؟ این بیگانه‌پرستانند که می‌کوشند سلطهٔ ننگینِ بیگانه را براین بهشتِ خدایی، این آب و خاکِ منحصر، تثبیت کنند و دوام ببخشند، و خود، سر در آخورِ اجانب، به‌علوفهٔ چند روزه رضا بدهند. این مُزدبگیران و خودفروختگانِ نامردند که در هر نهضتی نفوذ می‌کنند و آن را به‌اضمحلال می‌کشانند و آنگاه برمُردهٔ لگدمال شدهٔ آن نهضت بشکن می‌زنند و می‌رقصند و شادی می‌کنند....
علی اکبر
خنده‌یی که یک دوست را برنجاند، از گریستن دردناک‌تر است.
❤ محمد حسین ❤
اگر به‌مقام و منزلتی رسیدی که امکانِ ظُلم و خیانتْ در اختیارت بود، و نکردی، مَردی؛ وَاِلّا برای پیرزنانِ از پا افتادهٔ کُنجِ کُلبه‌ها، افتخاری نیست که فساد و خیانت نمی‌کنند، و برای سربازی که دستش به‌اموال خزانه نمی‌رسد، ندزدیدنِ اموال خزانه، مایهٔ غرور نیست.
blogofski
شیطان که دیدنی نیست. شیطان، در درونِ آدمهاست نه در بیرون. عوارضِ عملِ شیطان را می‌شود دید نه خودِ شیطان را.
❤ محمد حسین ❤
تو، بهتر آن است که اسلام را کنار بگذاری و کاری به‌کارِ مقدسات مردم نداشته باشی. دلت می‌خواهد با شکنجه، یک انسان ضعیف را وادار به‌اقرار آنچه وقوع نیافته کُنی، خب بکن! این که دیگر دستاویز اسلام نمی‌خواهد. خان بزرگ زند! خیلی‌ها از اسلام، محبّتش را یاد گرفته‌اند و انسانیتش را، و آدم بودنش را، تو از اسلام شلاق زدنش را یاد گرفته‌یی. شکنجه‌دادن، کارِ کفّار است. کاری به‌کارِ دین نداشته باش! تمامِ حکومت‌های شلّاقی، به‌سرعت رفته‌اندو خاطراتِ نفرت‌انگیزی از خودشان باقی گذاشته‌اند.
کاربر ۳۱۴۰۸۹۰
خلیل! بی‌دغدغگی، از بی‌غیرتی‌ست، و این گاو است که چون غیرت ندارد، دغدغه هم ندارد. مَرد، در شرایطِ بَد، خوب است که دغدغهٔ هزار چیز را داشته باشد
جواد
__ خوشا به‌حالِ کسی که عاشق است برادر، و به‌صداقتْ هم عاشق است؛ چرا که بدحالی عاشق هم بدحالی خوشی‌ست؛ و در هیچ روزگاری هم، هیچ عاشقی، روی آرامش ندیده است.
Gisoo
بله... ما باید فرهنگِ ایرانی را عوض کنیم؛ یعنی همان کاری را بکنیم که با هندی‌ها کردیم. ما باید، حتی اگر هزار سال هم طول بکشد، یک قشرِ باسواد و اهل کتاب، در ایران و همهٔ سرزمین‌های مورد علاقهٔ خود در آسیا به‌وجود بیاوریم؛ قشری که نسبت به‌واژه‌های تعصّب‌آمیز مثل میهن، ملّت، مردم، ناموس، شرف و این حرف‌ها، هیچ حساسیتی نداشته باشد، و حتی، به‌صراحت می‌گویم، ایرانی بودن، آسیایی بودن، و شرقی بودن را شرم‌آور تلقی کند، و در عین حال، بفهمد و اعتقاد پیدا کند که ما اروپایی‌ها، نمونهٔ انسانِ واقعی هستیم. هرچه می‌گوییم، درست است، هرچه می‌کنیم درست. این آدم‌های باسواد، باید مثل ما لباس بپوشند، مثل ما «بندِ گردن» آویزان کنند، مثل ما راه بروند، مثل ما چُپُق بکشند و مثل ما به‌دنیا نگاه کنند __ و نهایتاً مجذوب و مغلوب عظمتِ ما باشند...
blogofski
انسان، از میانِ یک مجموعه سوختن، سوختنِ سخت‌تر را حس می‌کند، سلیمه! دیگر از سوختنِ پاها، دیری‌ست که گذشته است. قلبِ من می‌سوزد، مغزِ من می‌سوزد، روحِ من می‌سوزد.
blogofski
آدم‌های پُرحرف، خطرناک‌اند؛ زیرا به‌هنگامِ پُر حرفی، دربارهٔ چیزهایی سخن می‌گویند که نباید بگویند، و گفتنِ آنها مصیبت به‌بار می‌آورد.
blogofski
تو، خوب نمی‌دانی میرناصر، چیزی را می‌دانی که برای تو خوب است
Gisoo
شوقِ پَرَندگی دارم امّا قدرتِ پریدن در من نیست
❤ محمد حسین ❤
آنچه ایرانیان، ندارند، فقط و فقط حکومتِ خوب است. یک حکومتِ خوب، تمامِ هوش و لیاقتِ آنها را سریعاً به‌کار می‌اندازد. __ و به‌خاطر داشته باشید که ما باید شدیداً مراقبِ همین مسأله باشیم. یک حکومتِ خوب در آسیا، یعنی یک ضربهٔ مُهلکْ برای اروپا؛ و همانطور که لُرد ویلینگتُن گفته: «یکپارچگی و اتّحادْ در ایران، مساوی‌ست با پراکندگی و تفرقه در اروپا». خطری که یک حکومتِ خوبِ مردمی در ایران دارد، یک حکومتِ زورمندِ مهاجم، برای ما ندارد. به‌نظر من، با توجّه به‌وسعتِ خاک ایران، بهترین شکل حکومت در این سرزمین، شکلِ ملوک‌الطوایفی‌ست: خانْ خانی. لُرد ویلینگْتُن، سخن بسیار لطیفی دارد: زمانی اروپا در اوجِ اقتدارْ خواهد بود که در ایران و هند، فَرد علیه فَرد باشد، خانواده علیه خانواده، قبیله علیه قبیله، دین علیه دین، حکومتْ علیه حکومت، و ملّتْ شاکی از حکومت...
❤ محمد حسین ❤
«این گلوله نیست که خطرناک است، ژنرال! این نیروی محرکِ گلوله است.
❤ محمد حسین ❤
شک نکن! شک، طاعونِ روح است، عبدالّه خان! بَدْ سرایت می‌کند، بَدْ می‌کُشد.
❤ محمد حسین ❤
باران، برجسم می‌بارد؛ اما روح را می‌شوید. غریب است واقعاً! باران، چیزی جُز قطره‌های آب نیست؛ اما باریدنِ آن برسر انسانِ اهلِ عشق، کم از بارشِ شیرین‌ترین رؤیا و خواب نیست. باران، مثل چوبکِ خوب، بلورِ مکدّر شدهٔ دل را برق می‌اندازد.
❤ محمد حسین ❤
قرن‌هاست که ما، ملّتِ فردا هستیم. در زندگی غم‌انگیزمان، امروزْ نداریم، و همه چیزمان شده: انشاءاللّه دُرُست خواهد شد
blogofski
بوی طویله می‌دهد، طُرّهٔ مُشکسای تو گندِ لجن گرفته این پیرهن و قبای تو
blogofski
تاریخی باید نوشت مُتّکی به‌حق و حقیقت، و بیانگرِ پویندگی واقعیت. تاریخی که ستمگران را، به‌راستی، ستمگر و ستمْ‌دیدگان را به‌واقعْ ستمْ‌دیده نشان بدهد تاریخی که آرمانی، پیش‌رو داشته باشد و انسان را به‌ساختِ دُرُستِ آینده برانگیزد. تاریخ را از نو باید نوشت نه آنگونه که تاریخ‌نویسانِ نوکرِ دربارها و تاریخْ‌نویسانِ مطیعِ اوامرِ اجانبْ نوشته‌اند بَل آنگونه که حس شود قلم در دستِ مردمِ آگاه و دردْشناسِ کوچه و بازار بوده است. تاریخ را از نو باید نوشت
ام باقر

حجم

۷۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸۰ صفحه

حجم

۷۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸۰ صفحه

قیمت:
۳۰۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۹صفحه بعد